واو

فهرست

    وا1 باز 2 جدا، سوا 3 شکفته 4 آش 5 با & بسته
    وااسفاافسوس، دریغ، واحسرتا، واویلا، هیهات
    وابستگاناتباع، اقربا، اقوام، خویشاوندان، متعلقان، نزدیکان، & بیگانگان
    وابستگیارتباط، انس، بستگی، پیوستگی، تعلق، تعلق‌خاطر، رابطه، علاقه، علقه
    وابسته1 خویش، خویشاوند، قریب، قوم، متعلق، منسوب 2 غیرمستقل 3 بسته، متوقف، مربوط، مشروط، منوط، موقوف 4 تابع، مطیع، منقاد 5 پابند، طفیلی، متصل، مرتبط، ملحق 6 اتاشه، & مستقل
    واپس1 استرداد، اعاده، بازپس، رد، عودت، معاودت 2 بعداز، دنبال
    واپسگراارتجاعی، سنت‌گرا، قهقرایی، محافظه‌کار، مرتجع، & پیشرو، پیشتاز
    واپسگراییارتجاع، تحجر، & نوگرایی
    واپسینآخر، آخرین، بازپسین، بازپسین، فرجام، متاخر، نهایی، & آغازین
    وات1 کلمه، واژه 2 سخن 3 پوستین
    واتگر1 سخن‌سرا، سخنگو، سخنور 2 داستانسرا، قصه‌سرا، قصه‌گو 3 پوستین‌دوز، فراء
    واثق، پایدار، ثابت، محکم، مطمئن، معتمد، & نامطمئن
    واج1 سخن، کلام، گفتار 2 حرف، صوت 3 حیران، سرگردان، گیج، متحیر
    واجب1 بایسته، دربایست، ضرور، ضروری، فرض، لازم 2 درخور، سزاوار، شایسته & غیرواجب، مستحب
    واجبی1 مشاهره، مقرری، وظیفه 2 آهک‌وزرنیخ، نوره
    واجگاهمخرج
    واجد1 حائز، دارا، دارنده 2 توانگر، غنی، منعم 3 پیچک، عشقه
    واجستنبازبینی، تفحص، جستجو کردن، واجویی، یافتن
    واحدتنها، فرد، فرید، مفرد، مقیاس، منفرد، منفرد، وحید، یکتا، یکه، یگانه
    واحسرتاافسوس، دریغ، دریغا، وااسفا
    واحهآبادی
    واخوانیدوباره‌خوانی، مطابقه، مقابله
    واخواهی1 اعتراض، پرخاش 2 رد، نکول
    واخورده1 حیران، سرگشته، متحیر، هاج‌وواج 2 دلزده، سرخورده، مایوس، نومید 3 شکست‌خورده، مغلوب، & امیدوار
    وادار1 الزام، مجبور، ملزم 2 تحریص، تحریک، تشویق
    واداشته1 مجبور، مکلف، ملزم، ناچار، ناگزیر 2 برانگیخته
    واده1 اصل، مبنا 2 پایه، پی، شالوده
    وادی1 بادیه، بیابان، صحرا، کویر، هامون 2 عرصه، میدان 3 رود، مسیل، نهر، & آبادی، شهر
    وار1 سان، شبه، گون، وش 2 گز، یارد 3 عادت 4 آیین، راه، رسم، روش 5 دوره، موسم، نوبت
    وارثارث‌بر، بازمانده، جانشین، خلف، قایم‌مقام، میراث‌خوار، & مورث
    وارد1 رسیده، واصل 2 پذیرفته 3 آشنا، آگاه، اهل، باخبر، بلد، کارشناس، متبحر، مسبوق، مطلع، واقف 4 داخل 5 بمورد، & ناوارد
    وارستگی1 آزادی، رهایی 2 آزادگی، آزادمنشی، اصالت، حریت، رهایی 3 افتادگی، خشوع، خضوع، فروتنی، & وابستگی
    وارسته1 آزاد، رسته، رها 2 پارسا، زاهد، متقی 3 آزاد، آزاده، حر، سبکبار، & وابسته
    وارسیبررسی، پی‌جویی، تحقیق، تفتیش، تفحص، جستجو، رسیدگی، غور، فحص، کاوش، ممیزی
    وارفته1 بی‌حال، سست، شل 2 حیرتزده، متعجب، هاج‌وواج 3 له، متلاشی
