نون

فهرست

    ناط
    ناآبادخراب، مخروبه، نامجهز، ویران، ویرانه & آبادان معمور
    ناآرام1 بی‌قرار، پریشان، ناراحت 2 پرآشوب، منقلب 3 متلاطم & آرام
    ناآرامیآشوب، انقلاب، بحران، تلاطم، تنش & آرامش سکون
    ناآزمودگیبی‌تجربگی، خامی، ناپختگی، ناشیگری & آزمودگی
    ناآزمودهبی‌تجربه، بی‌وقوف، تازه‌کار، خام، ناشی، نامجرب & پخته مجرب
    ناآسودهبی‌آرام، بی‌قرار & آسوده
    ناآشکارپوشیده، غیب، مخفی، مستور، ناپیدا، نهان، نهفته & آشکار پیدا
    ناآشنا1 بیگانه، غریب، غریبه، غیر، مجهول‌الهویه، ناشناخته، ناشناس، نامانوس 2 نابلد، ناوارد & آشنا
    ناآشنایاناغیار، بیگانگان، غریبه‌ها، & _ آشنایان
    ناآگاهبی‌اطلاع، بی‌خبر، پرت، غافل، ناوارد، ناواقف، ندانم‌کار & آگاه خبیر
    ناآگاهیبی‌خبری، بی‌دانشی، غفلت & آگاهی بصیرت
    ناآموختهامی، بی‌سواد، عامی & ملا
    نااستواربی‌اعتبار، بی‌ثبات، سست، متزلزل، نارسا، نامتمکن، نامحکم، نامعول & استوار
    نااستواریبی‌ثباتی، تزلزل، سستی & استواری
    ناامن1 آشفته، پرآشوب، غیرایمن، ناایمن 2 نامطمئن & امن
    ناامنیآشوب، بی‌ثباتی، بلوا & امنیت
    ناامیدآیس‌محروم، دلزده، دلسرد، مایوس، محروم، نومید، وازده & امیدوار متوقع منتظر
    ناامیدیبدبختی، بی‌بهرگی، بی‌نصیبی، حرمان، دلسردی، ناکامی، نامرادی، نومیدی، یاس & امیدواری رجا
    نااندیشیدهناسنجیده، نسنجیده & سنجیده
    نااهلبی‌ادب، بی‌قابلیت، ناباب، ناخلف & اهل
    ناببی‌آمیغ، بی‌آمیزش، بی‌غش، پاک، خالص، سره، صافی، صاف، صراح، محض، مروق، ویژه & ناسره
    ناباب1 بداخلاق، بی‌ادب، فاسد، نااهل، ناخلف 2 ناجور، ناشایست، نامناسب & 1 اهل 2 مناسب
    نابارورسترون، عاقر، عقیم، نازا & بارور
    نابالغبچه، خردسال، صغیر، نوباوه & بالغ
    نابجابیجا، بی‌ربط، بی‌مورد، بی‌موقع، نادرست، ناساز، ناصواب، نامربوط، نامناسب & بجا صواب
    نابرابرناعادلانه، نامساوی & برابر
    نابسامانآشفته، بی‌نظم، پراکنده، پریشان، نامجموع، نامرتب، نامنظم & بسامان مجموع
    نابسامانیآشفتگی، پراکندگی، پریشانی، نامجموع & مجموع
    نابغهپراستعداد، پرنبوغ، ذکی، هوشمند & منگل
    نابکاربدخواه، بدکاره، بدکردار، شریر، فاجر، فاسق & صالح
    نابلدغیرماهر، ناآشنا، ناآزموده، ناشی & بلد
    نابودپایمال، تلف، زایل، محو، مضمحل، معدوم، منهدم، نسخ، نیست، هدر، هلاک، هیچ & هست
    نابودیاضمحلال، امحا، انحطاط، انقراض، انهدام، زوال، فقدان، فنا، محو، نیستی، هلاک & هستی
    نابهنجاربی‌روش، بی‌قاعده، بی‌نظم، نامتناسب، ناهماهنگ & بهنجار
    نابهنگامبی‌موقع، بی‌وقت، غیرمترقبه، غیرمنتظره، ناگاه، نامناسب، ناوقت & بموقع
    نابینااعمی، بی‌چشم، روشندل، ضریر، کور & بینا
    نابیناییکوری، ضرارت & بینایی
    نابیوسیدهبغتتاً، غفلتاً، غیرمترقبه، غیرمترقب، غیرمنتظره، ناگاه، ناگهانی & بیوسیده
    ناپارسابدنفس، بدنهاد، بی‌تقوا، فاجر، فاسق، منافق، ناپرهیزکار، نامتدین & پارسا
    ناپارساییبی‌تقوایی، فسق، ناپرهیزگاری، ناخداترس & پارسایی
    ناپاک1 بی‌عصمت، بی‌عفت، زناکار، شهوی، نانجیب 2 آلوده، آلوده، پلشت، پلید، چرکین، کثیف، متنجس، ملوث 3 بی‌نماز، جنب، محتلم، نجس 4 حرام & پاک طاهر، طیب، منزه، مهذب، نظیف، نمازی، & پاک
    ناپاکی1 بی‌عفتی، پلیدی، فجور، فسق، نانجیبی 2 آلودگی، غش 3 چرکینی، دناست 4 احتلام، جنابت & پاکی
    ناپالودهناخالص، ناسره & ناب
    ناپایدار1 بی‌ثبات، تغییرپذیر، فانی، گذرا، متزلزل، متغیر 2 مذبذب، هرهری‌مسلک & پایدار
    ناپختگیبی‌تجربگی، خامی، ناشیگری & پختگی
    ناپخته1 خام، نامطبوخ 2 بی‌تجربه، ناشی 3 کال، نارس & پخته، رسیده
    ناپدرام1 افسرده، اندوهگین، بدرام، غمگین 2 ناپایدار 3 بدقدم، بدیمن، شوم، ناخجسته 4 بی‌نظم، نامرتب 5 ناصاف، ناهموار & پدرام
    ناپدیدباطن، پنهان، پوشیده، غیب، گم، مستور، مفقودالاثر، مفقود، ناپیدا، نهان، نهفته & پدید
    ناپرهیزگارغیرمتقی، فاسق، ناپارسا، ناپرهیزکار، ناخداترس & پرهیزگار
    ناپسندبد، رکیک، زشت، سخیف، سوء، قبیح، کریه، مذموم، مذموم، مستهجن، مکروه، ناخوشایند، ناخوشایند، نادلپذیر، ناشایسته، ناگوار، نامحمود، نامستحسن، نامطبوع، نامطبوع، نامطلوب، نامعقول، نامقبول، ناموزون، نکوهیده & مطلوب
    ناپسندیدهزشت، مذموم، مکروه، ناپسند، ناصواب، نامستحسن، نامعقول، نامقبول، نکوهیده & پسندیده
    ناپیداپنهان، غایب، گم، مختفی، مخفی، مستور، مفقودالاثر، مفقود، ناآشکار، ناپدید، نامرئی، نامشهود، نهان، نهفته & پیدا، ظاهر
    ناپیوستهجدا، گسسته، منفصل، منقطع & پیوسته
    ناتمامتمام‌ناشده، غیرکامل، ناقص & کامل
    ناتندرستبیمار، کسل، مریض، ناخوش، ناسالم & تندرست
    ناتوبدجنس، شرور، متقلب، ناجنس، ناسازگار، ناموافق & درست‌کردار
    ناتوان1 بی‌حال، بی‌زور، درمانده، رنجور، زبون، سست، ضعیف، عاجز، علیل، کم‌زور، مریض، نحیف، نزار 2 عنین 3 فرسوده، قاصر، کاهل، کم‌جثه & توانمند
    ناتوانی1 بی‌حالی، درماندگی، رخوت، سستی، ضعف، عجز، کم‌زوری، نازورمندی 2 عنن & توانمندی
    ناجنسبدجنس، بدکردار، ناباب، ناتو، ناجور & خوش‌جنس
    ناجوانمرد1 بدجنس، بدذات 2 بی‌حمیت، بی‌مروت، دون‌همت 3 سفله، فرومایه، ناکس 3 بخیل، لئیم، ممسک & جوانمرد
    ناجوانمردانهنامردانه، سفله‌وار & جوانمردانه
    ناجوانمردیبی‌حمیتی، بی‌مروتی، دون‌همتی، سفلگی، نادرستی، نامردی & جوانمردی
    ناجورآشفته، بی‌تناسب، بی‌قواره، ضد، مخالف، مختلف، ناباب، نابرابر، ناجنس، نادرست، ناسازگار، نامرتب، نامناسب، ناهماهنگ، ناهمتا، ناهمجور، ناهمساز، ناهمسان، ناهمگون، نایکسان & یکسان
    ناجیرهایی‌بخش، منجی، نجات‌بخش، نجات‌دهنده
    ناچار1 لابد، لاعلاج، مجبور، مضطر، ملزم، ناگزیر 2 ضروراً، ضرورتاً، کرهاً 3 بی‌اختیار، بیچاره، عاجز & چاره‌دار
    ناچاریاستیصال، اضطراری، بیچارگی، ضرورت، عجز، لابدی، لاعلاجی
    ناچیزاقل، اندک، بی‌ارزش، بی‌قدر، بی‌قابل، بی‌نتیچه، بیهوده، پشیز، جزئی، خفیف، فرومایه، قلیل، کم، محقر، مزجات، ناقابل & بسیار
    ناحقباطل، دروغ، غیرعادلانه، کذب، ناراست، ناروا، ناصواب & بحق، حق
    ناحمولبی‌صبر، بی‌طاقت، عجول، نابردبار، ناشکیبا، ناصبور & حمول
    ناحیتاقلیم، بخش، خطه، قلمرو، منطقه، ناحیه
    ناحیهارض، بخش، خطه، سرحد، سرزمین، شهر، قلمرو، کران، کرانه، کشور، منطقه، ناحیت، نقطه
    ناخالصآمیخته، غش‌دار، ناسره & خالص
    ناخجستهبدیمن، شوم، ناهمایون، نحس & خجسته
    ناخدا1 دریانورد، کاپیتان، کشتیبان، ملاح 2 ناخداباور
    ناخداییکشتیبانی، ملاحی، ملوانی
    ناخرسند1 ناخشنود، ناراضی 2 نادلخوش، ناشاد، ناشادمان & خرسند
    ناخرماندوهگین، غمگین، ناخرسند، ناخشنود، ناشاد & خرم
    ناخشنوداندوهگین، ناخرسند، ناخوشدل، ناراضی، نامراد & خشنود
    ناخشنودیکراهت، ناخرسندی، ناخوشدلی، نارضایی، نامرادی & خشنودی
    ناخلفبداخلاق، بدرفتار، بدسرشت، بدنهاد، بی‌ادب، فاسد، نااهل، ناباب & اهل، خلف
    ناخن‌خشکبخیل، خسیس، ممسک، نخور & جواد، کریم
    ناخواستهبی‌اراده، کرهاً، ناخودآگاه، نخواسته، نطلبیده & خواسته
    ناخوش1 بداحوال، بستری، بیمار، دردمند، کسل، مریض، ناسالم 2 زشت 3 تلخ، منغص، ناگوار 4 دلگیر، غمگین، گرفته، ملول، ناشاد 5 مکروه 6 ناپسند، نامطبوع & خوش
    ناخوشایندتلخ، ثقیل، ناپسند، نادلپذیر، ناگوار، نامطبوع، نامطلوب، ناهماهنگ & خوشایند
    ناخوشایندیکراهت، نادلپذیری، نامطبوعی، نامطلوبی & خوشایندی
    ناخوشگواربدخوار، بدطعم، بدهضم، دیرهضم، نادلچسب، نامطبوع & خوشگوار
    ناخوشی1 بیماری، درد، عارضه، کسالت، مرض، مریضی، نقاهت 2 ضدیت، کدورت، نقار 3 تلخی، مرارت، ناگواری 4 غمگینی، ناخوشدلی، ناشادی 5 بدمزگی & خوشی، سلامت