    وارو1 برعکس، پشت، سرازیر، سرنگون، عقب، وارونه 2 آژخ، زگیل
    وارون1 سرنگون، معکوس، وارونه، واژگونه، واژگون 2 برعکس، مخالف
    وارونهباژگونه، باژگونه، برعکس، دمر، سرازیر، سروته، ضد، عکس، وارو، وارون
    واریتهتنوع، گوناگونی
    وازباز، گشاده، گشوده، مفتوح، وا & بسته
    وازده1 دلزده، دلسرد، مایوس، واخورده 2 مردود، مطرود، منفور، & امیدوار
    واژگونپرت، چپه، سرازیر، سرنگون، معکوس، منقلب، نگون، نگونسار، وارون
    واژگونه1 باژگونه، برعکس، سرنگون، عکس، قلب، مقلوب، وارون، واژگون 2 بخت‌برگشته، مفلوک 3 شوم، منحوس، نامیمون، نحس
    واژهکلمه، لغت، لفظ
    واژه‌نامهفرهنگ، قاموس، لغت‌نامه
    واستدناسترداد، بازگیری، & دادن
    واسطه1 خواهشگر، شفیع، میانجی 2 دلال، رابط 3 محرک، مسبب 4 سبب، علت
    واسعپهناور، جادار، فراخ، فضادار، گشاد، وسیع & ضیق
    واصل1 رسیدن، رسیده، وارد 2 مقرب
    واضح1 آشکارا، آشکار، بدیهی، پیدا، روشن، ظاهر، علنی، مبرهن، مسلم، مشخص، معلوم، نمایان، نمایان، هویدا 2 شمرده‌شمرده، شمرده 3 آسان، سهل 4 بارز، بدیهی، بین، جلی، خوانا، رسا، روشن، صریح، فاش، قطعی، گویا & غیرواضح، گنگ، ناگویا
    واضعبانی، پایه‌گذار، شارع، موسس، موجد
    واعظاندرزگو، خطیب، محدث، مذکر، ناصح، نصیحت‌گو
    وافربسیار، بی‌حد، خیلی، زیاد، عدیده، فراوان، کثیر، متعدد & کم، نادر
    وافوریافیونی، تریاکی، عملی، معتاد، وافورکش
    وافی1 بس، بسنده، فراوان، کافی، مستوفا، مشبع، مکفی 2 باکفایت، سزاوار، لایق 3 باوفا
    واقع1 حقیقت، درست، راست، صحیح، محقق 2 حادث
    واقع‌بینیحقیقت‌جویی، رآلیسم، واقع‌گرایی، واقع‌نگری
    واقعاًبدرستی، حقیقتاً، کاملاً، نهمار
    واقعه1 اتفاق، پیشامد، حادثه، رویداد، سانحه، سانحه، عارضه، قضیه، ماجرا 2 پیکار، جنگ، رزم، کارزار، نبرد 3 خواب، رویا، نوم 4 فوت، مرگ، موت 5 رستاخیز، قیامت 6 حال، حسب‌حال، وضع 7 واقعات
    واقعه‌طلب1 شرطلب، فتنه‌جو، فتنه‌انگیز، ماجراجو، مفسد 2 جنگجو 3 دعوایی
    واقعی1 حقیقی 2 صحیح 3 مستند، & غیرواقعی
    واقعیتحقیقت، صحت، ماهیت، واقع
    واقف1 آگاه، باخبر، بیدار، خبیر، شناسا، عارف، مخبر، مسبوق، مستحضر، مطلع، وارد 2 بانی، وقف‌کننده & بی‌خبر
    واکدارباصدا، صدادار، مصوت، & بی‌واک
    وا کردنافتتاح، باز کردن، تاسیس، گشودن & بستن، مسدود کردن
    واکسیناسیونآبله‌کوبی، تزریق، تلقیح، زرق، مایه‌کوبی
    واکنشاثر، بازتاب، تعامل، عکس‌العمل & عمل، کنش
    واکهباصدا، مصوت، واکدار، & هم‌خوان
    واگذارترک، تسلیم، تفویض، رها، صرفنظر، ول
    واگذاریانتقال، تحویل، ترک، تسلیم، تفویض، رهایی، سپردن، وقف
    واگشاییافتتاح، بازگشایی، & تعطیل
    واگشتبازگشت، رجعت، مراجعت، & عزیمت
    واگوبازگو، تکرار، روایت، نقل
    واگوییبازگویی، تکرار، نقل
    واگیرآلوده‌ساز، ساری، مسری
    واگیریآلوده‌سازی، انتشار، سرایت
    وال1 بال، جناح 2 بالن، نهنگ 3 حریر 4 والا
    والا1، بلند، رفیع، ، شامخ، ، عالی، متعالی، مرتفع، ، منیع، ، ورنه، 2، بلندپایه، بلندمرتبه، بلندمقام، عالی‌قدر، 3، جلیل، ، گرامی، 4، شایسته، شریف، ، نجیب، 5، ، رئیس، سرور، ، صدر 6 برتر، ، فایق & فرومایه
    والاتبارشریف‌نسب، گهری، نجیب‌زاده، نجیب، والانسب، والاگهر، والانژاد
    والاجاهبلندمرتبه، عالی‌رتبه، والاشان، والامقام
    والاشانوالاجاه، والامقام، بلندمرتبه، والامرتبه‌عالی‌رتبه
    والاگوهرشریف‌نسب، نجیب‌زاده، نژاده، والاگهر، والانژاد،
    والاگهربزرگوار، شریف، شریف‌نسب، نجیب، نژاده، والاتبار، والاگهر، والانژاد & بدگهر
    والامقامارجمند، بزرگ‌قدر، بلندپایه، بلندمرتبه، عالی‌قدر، عالی‌مقام، والاجاه، & دونپایه
    والانژادحسیب، شریف‌النسب، شریف‌نسب، نجیب‌زاده، نسیب، والاتبار، والاگهر
    والانسبحسیب، شریف‌نسب، نجیب‌زاده، نسیب، والاگهر، والاتبار
    والانهجراحت، ریش، زخم
    والاهمتبلندطبع، بلندنظر، بلندهمت، & کم‌همت
    والاییبزرگی، رفعت، شرافت، عزت، نجابت
    والداب، ابوی، بابا، پدر & مادر، والده
    والدهام، ام، مامان، مادر، ننه & پدر، والد
    والسرقص، وشت
    والهبی‌آرام، حیران، دلباخته، دیوانه، سرگردان، شیدا، شیفته، عاشق، متحیر، متحیر، مجذوب
    والی1 حاکم، فرماندار 2 استاندار
    وام1 استقراض، بدهی، دین، قرض، قرضه، نسیه 2 رنگ، لون & طلب
    وام‌خواهیاستقراض، قرض، وام‌ستانی، & وام‌دهی
    وام‌دار1 بدهکار، غارم، قرض‌دار، مدیون، مقروض 2 بستانکار، رهین، طلبکار، متشکر، مرهون & طلبکار
    واماندگیخستگی، درماندگی، عقب‌ماندگی، فرسودگی
    واماندهازپاافتاده، خسته، درمانده، کوفته، لنگ، مستاصل
    وامخواهبستانکار، داین، طلبکار، & بدهکار
    وامقدلداده، شیدا، شیفته، عاشق، فریفته، مفتون
    وامیبدهکار، مدیون، مقروض، وامدار & بستانکار، طلبکار
    وانگهیازاین‌گذشته، بعلاوه، وانگه
    وانمودتجاهل، تظاهر، جلوه، خودنمایی
    واویلاافسوس، دریغا، وااسفا، واحسرتا، هیهات
    واه1 آوخ، افسوس، وای 2 شگفتا، عجب، عجبا
    واهببخشنده، سخاوتمند، سخاوت‌پیشه، سخی، عطاپیشه، کریم، معطی، وهاب
    واهمهاضطراب، باک، بیم، ترس، تشویش، خوف، رعب، محابا، وحشت، هراس
    واهیبی‌اساس، بیهوده، پوچ، خیالی، سست، ضعیف، فرضی، موهوم، & حقیقی، واقعی
    وایآخ، آوخ، آه، افسوس، دردا، فریادا
    وایهآرزو، امید، حاجت، مراد
    وبالبدبختی، بدفرجامی، تقصیر، سختی، عذاب، عذاب، نکبت، ورز
    وتر1 پی، تار، تیر، رگ، زه 2 طاق، قوس، کمان
    وثاق1 اقامتگاه، خانه، ماوا، مسکن، منزل 2 اردوگاه، خرگاه، خیمه 3 بند، ریسمان، زنجیر
    وثاقت1 استحکام، استواری، ثبات 2 اعتماد، وثوق