    ناداربی‌چیز، بی‌نوا، تنگدست، تهی‌دست، فقیر، مستمند، مفلس، ندار & دارا، غنا
    ناداریافلاس، بی‌نوایی، تنگدستی، تهی‌دستی، عسرت، فقر، نداری & غنا
    نادانابله، احمق، بی‌اطلاع، بی‌خرد، بی‌دانش، بی‌سواد، بی‌شعور، بی‌عقل، بی‌معرفت، جاهل، دنگ، ساده، سفیه، عامی، غافل، غافل، کالیو، کانا، کم‌عقل، کم‌هوش، کودن، گاوریش، گول، ناشناسا، نفهم & دانا
    نادانستهاشتباهاً، به‌غیرعمد، سهواً، غیرعمداً، ناخواسته & دانسته، عمداً
    نادانیابلهی، بلاهت، بی‌خبری، بی‌خردی، بی‌دانشی، بی‌عقلی، جهل، حماقت، حمق، سفاهت، کانایی، کم‌عقلی، کودنی، ناآگاهی & دانایی
    نادربی‌مانند، شاذ، شگفت، طرفه، طریف، عجیب، کمیاب، نایاب، نایافت & وافر
    نادرست1 اشتباه، باطل، سقیم، سهو، غلط، غیرصحیح، مغلوط، نابجا، ناصحیح، ناصواب 2 جلب 3 خائن، خاطی، دغل، دغلکار، کج‌دست، متقلب 4 معوج، ناراست 5 ناشایسته & درست
    نادرستی، تباهی، تقلب، سقم، فساد، کذب 2 اعوجاج، کژی، ناراستی، ناهمواری & درستی
    نادرویش1 ناصوفی 2 نالوطی
    نادرهاعجوبه، بدیع، بی‌مانند، شاذ، شگفت، طرفه، کمیاب، لطیفه
    نادره‌فنشعبده‌باز، مشعبد
    نادلپذیرناپسند، نادلچسب، نامطبوع، نامطلوب، نامقبول & دلپذیر
    نادلپسندنامطبوع، نامطلوب، نکوهیده & دلپسند
    نادلچسبناخوشگوار، نادلپذیر، نامطبوع & دلچسب
    نادلنشینناخوشگوار، نادلپذیر، نادلچسب، نامطبوع & دلنشین
    نادمپشیمان، تائب، توبه‌دار، توبه‌کار، متاسف
    نادیده1 پنهان، غیب 2 بدیع، طرفه 3 حریص، لئیم
    نادیده‌کاربی‌تجربه، تازه‌کار، مبتدی، نامجرب، نوپیشه، نوکار & مجرب
    نار1 آتش، آذر 2 جهنم، دوزخ 2 انار، رمان & آب، ماء
    ناراحتآشفته، بدبخت، بدحال، دلگیر، دلواپس، مشوش، مشوش، مضطرب، مضطرب، ناآرام & آرام، راحت
    ناراحتیآزردگی، اضطراب، بیقراری، تشویش، رنجش، سرآسیمگی، عذاب & راحتی
    ناراست1 خم، خمیده، کج، کژ، معوج 2 باطل، ناحق، نادرست، ناصواب 3 خائن، دغل، دغلکار، منحرف 4 ناصاف، ناهموار 5 دروغ، کذب & راست
    ناراستگودروغگو، کذاب، ناحقگو & راستگو، صدیق
    ناراستی1 اعوجاج، کجی، کژی، معوجی 2 نادرستی، خیانت 3 بطلان، کذب & راستی، صداقت
    ناراضیرنجیده، ناخرسند، ناخشنود، نارضا & راضی
    نارایجبی‌رونق، شهروا، غیرمعمول، نامتداول & رایج
    نارخوکتریاک، کوکنار
    ناردانآتشدان، مجمر، منقل
    نارسخام، کال، نپخته & پخته، رسا
    نارسا1 خام، نارس 2 قاصر، قصیره، نااستوار 3 نارسان، ناقص، ناکامل & رسا
    نارساناعایق & رسانا
    نارساییعیب، کوتاهی، نقص & کمال
    نارسیده1 خام، کال، نارس، نرسیده 2 بی‌بهره، بی‌نصیب 3 بچه، خردسال، نوباوه & رسیده، یانع
    نارضایتیسخط، ناخرسندی، ناخشنودی & خشنودی، رضایتمندی
    نارکوکافیون، تریاک، کوکنار، نارخوک
    نارو1 متقلب، مکار، نادرست، ناروزن 2 حقه، حیله، فریب، مکر، ناجوانمردی، نیرنگ 3 ناراهوار & درستکار
    ناروا1 حرام، نامشروع 2 غیرجایز، ناحق، ناسزا، ناشایسته، ناشایست، نامعقول، ناوجه 3 بیجا، ناکردنی، نبهره 4 بد، سوء، ممنوع، نامعقول 5 بی‌رونق، کاسد & حلال
    ناروان1 ایستا، راکد 2 غیرمعمول، نامتداول 3 غیرجایز، غیرمجاز، ناروا & روان
    ناز1 ادا، اطوار، دلال، شیوه، عشوه، غمزه، غنج، قر، کرشمه 2 جمیل، خواستنی، دلجو، ظریف، قشنگ، محبوب، نازنین 3 تفاخر، فخر، نازش 4 دلجویی، ملاطفت، نوازش 5 آسایش، رفاه، نعمت & نیاز
    نازآلود1 عشوه‌گر، نازآفرین، نازان، نازو 2 نازنین
    نازاحائل، سترون، عاقر، عقیم، نابارور & بارور، زایا
    نازانبالنده، عشوه‌کنان، کرشمه‌کنان، نازآفرین، نازکنان
    نازبالشبالش، پشتی، کوسن
    نازپرورده1 ظریف، لطیف، ملوس، نازپرورد، نازدیده، نازنین 2 حساس، زودرنج & محنت‌کشیده
    نازدارنازآفرین، نازآلو، نازپرورد، نازان، نازو، نازی
    نازشافتخار، تفاخر، تکبر، سرافرازی، فخر، مباهات
    نازک1 ظریف، لطیف 2 دقیق 3 زودرنج 4 ترد، شکننده 5 رقیق، کم‌رنگ 6 باریک، لاغر 7 ملوس 8 نازنین & زمخت
    نازک‌اندامکمرباریک، لاغراندام، لطیف، لطیف‌اندام، نازک‌میان & یغر
    نازک‌اندیشیباریک‌بینی، تدقیق، دقت، موشکافی، موشکافی، نکته‌سنجی
    نازک‌بدنطره، ظریف، لطیف، نازک‌تن
    نازک‌بینباریک‌بین، دقیق، موشکاف، نازک‌اندیش
    نازک‌تنباریک، ظریف، لاغر، لطیف، نازک‌بدن
    نازک‌خلق1 آرام، عطوف، مهربان، نازک‌طبع 2 حساس، زودرنج، نازک‌نارنجی
    نازک‌دلباعاطفه، حساس، رقیق‌القلب، زودرنج، سریع‌التاثیر، سریع‌التاثر، عطوف، مهربان & سنگدل
    نازک‌طبعیحساسیت، زودرنجی، نازک‌دلی، نازک‌مشربی، نازک‌منشی & درشتخو
    نازک‌مزاجحساس، زودرنج، ملایم، نازک‌مشرب، نرم‌خو
    نازک‌مزاجیحساسیت، زودرنجی، نازک‌مشربی، نرم‌خویی
    نازک‌میانکمرباریک، لطیف‌اندام، نازک‌اندام
    نازکنانعشوه‌کنان، غمزه‌کنان، کرشمه‌کنان
    نازکیتردی، شکنندگی، لطافت، نرمی
    نازل1 ارزان، کم‌بها، کم‌قیمت 2 پایین، پست، حقیر & گران
    نازنیندلربا، دوست‌داشتنی، زیبا، ظریف، قشنگ، گرامی، ناز، نازآلود، نازپرورد، نازپرورده
    نازوپرناز، قهرو، نازآلود، نازدار، نازی
    نازیبا1 بدگل، زشت، کریه، مهیب 2 بی‌ظرافت 3 نامستحسن، نامقبول، نامناسب & برازنده، زیبا
    نازیدنبالیدن، تفاخر، فخرفروختن، نازش
    ناژصنوبر، ناژو
    ناس1 آدم، انسان، انس، بشر، مردم 2 انفیه
    ناساز1 نابجا، ناسنجیده، نامناسب 2 ناموزون، ناهمگون 3 آشفته، نامرتب 4 بدخلق، ناسازگار 5 بداحوال، بیمار، مریض & بساز، سازگار
    ناسازگارعنید، منافی، ناجور، ناساز، نامانوس، نامتجانس، نامتناسب، نامساعد، ناملایم، ناموافق، ناموزون، ناهنجار، نقیض & سازگار، متجانس
    ناسازگاری1 عدم‌تجانس، عدم‌تفاهم، عدم‌سازش، ناسازش، ناسازواری، ناهمگونی 2 اختلاف، تباین، مغایرت، منافات 3 دورویی، نفاق & سازگاری
    ناسالم1 بیمار، دردمند، رنجور، مریض، ناتندرست، ناخوش 2 فاسد، ناپاک، نادرست & سالم
    ناسپاسحق‌ناشناس، کفور، ناشکر، نمک‌بحرام، نمک‌نشناس & سپاسگزار
    ناسپاسیحق‌ناشناسی، کفر، کفران، ناشکری، نمک‌بحرامی، نمک‌ناشناسی & حق‌شناسی
    ناستوده1 ذمیمه، نکوهیده، ناپسند، نامقبول 2 پست، حقیر، رذل، فرومایه & ستوده
    ناسرهآمیخته، شهروا، غش‌دار، غشی، قلب، ناخالص & سره
    ناسزا1 بددهانی، دشنام، سب، سقط، شتم، شنیع، فحش، لعن، ناشایست، هتک 2 بد، ناروا، ناصواب 3 نافرزام، نکوهیده
    ناسزاگوبدزبان، بدگو، فحاش، نمام
    ناسزاگوییبدگویی، دشنام‌گویی، سب، شتم، فحاشی
    ناسزاوارغیرمستحق، ناحق، ناروا، ناشایست، ناشایسته & سزاوار
    ناسفتهباکره، بتول، بکر، عذرا & سفته
    ناسکپارسا، زاهد، عابد، متقی
    ناسنجیده1 غیرعقلایی، غیرمنطقی، کورکورانه 2 مهمل، ناساز، نامربوط، نامعقول & سنجیده
    ناسودمند1 بی‌ثمر، بی‌حاصل، بی‌فایده، بیهوده 2 زیان‌بخش 3 پوچ، لاطائل، مهمل & سودمند
    ناسورجراحت، جرح، زخم
    ناسیونالیسمملت‌خواهی، ملت‌گرایی، ملیت‌گرایی
    ناشاداندوهگین، حزین، غمزده، غمگین، گرفته، محزون، مغموم، ناخوشدل، ناکام & شاد
    ناشادمانیاندوه، غصه، غمگینی، کرب، ناخوشدلی & شادمانی
    ناشایست1 غیرمعقول، ناسزا، نامعقول 2 بیجا، نامتناسب، نامربوط، نامناسب، ناوجه 3 حرام، ناروا 4 فجور، فساد، فسق & شایست
    ناشایسته1 ناشایست 2 بی‌کفایت، ناسزاوار، نالایق، غیرمستحق 3 ناپسند، نادرست، ناروا، نامتناسب، نامعقول، نامقبول، ناهموار & شایسته
    ناشتا1 صبحانه‌نخورده، گرسنه 2 روزه
    ناشدنیمحال، ممتنع، ناممکن، نامیسور & شدنی، ممکن
    ناشستهآلوده، چرک، کثیف، نجس & شسته
    ناشکرحق‌ناشناس، کفور، ناسپاس & شاکر
    ناشکریحق‌نشناسی، کفر، کفران، ناسپاسی & سپاسگزار