    وثوببرجستن، جستن، حمله کردن
    وثوقاطمینان، اعتقاد، اعتماد، ثقه، خاطرجمعی
    وثیق1 استوار، محکم 2 استوار، مستند، مطمئن، موثق
    وثیقهتضمین، رهن، رهینه، ضمانت، گروی
    وجابیم، ترس، خوف، وجل، هراس & رجا
    وجاهت1 جمال، حسن، خوشگلی، زیبایی، صباحت، قشنگی، مقبولی 2 پذیرش‌عام، مقبولیت، & زشتی
    وجببدست، شبر
    وجدانبساط، ذوق، سرور، شعف، شور، شوق، شیفتگی، فرح
    وجدان1 درون، ضمیر 2 شعور 3 تدین
    وجوببایستگی، ضرورت، لزوم
    وجود1 بود، هستی 2 نفس، هویت 3 عرضه، کارآیی، لیاقت & عدم، فنا، نابودی، نیستی، نیست
    وجوه1 صور 2 اقسام 3 پول، مبالغ 4 سطوح
    وجه1 چهره، رخ، رخسار، روی، صورت 2 جور، روش، شکل، طریق، طریقه، طور، منوال، نمط، وضع 3 بودجه، پول، دینار، سرمایه، مبلغ، نقدینه 4 جانب، سمت، سو، طرف 5 حالت 6 دلیل، سبب، علت
    وجهه1 آبرو، اعتبار، حیثیت، خوشنامی 2 مقصد
    وجیعالمبار، دردانگیز، دردناک، رنج‌آور، مولم & نشاطانگیز
    وجینپازش
    وجیه1 جمیل، خوشگل، زیبارو، زیبا، صبیح، قشنگ 2 رئیس، سرکرده، مهتر 3 معتبر، مقبول، موردتوجه، وجیه‌المله، & زشت
    وحدت1 یگانگی 2 توحید، یکتایی 3 اتحاد، اتفاق، همبستگی & پراکندگی، کثرت
    وحشجانور، حیوان، دد & آدمی، انس
    وحشتبیم، پروا، ترس، ترور، توهم، خوف، دهشت، رعب، رم، واهمه، وهم، هراس، هول
    وحشت‌افزاترس‌آور، خوفناک، دهشت‌آور، دهشتزا، موحش، وحشتناک، وهمناک
    وحشت‌انگیزخوفناک، دهشتناک، مخوف، مدهش، موحش، وحشتناک
    وحشتزاترس‌آور، خوفناک، دهشت‌آور، دهشت‌بار، دهشتزا، دهشتناک، مخوف، مدهش، موحش، وحشت‌آمیز، وحشت‌انگیز، وحشت‌بار
    وحشت‌زدهبیمناک، ترسناک، ترسیده، خوفناک، متوحش، هراسان، هراسناک، هراسیده
    وحشت کردنبیمناک‌شدن، ترسیدن، هراسناک‌شدن، هراسیدن
    وحشتناکبیمناک، ترس‌آور، ترسناک، ترسناک، خوف‌انگیز، خوفناک، دهشتناک، رعب‌آور، رعب‌انگیز، سهمناک، مخوف، مدهش، موحش، مهیب، مهیب، وحشت‌انگیز، وهمناک، هراس‌انگیز، هولناک، هولناک
    وحشی1 دد، درنده، سبع 2 بربر، بی‌فرهنگ، رمنده، سرکش، غیرمتمدن، نافرهیخته & اهلی
    وحشیگریبربریت، توحش، ددمنشی، درنده‌خویی، سبعیت & تمدن
    وحلگل، گل‌ولای، لجن
    وحیالهام، پیام‌غیبی
    وحیدبی‌همتا، تک، تنها، فرد، فرید، مجرد، منفرد، واحد، یکتا، یگانه
    وخشورپیامبر، پیغمبر، رسول، نبی
    وخشوریپیامبری، پیغمبری، پیمبری، رسالت، نبوت
    وخیمبحرانی، بغرنج، پیچیده، خطرناک، خطیر، درام، دشوار، سخت، مخاطره‌آمیز، مهلک، وبیل
    ود1 دوستی، محبت، محب 2 بد & 1 عداوت، 2 خوب
    وداددوستی، صمیمیت، عشق، محبت، مودت، ولا & عناد
    وداعبدرود، بدرودگویی، تودیع، خداحافظی & استقبال، پیشواز
    وداع‌گفتنبدرود، ترک کردن، خداحافظی & استقبال
    ودودبامحبت، دوستدار، مهربان & عنود