    ناشکیببی‌تاب، بی‌تحمل، کم‌طاقت، ناشکیبا، ناصبور & شکیبا، صبور
    ناشکیبابی‌آرام، بی‌صبر، بی‌قرار، جزوع، عجول، ناشکیب، ناصبور & شکیبا، صبور
    ناشکیبایی1 بی‌صبری، بی‌قراری، نابردبار، ناصبوری 2 تعجیل، عجله & بردباری، صبر
    ناشناختهغریب، گمنام، مجهول، مجهول‌الهویه، ناشناس، نامعلوم & شناخته
    ناشناسبیگانه، ذهول، غریبه، غریب، گمنام، مجهول، ناآشنا، ناشناخته، نکره & آشنا
    ناشناسا1 گمنام 2 مجهول 3 بی‌اطلاع، نادان & شناسا
    ناشنوا1 اصم، کر 2 حرف‌نشنو، خودسر & شنوا
    ناشی1 بی‌تجربه، تازه‌کار، کم‌تجربه، ناآزموده، نامجرب 2 دراثر، متاثر، منتج & 1 آزموده
    ناشیگریبی‌تجربگی، تازه‌کاری، خامی، ناآزمودگی، ناپختگی & تبحر
    ناصافزبر، غیرشفاف، کج، ناراست، نامسطح، ناهموار & مسطح، هموار
    ناصبوربی‌تحمل، بی‌قرار، ناشکیبا، ناشکیب & صبور
    ناصبوریبی‌قراری، ناآرامی، ناشکیبایی، ناشکیبی & صبوری
    ناصح1 اندرزگو، پندآموز، نصیحت‌گو، نصیحتگر، واعظ 2 خیرخواه، دلسوز، عبرت‌آموز، مشفق
    ناصحیحخطا، سقیم، غلط، کذب، نادرست، ناصواب & صحیح
    ناصرغالب، فاتح، مددکار، یار، یاریگر، یاور & مغلوب، مقهور
    ناصواباشتباه، باطل، دروغ، سهو، کذب، نابجا، ناپسندیده، ناحق، نادرست، ناراست & صواب
    ناصیه1 پیشانی، جبهه، جبین، ناصیت 2 چهره، رخ، رخسار، رو، وجنه
    ناطق1 خطیب، سخنران، سخنگو، سخنور، نطاق 2 گویا، متکلم 3 جاندار، ذی‌روح 4 مدرک 5 آشکار، بین & صامت
    ناطقهتکلم، قوه‌نطق، گویایی
    ناطورباغبان، پالیزبان، دشتبان، دهقان، مزرعه‌بان
    ناظر1 کارگزار، مباشر، وکیل 2 متصدی، مراقب 3 تماشاچی، تماشاگر، حاضر، شاهد، نظاره‌گر 4 عاشق
    ناظرانحاضران، شاهدان، شهود، نظار & صاحبنظران
    ناظم1 معاون 2 شاعر، شعرباف
    ناف1 بطن 2 نافه 3 مرکز، وسط
    نافذ1 کارگر، کاری، موثر 2 ثاقب، جاذب، گیرا 3 روان
    نافر1 رمنده 2 بیزار 3 فراری، گریزان
    نافرجام1 بی‌انتها 2 بدبخت، بدعاقبت، مشووم
    نافرخندهبدیمن، نامبارک، نامیمون & سعد، فرخنده
    نافرزانهبی‌خرد، جاهل، نابخرد، نادان & فرزانه
    نافرمانتخس، چموش، خلیع، سرکش، طاغی، عاصی، عاق، عصیانگر، گردنکش، متجاسر، یاغی
    نافرمانبردارحرف‌نشنو، سرکش، طاغی، عاصی، گردنکش & فرمانبردار، مطیع
    نافرمانی1 تمرد، سرپیچی، سرکشی، طغیان، عصیان، گردنکشی، مخالفت، یاغیگری 2 اثم، گناه، معصیت & فرمانبرداری
    نافرهیختگیبربریت، بی‌ادبی، بی‌قرهنگی، توحش، گستاخی & فرهیختگی
    نافرهیختهبربر، بی‌ادب، بی‌فرهنگ، گستاخ، وحشی & فرهیخته
    نافعپرسود، پرفایده، پرمنفعت، سودآور، سودبخش، سودمند، موثر، مفید، نتیجه‌بخش & مضر
    نافهمشکدان
    نافه‌بوخوشبو، عطرآگین، عطرآمیز، مشکبو، معطر & بدبو، عفن
    ناقابل1 بی‌ارج، بی‌قدر، پشیز، ناچیز 2 بی‌صلاحیت، بی‌عرضه، بی‌لیاقت، نالایق & 1 ارزشمند، قابل، 2 لایق، & عرضه‌مند
    ناقد1 منتقد، نقاد، نقدنویس 2 ایرادگیر، خرده‌گیر، نکته‌گیر
    ناقص1 آهمند، عیبناک، معیوب، ویدا 2 غیرکامل، کم، ناتمام، نارسا & کامل
    ناقص‌الخلقهعقب‌افتاده، معلول، ناقص‌اندام، ناقص‌عضو
    ناقص‌العقلبله، کانا، کم‌خرد، کم‌عقل، کودن
    ناقص‌عضومعلول، ناقص‌اندام، ناقص‌الخلقه & سالم
    ناقص‌عقلابله، احمق، کانا، کم‌خرد، کم‌عقل، کودن
    ناقض1 پیمان‌شکن، عهدگسل 2 شکننده، نقض‌کننده & وفادار
    ناقض‌عهدبدقول، پیمان‌شکن، عهدشکن، عهدگسل، ناکث & سخت‌پیمان، وفامند
    ناقل1 راوی، مورخ، نقال 2 ساری، منتقل‌کننده 3 حامل
    ناقلاباهوش، چموش، زرنگ، زیرک، گربز، محیل، مکار، موذی، ناکس
    ناقوسدرا، زنگ
    ناقه1 اشتر، شتر 2 نقاهت‌مند
    ناکاشتهبایر، نامزروع & کاشته، مزروع
    ناکامدلشکسته، شکست‌خورده، مایوس، محروم، ناامید، ناشاد، نامراد، نومید & کامروا، کامیاب
    ناکامروادرمانده، شکست‌خورده، محروم، نامراد، ناموفق & کامروا، کامیاب
    ناکامرواییحرمان، شکست، ناکامی، ناکامیابی & کامروایی
    ناکامکارکام‌نادیده، محروم، ناکام، ناکامیاب، نامراد، ناموفق & کامکار
    ناکامیحرمان، حسرت، نامرادی، نومیدی، یاس & کامیابی
    ناکامیاببازنده، شکست‌خورده، محروم، ناکامروا، ناموفق & کامیاب
    ناکثپیمان‌شکن، عهدشکن، عهدگسل، ناقض‌عهد & وفادار
    ناکسبخیل، بی‌غیرت، پست، پست‌فطرت، جبان، حقیر، ذلیل، رذل، سفله، فرومایه، لئیم، ناجوانمرد، ناقلا
    ناکسیبدجنسی، پستی، حقارت، خواری، دنائت، رذالت، طمع، فرومایگی، مکاری، نامردی، نانجیبی
    ناگاهبناگاه، نابهنگام، ناگه، ناگهان
    ناگزیر1 لابد، لاعلاج، مجبور، ملزم، مضطر، ناچار 2 ضروراً، ضرورتاً، کرهاً، قهراً 3 محتوم، ضروری، لازم 3 بی‌اختیار، بیچاره، عاجز
    ناگزیریلابدی، لاعلاجی، ناچاری
    ناگسسته1 پیوسته، متصل، ناگسیخته، وصل 2 پیاپی، متوالی، مداوم & گسسته
    ناگشودنیلاینحل، معمایی & گشودنی
    ناگوار1 دلخراش، فجیع 2 امتلا، بدهضم، ثقیل، دیرهضم 3 ناپسند، ناخوشایند 4 تلخ، منغص 5 دشوار، سخت، کریه & گوارا
    ناگویااصم، صامت، گنگ، مبهم & ناطق
    ناگهبناگاه، ناگاه، ناگهان
    ناگهانبغتتاً، بناگاه، بی‌خبری، بی‌خبر، غفلتاً، غیرمترقب، فجات، ناگاه، نبهره
    ناگهانیغیرمترقبه، غیرمنتظره، نابیوسیده & بیوسیده
    نال1 مزمار، نی 2 نیشکر 3 ناله 4 جو، نهر
    نالانرنجور، زاری‌کنان، گریان، مویه‌کنان، نالنده، ناله‌گر، نعره‌زنان، نوحه‌گر
    نالایق1 بی‌صلاحیت، بی‌عرضه، بی‌قابلیت، بی‌کفایت، غیرمستعد، غیرمستحق، نامستعد، ناشایسته، نامناسب 2 بی‌ارج، کم‌بها & شایسته، لایق، مستعد
    نالوطیبی‌مروت، لامروت، ناجوانمرد، نامرد & لوطی
    ناله1 آه، جزع، شیون، فریاد، فغان 2 تضرع، زاری، گریه، مویه 3 زوزه، صیحه، ضجه، ندبه، نعره 4 آوا، نغمه 5 زخ، ژخ
    نالیدن1 زاریدن، زاری کردن، ضجر، مویه کردن، موییدن، ناله کردن 2 تضرع کردن، شکایت کردن، شکوه کردن، گلایه کردن
    نام1 آوازه، اعتبار، شهرت 2 اسم، عنوان، کنیه، لقب 3 کلمه & ننگ
    نام‌آورسرشناس، شهیر، مشهور، معروف، نامدار، نامور، نامی & گمنام
    نام‌نویسیثبت‌نام
    ناماذونغیرماذون، غیرمجاز، منع & ماذون
    نامالوفناآشنا، نامانوس، نامعهود & مالوف، معهود
    نامانوسناآشنا، ناسازگار، نامالوف، نامتجانس، نامجانس، ناهم‌جنس & آشنا، مانوس، مجانس
    نامودببی‌ادب، بی‌تربیت، گستاخ، نافرهیخته & مودب
    نامبارکبدشگون، بدیمن، شوم، نافرخنده، نامیمون، نحس & مبارک، میمون
    نامبارکیشئامت، ناخجستگی، نحسی، نحوست & خجستگی
    نامبرداربنام، پرآوازه، سرشناس، شهیر، مشهور، معروف، نام‌آور، نامور، نامی & بی‌نام‌ونشان
    نامبردهمذکور، مزبور، یادشده
    نامتجانسناسازگار، نامانوس، نامتناسب، ناموافق، ناهمگون & متجانس
    نامتدینغیرمتقی، ناپارسا، ناخداباور، هرهری‌مسلک & متدین
    نامتمدنبربر، بی‌فرهنگ، نافرهیخته، وحشی & متمدن
    نامتناسببیجا، بی‌قواره، نابجا، ناشایسته، نامتجانس، نامناسب، ناهماهنگ & متناسب، هماهنگ
    نامتناهیبی‌انتها، بی‌پایان، بی‌حد، بی‌نهایت، نامحدود & متناهی
    نامتواضعپرافاده، گنده‌دماغ، متکبر، مغرور & افتاده، متواضع
    نامثمر1 بی‌بار، بی‌بر، بی‌ثمر 2 بی‌حاصل، بی‌فایده، بیهوده & مثمر
    نامجرب1 بی‌تجربه، بی‌تجربه، ناآزموده، نادیده‌کار، ناشی & آزموده، مجرب
    نامجموعآشفته، پراکنده، پریشان، متفرق، نابسامان & مجموع
    نامجوجاه‌طلب، شهرت‌خواه، شهرت‌طلب، نامخواه
    نامجوییجاه‌طلبی، شهرت‌طلبی، منصب‌خواهی، منصب‌طلبی
    نامحدودبی‌پایان، بی‌حد، بی‌شمار، بی‌مرز، بی‌نهایت، نامتناهی، نامشخص & متناهی، محدود
    نامحرمبیگانه، غریبه، غریب، غماز، ناآشنا & محرم
    نامحققنامسجل، نامسلم، نامعلوم، نامعین & محقق
    نامحکمبی‌ثبات، سست، شل، نااستوار & استوار، محکم
    نامداراسمی، بنام، سرشناس، شهره، شهیر، مشهور، معروف، معنون، نام‌آور، نامور & گمنام
    نامرادبیچاره، بی‌نصیب، محروم، ناخشنود، ناکام & کامیاب، مرادمند
    نامرادیحرمان، مفلوکی، ناامیدی، ناکامی‌حرمان، یاس & توفیق، کامیابی
    نامرئیپنهان، غایب، غیب، غیبی، گم، مخفی، ناپدید، ناپیدا، نامشهود، نهان & پیدا
    نامربوطبی‌ربط، بی‌سروته، بی‌مناسبت، بیهوده، چرند، مزخرف، مهمل، نابجا، ناشایست، هجو & بجا، مربوط، مناسب
    نامرتبآشفته، بی‌نظم، پراکنده، شلخته، شوریده، مختل، نابسامان، ناجور، ناساز، نامنظم & آشفته، بسامان، مرتب
    نامرد1 بی‌حمیت، دیوث، زن‌بمزد، قرمساق 2 بی‌حمیت، بی‌غیرت، بی‌مروت 3 عنین، ناتوان 4 امرد 5 ترسو، جبون & مرد
    نامردانهبنامردی، ناجوانمردانه & مردانه
    نامردم1 بی‌ادب، پست، پست‌فطرت، دنی، فرومایه، ناکس 2 حیوان‌صفت، ددمنش، دیوخو
    نامردمی1 پست‌فطرتی، پستی، دنائت، فرومایگی، ناکسی 2 بی‌رحمی، ددمنشی، دیوخویی 3 ناتوانی
    نامردی1 ناجوانمردی 2 بی‌حمیتی، بی‌غیرتی 3 عنن، ناتوانی 4 بزدلی، جبن & مردی، غیرت
    نامرضیناپسند، ناشایست، نامقبول & مرضی
    نامزد1 کاندیدا، کاندید 2 تعیین، منظور 3 نام‌برده، نامویه 4 مسمی
    نامزروعبایر، لم‌یزرع، ناکاشته & کشته، مزروع
    نامساعدناجور، ناسازگار، ناموافق & مساعد
    نامساویغیرمساوی، نابرابر، نامعادل، نایکسان & برابر
    نامستحسنزشت، قبیح، ناپسندیده، نازیبا، نامقبول & پسندیده، مستحسن
    نامستعد1 بی‌کفایت، ناشایسته، نالایق 2 نامهیا & 1 لایق، مستعد، 2 آماده
    نامستقیمکج، کژ، معوج، ناراست & راست
    نامستور1 روسپی، فاحشه، هرجایی 2 آشکار، فاش 3 برهنه & 1 نجیب، 2 پیدا، 3، پوشیده
    نامسروراندوهگین، اندوهناک، حزین، غمزده، مغموم، ناشاد، ناشادمان & مسرور، شاد
    نامسطحگود، ناصاف، ناهموار & صاف
    نامسعود1 شوم، نافرخنده، نامیمون، نحس 2 بدبخت، شوربخت & فرخنده، مسعود
    نامسکونبایر، خراب، خرابه، متروک، هامون‌ویران & آباد، مسکون
    نامسلمان1 بی‌دین، کافر 2 بی‌رحم، سنگدل، نامردم & مسلمان
    نامشخص1 مجهول 2 پادرهوا، نامعلوم، نامعین 3 نامحدود & مشخص، معین
    نامشروحبی‌شرح‌وتفصیل، خلاصه، کوتاه، مختصر، موجز & مفصل
    نامشروعحرام، غیرشرعی، غیرقانونی، غیرمشروع، ناروا & مشروع
    نامشهودپنهان، ناپیدا، نامرئی، نهان، نهفته & بارز، مشهود، هویدا
    نامصممدودل، متردد، مذبذب، مردد & مصمم
    نامطبوعناپسند، ناخوشایند، نادلپذیر، نادلپسند، نادلچسب، نادلنشین، نفرت‌انگیز & مطبوع
    نامطلوب1 ناپسند، ناخواسته، نامقبول، ناموافق 2 مطرود & مطلوب
    نامطمئن1 دودل، مردد 2 شبهه‌ناک، مشکوک & مصمم
    نامعتبر1 بی‌اساس، بی‌بنیاد، بی‌پایه، موهوم، مهمل 2 غیرمعتبر، نامعتمد، ناموثق 3 بی‌ارزش، بی‌اعتبار & معتبر
    نامعدودبی‌حساب، بی‌شمار، بی‌شمر، بی‌قیاس، ناشمرده & معدود
    نامعقولسبکسر، غیرعقلایی، غیرمنطقی، ناپسند، ناپسندیده، ناروا، ناشایست، ناشایسته، نامناسب، ناموجه & معقول، مناسب
    نامعقولانهسبکسرانه، غیرعقلایی، غیرمنطقی & معقولانه
    نامعلوممجهول، نادانسته، ناشناخته، نامحقق، نامشخص & مشخص
    نامعولبی‌پایه، بی‌ثبات، سست، غیرقابل‌اعتماد، نااستوار & قابل‌اعتماد
    نامعهودبی‌سابقه، شاذ، نامانوس، نامالوف & مالوف، معهود
    نامفهوم1 پیچیده، گنگ، مبهم 2 بی‌معنا & روشن، واضح
    نامقبولمردود، ناپسند، ناپسندیده، ناشایسته، نامرضی، نامطلوب، نکوهیده & پسندیده، مقبول
    ناملایمخشن، سخت، ناسازگار، ناموافق & نرم
    ناملایماتدشواری‌ها، سختی‌ها، صعوبت، مشکلات
    ناممکنمحال، ممتنع، نامیسور & ممکن
    نامناسب1 بیجا، بی‌تناسب، بی‌مورد، نابجا، نابهنگام، ناجور، ناسازگارنامتناسب، نامعقول، ناهمسان، ناهمگون 2 بی‌کفایت، ناشایست، نالایق & بجا، مناسب
    نامنظمآشفته، بی‌ترتیب، بی‌نظم، پخش، پراکنده، پریشان، شلخته، شوریده، نابسامان، نامرتب & مرتب
    ناموافقبدخلق، مخالف، ناسازگار، نامتجانس، نامطلوب، ناهماهنگ & سازگار، هماهنگ
    ناموجهبی‌جا، توجیه‌ناپذیر، غیرقابل‌قبول، نامعقول، نپذیرفتنی & موجه
    ناموراسمی، بنام، سرشناس، شهره، شهیر، مشهور، معروف، نام‌آور، نامدار، نامی & گمنام
    ناموریاشتهار، شهرت، نامبرداری، نامجویی & گمنامی
    ناموزون1 خشن، زمخت، زمخت 2 ناسازگار، ناهماهنگ 3 ناپسند 4 کژدل، ناساز 5 بی‌آهنگ، بی‌ریتم، بی‌وزن & موزون
    ناموس1 پاکدامنی، عصمت، عفت 2 آبرو، احترام، شرف، عرض، عزت 3 عیال، مستوره، همسر 4 خودپسندی، عجب، کبر 5 احکام، شریعت 6 قاعده، قانون 7 ریا، سالوس 8 آوازه، اشتهار، بانگ، صیت 9 تزویر، حیله، مکر، 01، فرشته، ملک، 1 1، جبرئیل، 12، وحی، 13، تدبیر، کیاست
    ناموفق1 محروم، ناکام، ناکامیاب، ناکامروا 2 رفوزه، مردود 3 شکست‌خورده & کامیاب
    نامهجریده، خط، دستخط، رقعه، رقعه، رقیمه، صحیفه، طومار، عریضه، کاغذ، کتاب، مراسله، مرقومه، مصحف، مکتوب، منشور، نبشته، نوشته
    نامه‌آوربرید، پستچی، پیک، قاصد، نامه‌رسان
    نامه‌برپستچی، پیک، قاصد، نامه‌رسان
    نامه‌رسانپستچی، پیک، چاپار، قاصد، نامه‌بر
    نامه‌نگاردبیر، کاتب، مترسل، منشی، نامه‌نویس
    نامه‌نگاریدبیری، مکاتبه، نامه‌نویسی
    نامه‌نویسعریضه‌نگار، کاتب، کاغذنویس، مترسل
    نامه‌نویسیدبیری، مکاتبه، نامه‌نگاری
    نامهربانجفاپیشه، جفاکار، جورپیشه، سرسنگین، غدار & مهربان
    نامهربانیبی‌محبتی، بی‌مهری، جفا، جور، ستم & مهربانی
    نامی1 بنام، سرشناس، شناسا، مشهور، معروف، نامور 2 روینده، گیاه، نبات & گمنام
    نامیمونبداختر، شوم، ناخجسته، نافرخنده، نحس & میمون
    نامیهرستنی، روینده، گیاه، نامی، نبات & جماد
    نان1 خبز، نغن 2 خوراک، طعام، غذا 3 رزق، روزی 4 معیشت
    نان‌پزخباز، شاطر، نانوا
    نان‌خور1 اولاد، عیال 2 وظیفه‌خور
    نان‌کوری1 حق‌ناشناسی، ناسپاسی 2 امساک، خست، لئامت & حق‌شناسی
    نان‌نخوربخیل، خسیس، لئیم، ممسک & جواد، کریم
    نانجیب1 بی‌عفت، بی‌ناموس، ناپاک 2 بداصل، بدنژاد، بی‌پدر 3 رذل، رذیل، فرومایه & شریف، نجیب
    نانجیبی1 بی‌عصمتی، بی‌عفتی، ناپاکی 2 دنائت، رذالت، فرومایگی، ناکسی & شرافت، نجابت
    نانواخباز، شاطر، نان‌پز، نان‌فروش
    نانواییخبازی، نان‌فروشی، نانواخانه
    ناو1 اژدرافکن، رزمناو، کشتی‌جنگی 2 سفینه، غراب، کشتی 3 آبراهه، جو، ممرآب، نهر 4 ناودان 5 شیاره 6 وادی 7 ناوه 8 تلوتلو
    ناوارد1 بیجا، پرت 2 مبتدی، ناشی 3 بی‌اطلاع، ناآگاه & بلد، وارد
    ناوبانجاشو، کشتیبان، ملاح، ملوان، ناخدا، ناوخدا، ناوران
    ناودان1 آب‌ریز، میزاب 2 جوی، نهر
    ناورد1 آرزم، آورد، جنگ، رزم، ستیز، نبرد 2 جولانگاه، رزمگاه، عرصه، میدان 3 جولان
    ناوکپیکان، تیر، خدنگ
    ناهار1 چاشت، ناهاری 2 گرسنه، ناتوان
    ناهد1 اسد، شیر، ضیغم، هژبر 2 ناهید 3 نارپستان
    ناهشیار1 بی‌خبر، غافل، ناآگاه 2 بی‌خودی، بی‌خویشتنی، بی‌هوش & هشیار
    ناهمانندمتفاوت، مغایر، ناهمسان، ناهمگون & همانند
    ناهماهنگناجور، ناخوشایند، نامتناسب، ناموافق، ناموزون، ناهنجار & متناسب، هماهنگ
    ناهماهنگیبی‌برنامگی، عدم‌تجانس، ناهنجاری & هماهنگی
    ناهمایونبدیمن، شوم، ناخجسته، نامبارک، نامیمون، نحس & همایون
    ناهمجورمتفاوت، مغایر، ناجور، ناهمتا، ناهمگن، ناهمگون & همگون
    ناهمسانمختلف، ناجور، نامناسب، ناهمانند، ناهمگون & همانند، همسان
    ناهمگونمتفاوت، ناجور، ناساز، نامتجانس، نامناسب، ناهمسان & همانند، همگون
    ناهموار1 کج، معوج، ناصاف 2 بی‌ترتیب، بی‌نظم، درشتناک 3 پست‌وبلند، پشته، گریوه 4 خشن، درشت، ستبر، گنده، نخراشیده 5 ناراست، ناشایسته، نامعقول & هموار