    ودیعهامانت، سپرده، ودیعت
    ور1 جانب، سو، طرف 2 بر، ضلع 3 ساحل، کنار
    ورحرف، سخن، صحبت، گپ
    ورا1 پس، پشت، خلف، عقب 2 آنسو، بالا، فرا
    وراجبیهوده‌گو، پرچانه، پرچانه، پرحرف، پرگو، حراف، روده‌دراز، مکثار، هرزه‌چانه، هرزه‌درا، یاوه‌گو & کم‌حرف
    وراجیپرچانگی، پرگویی، حرافی، روده‌درازی، هرزه‌درایی & پرحرفی
    وراندازبازدید، بررسی، تخمین، ملاحظه، نگاه‌اجمالی
    ورجارج، ارزش، شان، قدر، مرتبه
    ورجاوندارجمند، ارزشمند، برازنده، فرهمند، محترم، گرامی، & بی‌مقدار
    ورد1 دعا، ذکر، عزیمت، نیایش 2 تب 3 نوبت
    وردزهر، سوری، گل، گل‌سرخ
    وردستدستیار، شاگرد، معاون، یاور
    ورز1 عمل، کار 2 پیشه، حرفه، شغل 3 حاصل 4 زراعت، کشت
    ورزش1 بازی، نرمش 2 تمرین، مشق، ممارست 3 اسب‌سواری، بسکتبال، پرش، پیاده‌روی، دو، شنا، فوتبال، کشتی، والیبال، هندبال
    ورزشکاربازیکن، بسکتبالیست، تنیس‌باز، دونده، شناگر، فوتبالیست، کشتی‌گیر، والیبالیست، ورزشدوست، وزنه‌بردار
    ورزشگاهاستادیوم، باشگاه، زورخانه
    ورزکارحارث، دهقان، زارع، کشاورز، کشتگر
    ورزیدگی1 آزمودگی، پختگی، تبحر، خبرگی، کارکشتگی، مهارت 2 توان، قدرت
    ورزیده1 آزموده، خبره، کاردان، کارکشته، ماهر، متبحر 2 قوی & تازه‌کار
    ورشکستخانه‌خراب، مالباخته، مفلس، ورشکسته
    ورشکستگیافلاس، خانه‌خرابی
    ورشکستهخانه‌خراب، مالباخته، محجور، مفلس
    ورطهپرتگاه، غرقاب، گرداب، لجنزار، لجه، مغاک، مهلکه
    ورعاتقا، پارسایی، پاکدامنی، پرهیز، پرهیزگاری، تقوا، زهد & ناپارسایی
    ورقبرگ، صحیفه، صفحه، لا، ورقه
    ورقه1 صفحه‌برگه، ورق 2 پشیزه، پوست، پوسته، قشر، لایه 3 رقعه، عریضه، مکتوب، منشور
    ورقه‌ورقهپشیزه‌پشیزه، پوسته‌پوسته، لایه‌لایه
    ورکسرین، کفل
    ورمآماس، آماه، باد، برآمدگی، پف، پیله، تورم، دمل، نفخ
    ورم‌داربرآمده، پف‌کرده، متورم
    ورنهوالا، وگرنه
    وروددخول، رسید، مدخل، وصول
    ورودیدر، دروازه، مدخل & خروجی
    وریدسیاهرگ، عرق، & سرخرگ، شریان
    وزارتحکومت، صدارت
    وزر1 بزه، گناه، معصیت 2 ثقل، سنگینی، گرانی 3 نکبت، وبال
    وزشنسیم، نفحه، وزیدن
    وزغغوک، قورباغه
    وزغهکلپاسو، کلپاسه، مارمولک
    وزن1 اندازه، ثقل، سنگینی، مقدار 2 ریتم، سجع، ضرب
    وزیدندمیدن، نفح، وزش
    وزیر1 دستور، صاحبدیوان 2 فرزین
    وزین1 پروزن، ثقیل، سنگین، گران، گران‌سنگ 2 باوقار، رزین، سنجیده، گرانقدر، موقر، مهم، & سبک
    وژنقذرات، کثافت، نجاست
    وساده1 بستر، خوابگاه 2 بالش، متکا 3 مسند
    وساطتتوسط، خواهشگری، دخالت، شفاعت، مداخله، میانجیگری
    وسایطذرایع، وسایل، وسیله‌ها
    وسایلابزار، ادوات، اسباب، جهاز، سامان، لوازم، وسایط
    وسخچرک، ریم، شوخ، قذرات
    وسط1 بین، حاق، مابین، میان، میانه 2 مرکز 3 قلب 4 بحبوحه