    ناهمواریدرشتی، زبری، کجی، نادرستی، ناصافی & همواری
    ناهنجار1 ناجور، ناسازگار، نامتناسب، ناهماهنگ 2 غیرعادی 3 درشت، زمخت، شنیع & بهنجار
    ناهنجاری1 بی‌قاعدگی، ناهماهنگی 2 خشونت، نافرهیختگی & هماهنگی
    ناهویداپنهان، مخفی، مستور، ناپدید، ناپدیدار، نامرئی & مرئی
    ناهیدزهره، ناهد
    نای1، مزمار، نال، نی 2 سیه‌نای، شهنا، نفیرسورنا 3 حلق، گلو 4 جدایی، دوری
    نای‌زنزامر، نای‌نواز، نایی، نی‌زن، نی‌نواز
    نایابشاذ، قحط، کمیاب، نادر، نایافت & فراوان
    نایبپیشکار، جانشین، خلیفه، دستیار، ستوان، قایم‌مقام، مباشر، معاون، وکیل
    نایره1 آتش، حرارت، شرار، شرر، شعله، لهیب 2 دشمنی
    نایکسانمتفاوت، مختلف، ناجور، نامساوی، ناهمگن & یکسان
    نبات1 رستنی، گیاه، نامی، نبت 2 قند
    نباخبر، گفتار
    نبترستنی، گیاه، نبات
    نبراس1 چراغ، مصباح 2 اسد، شیر 3 سرنیزه، سنان 4 بی‌باک، دلاور، دلیر
    نبردآرزم، پرخاش، پیکار، جدال، جنگ، حرب، رزم، ستیز، ستیزه، کارزار، مبارزه، محاربه، مصاف، ناورد، وغا & صلح
    نبردآزماپیکارجو، پیکارگر، جنگاور، جنگجو، رزمجو، رزمنده، سلجشور، محارب، نبردپیشه، نبرده
    نبردهجنگاور، جنگجو، جنگی، رزمنده، سلحشور، نبردپیشه
    نبش1 پیچ، سوق، سوک، کنج، گوشه 2 افشاسازی 3 گورشکافی 4 استخراج
    نبشته1 عریضه، کتیبه، مسطور، منشور، نامه، نوشته 2 امریه، حکم، فرمان 3 تقدیر، سرنوشت، محتوم، مقدر
    نبض1 تپش، ضربان 2 جریان، سیر
    نبض‌شناسپزشک، حکیم، طبیب، نبض‌گیر
    نبل1 آگاهی، ذکاوت، فضل، هوش 2 بزرگی، بزرگواری، نجابت
    نبوت1 پیامبری، پیغامبری، رسالت 2 آگاهی‌دادن، خبردادن
    نبودعدم، فنا، نیستی & بود، هستی
    نبوغاستعداد، دها، هوش
    نبهره1 قلب، نارایج، ناروا، ناسره 2 بی‌مقدار، پست، دونمایه، زبون، فرومایه 3 ناگهان
    نبیپیغمبر، رسول، رسول، فرستاده، مرسل، وخشور، وخشور
    نبیدباده، شراب، صهبا، می
    نبیدخواریباده‌گساری، شراب‌خواری، عرق‌خوری، میگساری
    نبیذباده، شراب، صهبا، می
    نبیرهفرزندزاده، نواده
    نبیل1 ذکی، زیرک، سخی، شریف، هوشمند، فاضل 2 بزرگوار، کبیر 3 شریف، نجیب
    نبیه1 آگاه، بزرگوار 2 زیرک، هوشیار 3 مشهور، معروف
    نپخته1 خام، نارس 2 بی‌تجربه & پخته
    نتاجذریه، نژاد، نسل
    نترسبی‌باک، بی‌پروا، دلاور، دلیر، شجاع، متهور & ترسو
    نتیجه1 پاداش، عاقبت، عملکرد 2 اولاد، فرزندزاده، فرزند، مولود، نواده، ولد 3 بازده‌اثر، برآیند، حاصل، ماحصل، محصول 4 سرانجام، عاقبت، عقبه 5 بهره، ثمره، سود، فایده، میوه
    نتیجه‌بخشاثربخش، ثمردار، موثر، مثمر، مفید، نافع & بی‌حاصل
    نتیجه‌گیریاستنتاج
    نثر1، نوشته 2 پراکنده & شعر، نظم
    نثار1 افشان، افشاندن، پاشیدن 2 اهدا، تقدیم، هدیه 3 برخی، فدا، قربان 4 زرافشان، شاباش
    نجابتاصالت، پاک‌منشی، پاک‌نژادی، شرافت، عصمت، عفاف، عفت، والایی & بی‌عفتی
    نجات1 آزادی، استخلاص، خلاصی، خلاص، رستگاری، رهایی‌فراغ 2 رستن، رهیدن & اسارت، درگیری
    نجات‌دهندهمنجی، ناجی، نجات‌بخش
    نجاح1 پیروزی 2 رستگاری، فلاح 3 حاجت‌روایی، کامیابی، مرادمندی
    نجاردرودگر
    نجاستآلودگی، براز، بول، پلیدی، جعل، غایط، فضله، کثافت، گه، مدفوع، نجسی، وژن & طهارت، نظافت
    نجبااشراف، اعیان، نجیب‌زادگان
    نجدپشتواره، تپه، تل، توده، دشت، فلات
    نجدت1 سختی، شدت، قوت 2 دلاوری، دلیری، شجاعت، مردانگی 3 پیکار، جنگ، رزم، کارزار 4 بیم، ترس
    نجسآلوده، آلوده، بی‌نمازی، پلشت، پلید، چرک، چرکین، رجس، شوخ، غیرطاهر، مردار، ناپاک & طاهر
    نجسیآلودگی، پلیدی، نجاست & پاکی
    نجماختر، ستاره، سها، کوکب، نجمه
    نجمهاختر، ستاره، سها، کوکب، نجم
    نجواپچ‌پچ، ترنم، درگوشی، زمزمه & فریاد
    نجوم1 اخترشناسی، ستاره‌شناسی 2 تنجیم
    نجوم‌داناخترشناس، ستاره‌شناس، کیهان‌شناس، گردون‌شناس، منجم
    نجومی1 اخترشناس، منجم، نجوم‌دان 2 سرسام‌آور، هنگفت
    نجیب1 اصیل، پاکزاد، پدردار، شرافتمند، شریف، نژاده، والاتبار، والاگهر 2 باعفاف، پاکدامن، عفیف & نانجیب
    نجیب‌زادهبزرگزاده، والاتبار، والانژاد
    نچخیر، لا، نه، نی & بله، ها
    نحر1 شترکشی، قربانی 2 گلو
    نحسبد، بدیمن، شوم، مشووم، منحوس، ناخجسته، نافرخنده، نامبارک، نامیمون & میمون، نیک‌اختر
    نحسیبدیمنی، شئامت، ناخجستگی، نحوست، نکبت & میمنت
    نحلهآیین، دین، کیش، مذهب، مسلک، مشرب
    نحو1 دستور، گرامر 2 اسلوب، جور، روال، روش، سیاق، شق، شیوه، طریق، طور، گونه، نمط، نهج
    نحوستبدیمنی، بدیمنی، شئامت، شومی، نامبارکی، نحسی، نکبت & خوش‌یمنی، میمنت
    نحوهروال، روش، سیاق، شیوه، متد، منوال، نهج
    نحیفباریک‌اندام، ضعیف، لاغر، ناتوان، نزار & قوی
    نخبند، تار، رشته، ریسمان
    نخاعحرام‌مغز، مغزتیره، مغزحرام
    نخاله1 بقایا، پس‌مانده 2 بدخلق، بی‌ادب، خشن 3 بدجنس، حقه‌باز، ناتو، ناقلا
    نخبگاناعیان، برگزیدگان، خبرگان، زبدگان
    نخبهبرگزیده، گزیده، لب، منتخب
    نخجیر1 شکار، صید 2 بزکوهی
    نخجیرزنشکارافکن، شکارچی، صیاد، نخجیربان، نخجیرزن، نخجیرساز، نخجیرگر، نخجیرگیر
    نخراشیده1 بی‌ادب، خشن 2 ناصاف، ناهموار
    نخست1 درآغاز، درابتدا، دربدوامر 2 آغاز، ابتدا، اول، بدو، شروع، مقدمه، یکم & بعد، پس‌ازآن، سپس، 2 آخر، پایان
    نخست‌وزیردستور، رئیس‌الوزرا، صدراعظم، وزیراعظم
    نخست‌وزیریرئیس‌الوزرایی، صدارت، صدراعظمی
    نخستینآغازین، اولین، یکم، یکمین & آخرین
    نخلخرمابن، درخت‌خرما، فسیل، مغ، نخیل
    نخل‌زارخرماستان، نخلستان
    نخلستانخرماستان، نخل‌زار
    نخوتافاده، تکبر، خودبزرگ‌بینی، خودبینی، خودپرستی، خودپسندی، خودخواهی، عجب، غرور، کبر & خشوع
    نخوت‌آمیزتکبرآمیز، خودخواهانه، کبرآمیز، متکبرانه، نخوت‌آلود
    نخورخسیس، لئیم، ممسک & مسرف
    نخیلخرمابن، فسیل، مغ، نخل
    نداآواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صلا، صوت
    ندار1 بیچاره، بی‌چیز، بی‌نوا، تنگدست، تهیدست، فقیر، گدا، مفلس، مفلس 2 بی‌آلایش، صادق، صاف، یکرنگ & دارا
    نداریافلاس، تنگدستی، عسرت، فاقه، فقر & دارایی، غنا
    ندافپنبه‌زن، حلاج
    ندافیپنبه‌زنی، حلاجی
    ندامتانفعال، پشیمانی، تاسف، لهف، ندم
    نداوت1 تازگی، تری، طراوت 2 زه، نم
    ندبهتضرع، زاری، ضجه، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله
    ندرتکمی، کمیابی، نایابی & وفور
    ندمانفعال، پشیمانی، ندامت
    ندوهانجمن، جمع، جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه، لجنه
    ندیدبدیدتازه‌به‌دوران‌رسیده، نودولت، نوکیسه
    ندیمدمساز، قرین، محشور، مشار، مصاحب، مقرب، همدم، همراه، هم‌صحبت، همنشین
    ندیمهمصاحب، ملازم، همراه، همنشین
    نذرشرط، عهد، قربانی، نیاز
    نرفحل، مذکر، مرد، نرینه & ماده
    نرخارج، ارزش، بها، قیمت، مظنه
    نرخ‌گزاریتسعیر، قیمت‌گزاری، نرخ‌بندی
    نردبانپلکان، مرقات، نردبام
    نرسیدهخام، کال، نارس
    نرک1 نازا، نروک، نر 2 خشن، زمخت 3 بی‌بر، بی‌ثمر
    نرگسعبهر، نرجس
    نرگسهپروین، ثریا
    نرم1 رقیق، سست، سلس، شل، لین 2 آرام، آهسته 3 صاف، صیقلی، هموار 4 پودر 5 خلیق، ملایم 1 & استوار، جامد، سفت، محکم، 2 تند، 3 زبر، زمخت، ناصاف، 4 تندخو
    نرم‌بروتساده، سبزخط، نوجوان
    نرم‌خوپاکیزه‌خو، خوش‌اخلاق، خوشخو، خوشخو، شفیق، معتدل، معتدل، ملایم، مهربان، نیک‌خوی & تندخو
    نرم‌خوییمرافقت، ملایمت، ملایم‌طبعی، نازک‌مزاجی & تندخویی
    نرم‌دلیترحم، دلسوزی، عطوفت، مهربانی
    نرم‌شانه1 هیز 2 دستی، رام، مطیع، نرم‌گردن
    نرم‌نرمآهسته‌آهسته، کم‌کم، یواش‌یواش
    نرم‌نرمکآرام‌آرام، آهسته، بتدریج
    نرمالطبیعی، عادی، معمولی
    نرمش1 تانی، مکث 2 انعطاف 3 ورزش
    نرموکنرماده، نرولاس
    نرمی1 لینت 2 سستی 3 صافی 4 رفق، مهربانی، نرم‌خویی & سختی
    نریذکر، رجولیت
    نرینهمذکر، نر & زن، ماده، مادینه، مونث
    نزاربیجان، ضعیف، فگار، کم‌زور، لاغر، مردنی، منهوک، ناتوان، نحیف & قوی
    نزاعآشوب، اختلاف، پرخاش، تنازع، جدال، دعوا، زدوخورد، ستیزه، کشمکش، مجادله، مرافعه، مشاجره، معارضه، منازعه & صلح
    نزاکت1 آداب‌دانی، ادب، تربیت 2 ظرافت، لطافت، نازکی
    نزدبرابر، پیش، پیش، جلو، حضور، درحضور، روبرو، زی، عند، مقابل، نزدیک
    نزدیکاناقارب، اقوام، خویشان، وابستگان
    نزدیک1 پهلو، جنب، حوالی، کنار، هم‌جوار 2 حدود، قریب، قریب‌الوقوع، مقارن 3 پیش، نزد 4 خویش، خویشاوند، قوم، مقرب 5 محرم، مشرف، مقارن & دور
    نزدیکی1 بستگی، قرابت، قرب، ولا 2 مجاورت، همسایگی 3 جماع، مجامعت، وطی & بیگانگی، دوری
    نزعاحتضار، جان‌کندن، جدایی، رحلت
    نزول1 سقوط، فرود، هبوط 2 تنزیل، ربا، ربح، سود، فرع، مرابحه 3 افت، کاهش 4 دخول، ورود & 1 صعود، 2 افزایش
    نزول‌خورتنزیل‌خور، رباخوار، سودخور
    نزولخواررباخوار، سودخوار، نزولخور
    نزهپاک، پاکیزه، خرم، خوش، سرسبز، مصفا، مفرح، مهذب، نزیه
    نزهت1 خرمی، سرسبزی، طراوت 2 پاکی، پاکیزگی 3 شادی، نشاط 2 تفریح، خوشگذرانی، سیر، گردش، گشت 3 پاکدامنی، عفاف
    نژاداصل، تبار، دودمان، ذریه، عرق، گوهر، نتاج، نسب، نسل
    نژادهاصیل، بزرگ‌زاده، گوهری، نجیب، نجیب‌زاده & بداصل
    نژند1 افسرده، پژمان، پژمرده 2 آزرده، حزین، غمگین، غمین، ملول 2 خشمناک، غضبناک
    نژنداختربدبخت، بدطالع، بیچاره، مفلوک & بلنداختر
    نژندی1 افسردگی، پژمردگی 2 آزردگی، حزن، رنجیدگی، ملالت 3 سرگشتگی، فروماندگی 4 خشم، غضب
    نسااناث، بانو، خانم، زن، همسر & رجل، مرد
    نساجبافنده، جولاه، جولاهه
    نساجیبافندگی، جولاهی
    نسب1 اصل، اولاد، تبار، تخمه، دودمان، دوده، گوهر، نژاد، نژاده 2 خویشاوندی، قرابت
    نسب‌نامهتبارنامه، شجره‌نامه
    نسبت1 انتساب، خویشاوندی، خویشی، قرابت 2 تناسب، رابطه 3 اتصال، ارتباط، پیوستگی
    نستوهخستگی‌ناپذیر، ستیهنده، مبارز، مقاوم
    نسج1 بافت 2 بافتن 3 بافته، منسوج
    نسخ1 ابطال، اقاله، زوال، محو، منسوخ، نابود، نقض 2 خطنسخ
    نسخه1 تجویز، دستور 2 رونوشت، کپی 3 تیراژ
    نسخه‌برداریاستنساخ، رونویسی، کپیه‌برداری
    نسق1 انتظام، ترتیب، تنسیق، نظم 2 وضع 3 تنبیه
    نسق‌دهیتنسیق، سازماندهی، سیاستگزاری
    نسک1 پرهیزگاری، تقوا، زهد 2 پرستش، عبادت 3 تطهیر
    نسل1 آل، تبار، تیره، دودمان، ذریه، سلاله، فرزند، نژاد 2 ریشه 3 دوره، عصر
    نسمه1 دم، نفس 2 بنده، عبد 3 روان، روح 4 انسان
    نسناسآدم‌نما، دیوسار، دیوسان، غول، گوریل
    نسنجیدهغیرمنطقی، غیرمعقول، کورکورانه، نااندیشیده، ناسنجیده & سنجیده، معقول
    نسوانبانوان، زنان، همسران & رجال
    نسیانذهول، فراموشی & یاد
    نسیب1 خویشاوند، قریب 2 شایسته، مناسب 3 اصیل، شعرلطیف، نسب‌دار
    نسیمباد، بوی‌خوش، صبا، نفس، وزش
    نسیهاستقراض، غیرنقدی، قرضی، قرض، نسیئه، وام & نقد
    نشاطانبساط، خرمی، خوشی، شادمانی، شادی، شعف، طرب، عشرت، عیش، نزهت & ناشادی
    نشاطآورسرورانگیز، شادی‌بخش، شورانگیز، طرب‌انگیز، فرحناک، مسرت‌آمیز، مسرت‌بخش، نشاطافزا، نشاطانگیز & ملال‌آور
    نشاطانگیزشادی‌بخش، شورانگیز، شوق‌آمیز، طرب‌انگیز، طربناک، فرح‌بخش، نزهت‌بخش & ملال‌انگیز
    نشا کردنغرس کردن، کاشتن، نشاندن
    نشان1 آرم، امارت، رمز، علامت، مدال، نشانه، نشانی 2 آیه، اثر، رد، رگه 3 انگ، تمغا، داغ، نقش 4 آماج، تیر، هدف 5 سراغ
    نشان‌دادنارائه کردن، نمایاندن، نمایش‌دادن، نمودن
    نشاندن1 قراردادن، مقیم کردن، نهادن 2 غرس کردن، کاشتن 3 افراشتن 4 خاموش کردن، دفع کردن، فرونشاندن 5 نشانیدن & کندن
    نشانهآماج، آیه، اثر، داغ، رگه، علامت، مارک، نشان، هدف
    نشانه‌گیریآماج، قراول، نشانه‌روی، هدف‌گیری
    نشانی1 آدرس، نشان 2 اثر 3 یادگار
    نشئهتلذذ، سرخوشی، سکر، کیف، کیفور، لذت، مستی، نشوت
    نشئه‌زاسکرآور، مستی‌بخش، مستی‌زا، مکیف
    نشت1 تراویدن، تراوش، ترشح، چکه، نشر 2 برملا، بروز، درز کردن، شایع
    نشترآدر، نیش، نیشتر
    نشخوارکاغ
    نشدنیغیرممکن، محال، ناشدنی & ممکن
    نشر1 پراکندن، سرایت 2 پخش، توزیع 3 انتشار، چاپ، طبع 4 اشاعه، ترویج، شیوع
    نشریهجریده، روزنامه، سالنامه، فصلنامه، گاهنامه، ماهنامه، مجله
    نشست1 اجلاس، انجمن، جلسه، جلوس، گردهمایی، مجلس، مجمع 2 فرونشینی
    نشست‌وبرخاستمجالست، مراوده، مصاحبت، همنشینی
    نشستگاهته، دبر، مقعد
    نشستن1 جلوس، قعود 2 اقامت کردن، سکناگزیدن، مقیم‌شدن، منزل کردن
    نشمهرفیقه، روسپی، مترس، معشوقه
    نشو1 بالیدن، بزرگ‌شدن 2 روییدن 3 رشد، رویش، نمو
    نشوت1 سکر، لذت، مستی، نشئه، نشوه 2 آگاهی، اطلاع
    نشور1 احیا 2 آخرالزمان، آخرت، رستاخیز، قیامت
    نشیبسرازیری، شیب & فراز
    نشیدآواز، آهنگ، ترانه، تصنیف، سرود، نغمه
    نشیطبانشاط، خرم، خوشدل، خوشحال، شاد، شادمان، مسرور، مشعوف & ناشاد
    نشیمآشیانه، لانه، مقام، نشیمن
    نشیمنآشیانه، جایگاه، مسکن، منزل
    نشیمنگاه1 سرین 2 آشیانه
    نصحکم‌صریح، کلام‌روشن، متن
    نصاباصل، حد، مرجع
    نصاراترسا، عیسوی، مسیحی، نصرانی
    نصب1 برپایی 2 انتصاب، برگماری، گمارش، منصوب & عزل
    نصب‌العینآرمان، شعار، هدف
    نصحاندرزدادن، تذکره، تذکیر، مناصحت، نصیحت کردن، وعظ کردن
    نصرعون، کمک، مدد، نصرت، یاری
    نصرانیترسا، عیسوی، مسیحی، ناصری
    نصرانیتترسایی، عیسویت، مسیحیت
    نصرت1 پیروزی، ظفر، غلبه، فتح 2 کمک، مدد، یاری & هزیمت
    نصفشقه، نصفه، نیم، نیمه، یک‌دوم
    نصفتانصاف، داد، عدل، مروت، معدلت & بیداد
    نصفهنصف، نیم، نیمه
    نصیب1 بهره، بهر، حصه، روزی، سهم، قسمت، نصیبه، نوال 2 اقبال، بخت، تقدیر، سرنوشت، طالع 3 قرعه، نشان، نصیبه
    نصیبهبهر، سهم، قسمت، نصیب
    نصیحتاندرز، پند، تذکیر، توصیه، سفارش، موعظه، وصیت، وعظ
    نصیحت‌آموزپندآموز، پندده، عبرت‌آموز، ناصح
    نصیحت‌پذیراندرزپذیر، پندپذیر، پندگیر، پندنیوش، &
    نصیحت‌شنوپندپذیر، پندشنو، پندگیر، پندنیوش، نصیحت‌نیوش
    نصیحت کردناندرزدادن، پنددادن، نصح
    نصیحت‌گواندرزگو، پندآموز، ناصح، نصیحتگر، واعظ
    نصیحت‌نیوشپندپذیر، پندشنو، نصیحت‌شنو & نصیحت‌ناپذیر
    نصیحتگرپندآموز، پندده، ناصح، نصیحت‌آموز، نصیحت‌گو
    نصیرمددکار، یار، یاریگر، یاور
    نضارتتازگی، خرمی، شادابی، طراوت، نضرت
    نضجپختگی، رسیدگی، رونق، قوام
    نضرتتازگی، خرمی، شادابی، نضارت
    نطاقخطیب، زبان‌آور، سخن‌پرداز، سخنران، سخنگو، سخنور، ناطق
    نطعادیم، بساط، سفره، سماط
    نطفهاسپرم، اسپرماتوزوئید، تخم، تخمه، منی
    نطق1 بیان، سخنوری، سخنرانی، سخنگویی، سخن، کلام، گفتار، گفت 2 تکلم، گویایی & عجمت، گنگی
    نظارت1 بازرسی، بررسی، سرپرستی، مباشرت، مراقبت 2 تماشا، نظر، نگرش
    نظارهتماشا، دید، نظر، نگاه، نگرش
    نظاره‌گربیننده، تماشاچی، تماشاگر، شاهد
    نظافتپاک‌سازی، پاکی، پاکیزگی، تمیزی، تنظیف، طهارت & کثافت
    نظام1 انتظام، انضباط، دیسیپلین 2 آراستگی، ترتیب، روش، سامان، نظم 3 ارتش، سربازی 4 رژیم
    نظام‌نامهآیین‌نامه، اساسنامه
    نظامیارتشی، سپاهی، سرباز، قشونی، لشکری
    نظر1 تماشا، چشم، دیدن، دید، عنایت، مشاهده، نظاره، نگاه، نگرش 2 زعم، عقیده 3 راء‌ی، نقشه 4 جنبه، حیث، لحاظ، منظر 5 اندیشه، تفکر 6 دیدگاه، نظریه