    وسع1 استطاعت، تمول، دارایی، نوانگری 2 تاب، توان، توانایی، طاقت، قوت، نا 3 اقتدار، قدرت 4 گنجایش
    وسعت1 سعه، ظرفیت، فراخنا، فراخی، فراخی، گسترش، گشادگی، گشادی، گنجایش 2 بسط، توسعه & تنگی، ضیق
    وسنیهم‌شو، هوو
    وسواستردید، دودل، دودلی، شبهه، شک، قلق، مالیخولیا، وسوسه، هاجس
    وسواسیدودل، مالیخولیایی، مردد، نامصمم
    وسوسهاغوا، انگیزش، بداندیشی، تحریص، تحریک، تلقین، وسواس
    وسوسه‌گراغواگر، محرک، وسوسه‌انگیز
    وسیع1 پهن، جادار، عریض، فراخ، فضادار، گشاد، گشاده، واسع 2 گسترده، ممتد 3 مبسوط & تنگ
    وسیله1 باعث، سبب، علت، محرک 2 دست‌آویز 3 آلت، ابزار، اسباب 4 تدبیر، چاره، طریقه
    وسیله‌سازچاره‌ساز، چاره‌گر، سبب‌ساز & سبب‌سوز
    وسیم1 پریچهر، پریرخ، خوبرو، خوشگل، زیبارو، زیبا، قشنگ، مهرخ، مه‌لقا 2 چشم‌نواز، خوش‌منظر & بدلقا
    وشیسرخ، قرمز، گلگون
    وصالپیوند، دیدار، وصل، وصلت & فراق
    وصایت1 سرپرستی، قیمومت، کفالت، ولایت 2 سفارش، وصیت
    وصف1 تبیین، تشریح، تعریف، توصیف، شرح 2 ستایش، مدح
    وصل1 اتصال، الحاق، پیوند، ربط، متصل 2 وصال، وصلت & فصل، هجر
    وصلتازدواج، تزویج، زفاف، زناشویی، عروسی، مزاوجت، نکاح، وصال، & جدایی
    وصلهپاره، پینه
    وصمت1 آهو، تباهی، عیب، نقص 2 عار، ننگ
    وصولحصول، دریافت، رسیدن، رسید، نیل، ورود & پرداخت
    وصی1 سرپرست، قیم، کفیل، وکیل، ولی 2 سفارشگر، ناصح
    وصیتاندرز، سفارش، نصیحت
    وصیت‌کنندهموصی، وصیت‌گر
    وصیدآستان، آستانه
    وضع1 اسلوب، راه، روش، شیوه، طرز، طریقه، نهج 2 حالت، حال، شکل، موقعیت 3 هیئت 4 گذاشتن، نهادن 5 جنبه، چگونگی، کیفیت، وجه 6 ایجاد، تاسیس، تشکیل، خلقت، قرار، نهاد
    وضع‌حملزایمان
    وضعیتچگونگی، حالت، کیفیت، موقع، موقعیت
    وضوتطهیر، دست‌نماز، غسل
    وضوحآشکارایی، ایضاح، روشنی، صراحت، هویدایی & ابهام
    وضیع1 بی‌ریا، ساده، صاف‌وصادق 2 پست، دون، فرومایه، ناکس & شریف
    وطناقامتگاه، زادگاه، مسقطالراس، موطن، میهن
    وطن‌پرستمیهن‌پرست، میهن‌پرست، وطندوست & وطن‌فروش
    وطن‌فروشخائن، میهن‌فروش، & میهن‌پرست
    وطواطخفاش، شب‌پره، شبکور
    وطیجماع، مجامعت، مجامعه
    وظیفه1 تکلیف، فریضه 2 خدمت، رسالت، ماموریت، مسولیت 3 شغل، عمل، کار 4 نقش 5 ادرار، حقوق، رستاد، شهریه، گذران، ماهیانه، مستمری، معاش، مقرری، مواجب
    وظیفه‌خوارمستمری‌بگیر، نواله‌خوار، وظیفه‌خور
    وظیفه‌خور1 جیره‌خوار، روزی‌دار، طعمه‌خوار، نان‌خور، نواله‌خور، وظیفه‌خوار 2 بازنشسته، متقاعد، مستمری‌بگیر
    وظیفه‌دانمسئول، وظیفه‌شناس & وظیفه‌نشناس
    وظیفه‌شناسجدی، مسئول، وظیفه‌دان & وظیفه‌نشناس
    وعا1 رگ 2 آوند، ظرف