    نظراًتخمیناً، تقریباً، تقریبی، حدساً، حدسی، نظری
    نظراندازچشم‌انداز، دیدگاه، منظر، منظره
    نظربندتعویذ، جادو، جادوگر، چشم‌بند، ساحر، شعبده‌باز
    نظرتنگبخیل، تنگ‌نظر، دون‌همت، ممسک & نظربلند
    نظرتنگیامساک، بخل، تنگ‌نظری، حسادت، کوته‌نظری
    نظرخواهیرفراندم، همه‌پرسی
    نظر کردندیدن، رویت، نگاه کردن
    نظرگاهتماشاگاه، تماشاگه، مطمح، منظر، منظره
    نظری1 تئوری، تئوریک 2 فرضی & عملی
    نظریه1 تئوری، فرضیه 2 حدس، راء‌ی، عقیده، فکر
    نظریه‌پردازتئوریسین، فرضیه‌پرداز، فرضیه‌ساز & عملگر
    نظم1 آراستگی، آراستگی، انتظام، انضباط، ترتیب، تنظیم، سازماندهی، سامان، قاعده، قانون، نسق، نظام 2 شعر & نثر
    نظمیهشهربانی، کلانتری، کمیساریا، کمیسری
    نظیرتا، تالی، شبیه، شبه، عدیل، قبیل، قرینه، قرین، کفو، مانند، مثل، مشابه، هم‌طراز، همال، همانند، همتا
    نظیفپاکیزه، پاک، تمیز، شسته، شسته‌رفته، طاهر، منزه، منقح، مهذب، نقی & کثیف
    نعتخصلت، صفت، لقب، مدح، مدیح، منقبت، وصف
    نعرهبانگ، خروش، زوزه، غریو، فریاد
    نعش1 جسد، کالبد 2 لاش، لاشه 3 تابوت
    نعش‌کشآمبولانس، مرده‌کش
    نعلینپای‌افزار، کفش
    نعم1 آری، بله، بلی، لبیک 2 تنعمات، عطایا، نعمت‌ها، هدایا & لا، نه
    نعمت1 ثروت، حشم، دارایی، مال‌ومنال، مال 2 تنعم 3 برکت، خیر، وفور 4 احسان، بخشش، عطا & نقمت
    نعوظشق
    نعومتملایمت، نرمی & خشونت
    نعیم1 خوشگذرانی، خوشی، شادکامی 2 ارم، بهشت، پردیس، جنان، جنت، خلد، فردوس،
    مینو 3 دارایی، مال 4 رفاه، لذت، نعمت نغزپاکیزه، خوب، خوش، دلکش، شیرین، مستحسن
    نغزنغزکاندک‌اندک، کم‌کم
    نغل1 محتال 2 بداصل، حرام‌زاده، زنازاده & اصیل
    نغمهآوا، آواز، آهنگ، پرده، ترانه، ترنم، سرود، نشید، نوا
    نغمه‌سراخنیاگر، خواننده، نغمه‌پرداز، نغمه‌خوان، نغمه‌زن، نغمه‌ساز، نغمه‌طراز، نغمه‌کش، نغمه‌گو
    نغمه‌سراییآوازخوانی، سرودخوانی، نغمه‌پردازی، نغمه‌سازی
    نغول1 ژرف، عمیق، گود، نغل 2 راه‌طولانی 3 سرآمد، قابل
    نغیلحرام‌زاده، زنازاده، ولدالزنا & حلال‌زاده
    نفاث1 دمنده 2 جادوگر، ساحر
    نفاذتاثیر، قدرت، نفوذ
    نفاردوری، رمیدگی، فرار، گریز
    نفاستارزشمندی، گرانمایگی، مرغوبیت
    نفاقاختلاف، تفرقه، دشمنی، دورویی، ریا، سالوس، شقاق، عناد، منافقت، ناسازگاری & وفاق
    نفتکشتانکر
    نفث1 القا کردن 2 تف کردن
    نفحدمیدن، وزش، وزیدن
    نفحه1 دم، نفس، وزش 2 دمش 3 باد 4 بو
    نفخ1 دم، نفس 2 باد، ریح 3 آماس، آماه، انتفاخ، بادکردگی، برآمدگی، پف، تورم، ورم
    نفخهباد، نسیم
    نفر1 آدم، تن، شخص، فرد 2 تعداد
    نفرتاشمئزاز، اکراه، انزجار، بیزاری، بی‌میلی، تنافر، تنفر، رمیدگی، کراهت، کینه، نقار & عشق
    نفرت‌انگیز1 تنفرآمیز، تنفرآور، تنفرزا، منفور، نفرت‌بار، نفرت‌زا 2 بد، زشت، کریه، نامطبوع
    نفرت‌بارکریه، نفرت‌آمیز، نفرت‌انگیز، نفرت‌زا
    نفرینفریه، لعن، لعنت & آفرین
    نفس1 خود، خویش، ذات 2 تن، جسد، کالبد 3 وجود 4 نفسانیات
    نفس1 آن، لحظه، لمحه 2 آه، نسمت، نسمه 3 تنفس، دم
    نفس‌تنگیآسم، ضیق‌النفس
    نفس‌کشیانتحار، قتل‌نفس
    نفس‌کشیدناستنشاق، تنفس، دم‌برآوردن
    نفس‌گیر1 گرفته 2 خسته‌کننده 3 سخت، شاق، مشکل
    نفسانی1 شهوانی 2 روانی، نفسانیات
    نفعبهره، ربح، سود، صرف، صرفه، فایده، منفعت & خسارت، زیان، ضرر
    نفع‌جوییسودپرستی، منفعت‌خواه، نفع‌طلبی
    نفع‌طلبسودپرست، سودجو، نفع‌پرست
    نفع‌طلبیسودپرستی، نفع‌جویی، نفع‌طلبی
    نفقه1 خرج، گذران، مخارج، معاش، هزینه 2 انفاق
    نفله1 تباه، تلف، نابود، نیست 2 ضعیف، مردنی
    نفوذ1 رخنه، رسوخ، سرایت 2 تاثیر، نفاذ 3 اعتبار، توانایی، قدرت
    نفور1 بیزار، رمنده، فراری، گریزان، متنفر 2 نفرت‌انگیز
    نفوس1 اهالی، جمعیت، سکنه 2 اشخاص، مردم 3 ازدحام 4 حدس، فال، فرض
    نفهماحمق، بی‌خرد، بی‌شعور، بی‌عقل، بی‌عقل، نادان، نادان، یابو & فهیم
    نفی1 انکار، باطل، بطلان، رد، نسخ 2 منع، نهی 3 تبعید، طرد & اثبات
    نفی‌بلداخراج، تبعید
    نفیر1 بوق، صور، کرنا 2 آواز، فریاد
    نفیس1 ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت 2 اعلا، عالی، لوکس، ممتاز 3 آنتیک، عتیقه
    نقغر، غرغر، غرولند، لندش، نق‌نق
    نقاب1 برقع، پیچه، حجاب، روبنده، روبند، غاشیه، مقصوره، مقنعه 2 ماسک
    نقابتآقایی، خواجگی، ریاست، سروری
    نقابدار1 ماسکدار 2 پوشیده‌روی، محجوب، مستور
    نقاد1 صراف 2 منتقد
    نقادیایرادگیری، تنقید، خرده‌بینی، خرده‌گیری
    نقارجدال، رنجش، ستیزه، عداوت، عناد، قهر، کدورت، کینه، مناقشه، ناخوشی، نفرت
    نقارهدهل، طبل، کوس
    نقاره‌چینقاره‌زن، نوبت‌زن، نوبتی
    نقاره‌زندهل‌زن، نقاره‌چی، نوبت‌زن
    نقاش1 چهره‌نگار، رسام، صورتگر، صورت‌نگار، مصور، نقشبند 2 رنگ‌زن
    نقاشخانهکارگاه‌نقاشی، نگارخانه، نگارستان
    نقاشیصورتگری، مصوری، نگارگری
    نقاضت1 دشمنی، ضدیت، عناد، مخالفت 2 خلاف‌گویی
    نقاط1 مناطق، نواحی 2 امکنه، جاها، مکان‌ها 3 نقطه‌ها
    نقال1 حکایتگر، داستانسرا، قصه‌گو 2 ناقل
    نقاوت1 پاکیزگی، خلوص، نیکویی 2 برگزیده، گزیده، منتخب، نقاوه
    نقاهتبیمارخیزی، کسالت، ناخوشی، نقهی
    نقبتونل، دالان، دهلیز، راهرو، سوراخ
    نقد1 تشخیص، تمییز 2 ارزش، بها 3 پول، سرمایه، سکه، نقدینه، زروسیم & نسیه
    نقداً1 بلافاصله، فوراً، فی‌الحال 2 اکنون، الان، اینک، حالا 3 به‌نقد & قرضی
    نقدینهپول، تنخواه، زروسیم، سرمایه، نقد، وجه
    نقر1 کندن 2 سوراخ کردن 3 نواختن 4 کوبش، کوفتن 5 کنده‌کاری
    نقرسالتهاب‌مفصل، دردپا
    نقره1 سیم، فضه، لجین 2 خالص، ناب، ناسره
    نقره‌گونسپیدرنگ، سپیدفام، سپیدگونه، نقره‌فام
    نقش1 پرتره، پیکره، ترسیم، تصویر، تمثال، شکل، شمایل، صورت، طرح، عکس، نگار، نگاره 2 اثر، رد، نشان 3 رل، کار، وظیفه
    نقش‌بندرسام، مصور، نقاش، نقش‌ساز، نقشگر، نقشگزار
    نقش‌پذیر1 اثرپذیر، متاثر 2 منقوش
    نقش‌پرداز1 رسام، مصور، نقاش 2 دخیل
    نقش‌دارپرنقش، منقش، منقوش
    نقش‌طرازیمصوری، نقاشی، نقشگری
    نقشه1 اطلس، الگو، پروژه، طرح، نمودار 2 خیال، رای، عزم، قصد، مقصود، منوی، نظر، نیت 3 دسیسه 4 زمینه
    نقشه‌ریزی1 طرح‌ریزی، نقشه‌کشی 2 برنامه‌ریزی
    نقشه‌کشرسام، طراح
    نقشه‌کشی1 رسامی، رسم، طراحی 2 برنامه‌ریزی 3 توطئه‌چینی، دسیسه
    نقصخرابی، خرده، شایبه، صدمه، عیب، کاستی، کاهش، کمبود، کمی، نارسایی، نقصان
    نقصان1 قلت، کاستی، کاهش، کسری، کمی 2 شایبه، منقصت، نقص، نقیصه & افزایش، کمال
    نقضابطال، اقاله، انهدام، بطلان، حذف، رد، شکستن، عهدشکنی، فسخ، لغو، نسخ، نکول، ویرانی & ابرام
    نقض‌عهدپیمان‌شکنی، تخلف، خلف‌وعده، عهدشکنی، عهدگسلی، نبذ
    نقطه1 نشانه 2 جا، محل، مکان، ناحیه 3 کانون، مرکز 3 نکته
    نقطه‌اتکاتکیه‌گاه، گرانیگاه، مرکزثقل
    نقطه‌دارمنقوط & غیرمنقوط
    نقل1 شیرینی 2 گزک، مزه 3 چاشنی
    نقل1 انتقال، جابجایی، حمل 2 حکایت، داستان، قصه 3 بازگویی، گزارش 4 ترجمان، ترجمه، تعبیر، تفسیر 5 بیان، روایت 6 بازگو، بازگویی، ذکر
    نقل‌مکانجابجایی، سفر، عزیمت، کوچ
    نقلی1 تنگ، کوچک 2 جالب، ظریف
    نقماتانتقام‌جویی‌ها، خونخواهی‌ها، کینه‌جویی‌ها
    نقمت1 سرزنش، عتاب، معاتبه 2 عذاب، عقوبت، کینه‌کشی
    نقیبرگزیده، پاک، پاکیزه، ناب، نظیف
    نقیبپیشوا، رئیس، سرپرست، سرور، عمید، قاید، مهتر
    نقیصه1 کاستی، کمی 2 علت، عیب، نقص، نقصان
    نقیضخلاف، ضد، عکس، مخالف، مقابل، ناسازگار، ناماننده & ماننده
    نکاحازدواج، پیوند، تزویج، زناشویی، عروسی، وصلت & طلاق