    وعده1 بشارت، مژده، نوید 2 بشارت، مژده، نوید 2 پیمان، عهد، قرار، قول، میثاق 2 دعوت، میعاد 3 موعد، مهلت 4 بار، دفعه، مرتبه & وعید
    وعده‌گاهپاتوق، قرار، میعاد
    وعظ1 اندرز، پند، توصیه، موعظه، نصیحت 2 تذکیر، خطابه، خطبه
    وعید1 قول، مژده 2 تخویف، ترعیب، تهدید
    وغاآرزم، پیکار، جنگ، رزم، کارزار، نبرد
    وغب1 پست، دون، فرومایه، ناکس 2 احمق، گول 3 ضعیف، نحیف، نزار
    وفاایفای‌عهد، پیمان‌پایی، دوستی، صمیمیت & جفا
    وفاتدرگذشت، رحلت، فوت، مردن، مرگ، ممات، موت & حیات
    وفادارباوفا، صدوق، وفاخواه، وفامند & بی‌وفا
    وفاقارتباط، تناسب، توافق، ربط، سازواری، موافقت، هم‌آهنگی، همراهی، یکدلی، یکسانی & نفاق
    وفق1 انطباق، تطبیق، مطابق، مطابقت 2، توافق، سازش، موافقت
    وفور1 بسیاری، تکثر، زیادی، فراوانی، کثرت 2، خیروبرکت، نعمت & کمبود
    وقاحتبی‌حیایی، بی‌شرمی، پررویی، جسارت، دریدگی & کم‌رویی
    وقادتیزخاطر، روشن‌ضمیر، نقدگر
    وقارابهت، ثبات، رزانت، سکینه، سنگینی، طمانینه، متانت، مکث، مهابت، وقر، هنگ، هیبت، هیمنه & سبکی
    وقایتپاسداری، حفاظت، حفظ، نگاهداشت، نگهداری
    وقایعاتفاقات، حوادث، سوانح، عوارض
    وقت1 فرصت، مجال، مهلت 2 زمان، گاه، موقع، میقات، هنگام 3 دوره، روزگار، عصر، فصل، موسم 4 آن، حین، دم، ساعت، لحظه، لمحه 5 مدت، موعد
    وقررزانت، سنگینی، متانت، مهابت، وقار & جلفی، سبکی
    وقع1 اعتنا، التفات، توجه، رعایت 2 مهابت
    وقعتجدال، جنگ، ستیز، کارزار، نبرد، وقعه
    وقف1 موقوفه، واگذاری 2 اهدا، بخشش، نذر، هبه 3 افامت، توقف 4 ایست، مکث، وقفه 5 اختصاص‌دادن، منحصر کردن
    وقفهایست، بند، تعطیل، توقف، درنگ، رکود، سکته، سکون، فترت، فرصت، متارکه، مکث & پویایی
    وقوع1 اتفاق، حدوث، رخداد، رویداد 2 بروز، پیدایش، ظهور
    وقوفآگاهی، احاطه، ادراک، اطلاع، بصیرت، بینش، علم، معرفت & ناآگاهی
    وقیحبی‌ادب، بی‌چشم‌ورو، بی‌حیا، بی‌شرم، پررو، دریده، شوخ، گستاخ، هتاک & کم‌رو، محجوب
    وکالتجانشینی، قیمومت، کفالت، ماموریت، نمایندگی، نیابت، وصایت، ولایت
    وکیل1 نماینده 2 پیشکار، کارگزار، مباشر، ناظر 3 قایم‌مقام، گماشته، مامور، ناظر، نایب، وصی 4 قیم، ولی 5 قانون‌دان، مدافع 6 سرجوخه
    وگرنهوالا، ورنه
    ول1، ترک، رها، متروک، مرخص، مستخلص، واگذار 2 عاطل، مهمل 3 سست، شل 4 آزاد 5 بی‌ادب، بی‌تربیت، بیکاره، ولگرد، ولنگار، ولو، ویلان، هرزه 6 محبوب، نگار، یار
    ولا1، تولی، دوستی، رفاقت، مصادقت، مصادقه 2 مودت، نزدیکی، وداد
    ولادتتولد، زایش، زاییدن، مولود، میلاد، ولاد & مرگ
    ولایت1 ارشدیت، امارت، حکومت، رهبریت، رهبری، مرشدی، وصایت، وکالت 2 خطه، سرزمین، شهر، مدینه، مملکت‌بلد
    ولایتی1 بومزاد، بومی، محلی 2 اهلی 3 شهری & غیربومی
    ولخرجبادبدست، خراج، خراج، گشاده‌باز، مبذر، متلف، مسرف & خسیس
    ولخرجیاتلاف، اسراف، تبذیر، تفریط، گشاده‌بازی & خست
    ولدابن، پس، پور، زاده، فرزند، نتیجه & دختر
    ولدالزناتخم‌حرام، حرامزاده، زنازاده، مادربخطا & حلال‌زاده
    ولرمنیم‌گرم & داغ، سرد
    ولعآز، آزمندی، اشتیاق، حرص، شره، طمع، طمعکاری، میل، هوی & بی‌میلی
    ولگردبی‌سروپا، بیکار، بیکاره، ولو، هرزه‌گرد، هرزه، هرزه‌پا
    ولنگاربدردنخور، بی‌بندوبار، بی‌تربیت، سهل‌انگار، شلخته، ولو، ویلان، هرزه
    ولو1 بیکاره، رها، سرگردان، ول، ولگرد، ولنگار 2 پاشیده، پراکنده، متلاشی
    ولواگرچه، حتی، هرچند
    ولولهآشوب، جوش‌وخروش، جیغ‌وداد، دادوبیداد، سروصدا، غریو، غوغا، فریاد، همهمه، هنگامه، هیاهو & سکوت
    ولی1 سرپرست، قیم، کفیل، وصی 2 مرشد 3 دوست
    ولیدبنده، زاده، کودک، مولود
    ولیکاما، ولی، ولیکن
    ولیمهسور، ضیافت، عروسی، عیش، مهمانی
    ونگ1 تهیدست، سایل، گدا، مفلس 2 تهی، خالی 3 زشت، کریه 4 بانگ، زاری، صدا، گریه
    وولتکان، جنبش، حرکت & سکون
    وهاببخشایشگر، بخشنده، سخی، گشاده‌دست، معطی، واهب & بخیل
    وهاج1 درخشنده، شفاف، فروزان، فروزنده 2 داغ، سوزان
    وهلهبار، دفعه، لحظه، مرتبه، مرحله، مورد، نوبت
    وهم1 ظن، گمان 2 پندار، پنداشت، تصور، خیال، فرض 3 فکر 4 اوهام، تخیل، توهم 5 بیم، ترس، خوف، رعب، وحشت، هراس & یقین
    وهم‌انگیزترسناک، توهم‌انگیز، مخوف، وهمناک، هراس‌آور، هولناک
    وهمناکترسناک، خوف‌آمیز، خوفناک، رعب‌انگیز، سهمگین، سهمناک، مخوف، مدهش، موحش، مهیب، وحشت‌افزا، وحشتناک، وهم‌انگیز، هراس‌انگیز، هولناک، هولناک
    وهمیتخیلی، خیالی، موهوم & حقیقی، واقعی
    وهن1 اهانت، تحقیر، توهین، سرشکستگی 2 ارتخا، بیحالی، رخوت، سستی، ضعف، فتور
    وهن‌آمیزاهانت‌بار، تحقیرآمیز، توهین‌آمیز
    ویارآرمه، تاس، تلواسه، میل‌مفرط، واسه، وحم، هوس
    ویر1 فریاد، ناله 2 ادراک، استنباط، درک، فهم، هوش 3 به‌خاطرسپاری، حافظه، یادگیری 3 میل، ویار، هوس
    ویرانبایر، خراب، خرابه، فروریخته، مخروب، مخروبه، منهدم، ناآباد، ویرانه & آباد
    ویران‌سازتخریب‌گر، مخرب، ویرانگر & آبادساز، آیادگر
    ویران‌سازی1 انهدام، تخریب، ویرانگری، هدم 2 افساد & آبادسازی
    ویرانگر1 مخرب، ویران‌ساز، هادم 2 مفسد & آبادگر
    ویرانهبایر، بیغوله، خرابه، طلل، مخروبه، ناآباد، ویران & آباد، معمور
    ویرانیانهدام، تخریب، خرابی، هدم & آبادانی، عمارت
    ویروسمیکرب
    ویزاروادید
    ویزیتبازدید، دیدار، دیدن، عیادت، ملاقات
    ویژگیخصوصیت، مختصه، وجه‌ممیز
    ویژه1 اختصاصی، خاص، خاصه، خصوصی، مختص، مخصوص 2 بی‌آمیغ، پاک، خالص، سره، ناب & عام، غیرخصوصی
    ویلابشکم، خانه‌ییلاقی
    ویلانآواره، بی‌تربیت، سرگردان، گمراه، گمگشته، متحیر، ول، ولنگار، هرزه