    نکاح‌موقتصیغه & نکاح‌دائم
    نکالآزار، اذیت، شکنجه، عقوبت
    نکبتادبار، بدبختی، تنگی، تیره‌بختی، تیره‌روزی، خواری، ذلت، رنج، سیه‌روزی، ضراء، فلاکت، مصیبت، نحوست، وبال & سعادت
    نکبت‌آلودفلاکت‌بار، مفلوکانه، منحوس، نکبت‌بار
    نکبت‌بار1 فلاکت‌آمیز، مفلوکانه، منحوس، نکبت‌آلود 2 پرمشقت، رنجبار
    نکته1 مساله، مضمون، مطلب 2 دقیقه، لطیفه 3 رمز، سر
    نکته‌بینباریک‌بین، دقیق، نکته‌دان، نکته‌سنج
    نکته‌بینیباریک‌بینی، دقت، نکته‌گیری
    نکته‌دانباهوش، ظریف، نکته‌سنج، نکته‌سنج
    نکته‌سنجباریک‌بین، خوش‌طبع، دقیق، ظریف، ظریف‌طبع، نکته‌پرداز، نکته‌دان، نکته‌گیر
    نکته‌سنجیباریک‌بینی، نکته‌پردازی، نکته‌دان
    نکته‌گیرخرده‌گیر، منتقد، ناقد، نقاد، نکته‌سنج
    نکته‌گیریاعتراض، انتقاد، خرده‌گیری، خرده‌گیری، نقد
    نکره1 ناشناس 2 نتراشیده، نخراشیده 3 بی‌ادب، رکیک
    نکس1 سرنگونی، واژگونی 2 بازگشت، رجعت، عود
    نکوخوب، مساعد، مناسب، نیک، نیکو & بد
    نکوروجمیل، خوب‌رو، خوش‌سیما، خوشگل، زیبا، صبیح، قشنگ & زشت‌رو
    نکولاستنکاف، اعراض، انکار، تخطی، خودداری، رد، نقض، واخواهی & قبول
    نکوهشبدگویی، توبیخ، زخم‌زبان، سرزنش، سرکوفت، شماتت، قدح، مذمت، ملامت & ستایش
    نکوهیدهبد، ذمیمه، زشت، مذموم، مطرود، مکروه، ناپسندیده، نادلپسند، ناستوده، نامقبول & ستوده
    نکهتبو، بوی‌دهان، رایحه، شمیم، عطر
    نگار1 بت، دلبر، دلداده، صنم، محبوب، معشوق، ول، یار 2 تصویر، تندیس، طرح، نقاشی، نقش
    نگارخانهبتخانه، نقش‌خانه، نگارستان
    نگارستانآتلیه، صورتخانه، نقاشخانه، نگارخانه
    نگارش1 تحریر، کتابت 2 نگاشتن، نوشتن 3 ثبت 4 تالیف
    نگارگرصورتگر، طراح، مصور، نقاش
    نگارگریترسیم، صورتگری، طراحی، نقاشی
    نگارنده1 راقم، کاتب، نویسنده 2 رسام، مصور، نقاش، نگارگر
    نگاره1 شکل، نقش 2 طرح 3 تمثیل
    نگارین1 مزین، منقش، منقوش، نقش‌دار 2 دلبر، محبوب، معشوق
    نگاشتنتحریر، ترقیم، کتابت، نگارش، نوشتن & خواندن
    نگاهتماشا، توجه، دید، دیدار، رویت، عنایت، مشاهده، نظاره، نظر، نگرش
    نگاه کردنتماشا کردن، دیدن، رمق، مشاهده کردن، نظاره کردن، نظر کردن، نگریستن
    نگاهبان1 کشیک، مراقب، نگهبان 2 حارس، حافظ 3 گماشته
    نگاهبانیپاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی
    نگاهدارپاسبان، حارس، محافظ، مراقب
    نگاهداریحراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری
    نگران1 آشفته، پریشان، دلواپس، مشوش، مضطرب 2 چشم‌براه، منتظر 3 تماشاگر، ناظر
    نگرانی1 اضطراب، بیم، تشویش، دلواپسی، دلهره 2 انتظار، چشمداشت
    نگرش1 تماشا، دید، نظاره، نظر، نگاه 2 اعتنا، التفات، توجه، رعایت، ملاحظه
    نگریستنتماشا کردن، دیدن، مشاهده کردن، نظاره کردن، نظر کردن، نظر کردن، نگاه کردن
    نگون1 سرازیر، سرنگون، نگونسار، وارو، واژگون 2 برگشته، خم، خمیده & راست، شق
    نگون‌بختبداقبال، بدبخت، شوربخت، فلکزده & خوش‌اقبال، خوشبخت
    نگون‌بختیبداقبالی، بدبختی، شقاوت، شوربختی & خوشبختی
    نگونسار1 سرنگون، معکوس، نگون، نگونسر، وارو، واژگون 2 کج، کژ، معوج & راست
    نگونسرسرنگون، نگونسار، واژگون
    نگهبان1 پاسبان، پاسدار، حارس، داروغه، هارون 2 پاینده، حافظ، محافظ، مراقب، مستحفظ، نگاهدارنده 3 دیده‌بان، دیده‌ور، قراول، کشیک، گشتی، نگاهبان 4 پشتیبان، حامی، طرفدار 5 دربان، سرایدار
    نگهبانیپاسبانی، پاسداری‌دیده‌بانی، حراست، حمایت، محارست، محافظت، مراقبت، مواظبت
    نگهداری1 حفاظت، حفظ، صیانت 2 پاسداری، حراست، محارست، محافظت، وقایت 2 توجه، مراقبت، مواظبت 5 بازداری، ضبط، کف 5 پرستاری، سرپرستی
    نگین1 خاتم، مهر 2 انگشتری
    نمآغار، تر، تری، خیس، شبنم، مرطوب، نداوت، نمدار، نمناک & خشک
    نم‌کردهرفیقه، مترس، معشوقه، نشمه
    نم‌نماندک‌اندک، خرده‌خرده، ریزریز، نم‌نمک
    نما1 ظاهر، نمود 2 شاخص 3 جبهه، منظره 4 رویش، نمو 5 توان، قوه
    نمادتمثیل، رمز، سمبل، نمودار
    نمازدعا، صلات، فریضه، نیایش
    نمازخوانمصلی، نمازباره، نمازکن، نمازگر، نمازگزار، نمازی
    نمازگاهسجده‌گاه، مسجد، مصلی، نمازخانه
    نمازگزارماموم، مصلی، نمازخوان، نمازکن، نمازگر، نمازی
    نمامبدگو، خبرچین، سخن‌چین، غماز، مفتری، ناسزاگو، واشی، واشیه، همام
    نمامیبدگویی، تضریب، تهمت، خبربری، دوبهمزنی، سخن‌چینی، سعایت
    نمایانآشکار، باهر، پدید، پدیدار، پیدا، جلوه‌گر، ظاهر، علنی، متجلی، محسوس، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا & مخفی، ناپیدا
    نمایش1 ارائه، عرضه، نمود 2 تئاتر، تعزیه‌گردانی، شبیه 3 بروز، جلوه، خودنمایی
    نمایندگی1 آژانس، شعبه 2 وکالت 3 کارگزاری
    نماینده1 عامل، قایم‌مقام، کارگزار، مباشر 2 وکیل 3 شاخص، نمودار
    نمداررطوبت‌دار، مرطوب، نمسار، نمناک، نمور
    نمدمالنمدگر
    نمره1 شماره 2 رقم، شمار، عدد
    نمسارنمدار، نمناک، نمور & خشک
    نمطاسلوب، جور، جور، روال، روش، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریقه، گونه، نحو، وجه
    نمک‌بحرامحق‌نشناس، خائن، خیانت‌پیشه، کفور، ناسپاس، نمک‌نشناس & حق‌شناس، نمک‌شناس
    نمک‌بحرامیحق‌نشناسی، کفران، ناسپاسی & حق‌شناسی
    نمک‌سودنمکدار، نمک‌زده، نمکین
    نمک‌شناسحق‌شناس، سپاسدار، سپاسگزار، شاکر، قدردان، قدرشناس، ممنون & ناسپاس، نمک‌نشناس
    نمک‌ناشناسیحق‌نشناسی، کفران، ناسپاسی، نمک‌بحرامی & حق‌شناسی
    نمک‌نشناسحق‌ناشناس، ناسپاس، نمک‌بحرام & حق‌شناس، سپاسگزار
    نمکدارپرنمک، شور، نمک‌زده، نمک‌سود، نمکی، نمکین & بی‌نمک
    نمکزار1 نمکسار، نمکستان، نمک‌لاخ، نمک‌لان 2 شوره‌زار، کویر، لم‌یزرع
    نمکیشور، نمکدار، نمک‌سود، نمکین & بی‌نمک
    نمکین1 بانمک، شور، نمکدار 2 تودل‌برو، ملیح
    نمگینمرطوب، نمدار، نمسار، نمناک، نموک
    نملمور، مورچه
    نمناکتر، مرطوب، نم، نم‌دار، نمسار
    نمو1 رشد، رویش، نشو، نما 2 بالش
    نمودبروز، پدیده، جلا، جلوه، رونق، علامت، مظهر، نمایش
    نمودار1 جدول، دیاگرام، طرح، منحنی، نقشه، نمونه 2 آشکار، پدیدار، پیدا، ظاهر، مشهود، نمایان، هویدا 3 سند، شاهد، علامت، نماد، نماینده
    نمودن1 ارائه، عرضه کردن، نشان‌دادن، نمایاندن، نمایش‌دادن 2 آشکار کردن، برملا کردن، فاش کردن 3 انجام‌دادن، کردن
    نمورمرطوب، نمدار، نمسار، نمگین
    نمون1 رمز، سمبل، نماد 2 مانند، مثل
    نمونه1 الگو، سرمشق، مدل 2 اسوه 3 انموذج، شبیه، مانند، مثل، همانند 4 قیاس، نمودار
    ننر1 بی‌مزه، لوس 2 بی‌ادب، بی‌تربیت & مودب
    ننگبدنامی، بی‌آبرویی، خفت، رسوایی، روسیاهی، سرشکستگی، عار، فضاحت & افتخار، نام
    ننگ‌آوربدنام، رسوا، روسیاه، شرم‌آور، مفتضح & افتخارآفرین
    ننگینبدنام، رسوا، روسیاه، زشت، شرم‌آور، فضاحت‌بار، فضیح، قبیح، مفتضح
    ننوگهواره، مهاد، مهد
    ننه1 بی‌بی، جده، مادربزرگ 2 مادر، مامان، والده 3 خدمتکار، مستخدمه
    نوابتکاری، بدیع، بکر، تازه، جدید، طرفه، طری، طریف، مدرن، نوین & قدیم، کهنه
    نوا1 آواز، آوا 2 ناله 3 پرده، مقام 4 آذوقه، خوراک، غذا
    نوآموز1 مبتدی، نوچه، نوزخمه 2 دانش‌آموز، شاگرد
    نوآور1 مبتکر، مبدع، مخترع 2 متجدد، نوآفرین
    نوآوریابتکار، ابداع، اختراع، بدعت، نوآفرینی
    نوا1 آوا، آواز، آهنگ، آهنگ، ترنم، دستان، دستگاه، سرود، لحن، مقام، ملودی، موسیقی، نغمه 2 ثروت، دارایی، مال، هستی 3 آذوقه، برگ، توشه، خوراک، گذران، معیشت 4 نواده، نوه 5 رهن، گروگان، گرو 2 اسباب، سوروسات
    نواحیاطراف، اکناف، حدود، حوزه، خطه، کرانه‌ها
    نواخت1 زدن، ضربت 2 تفقد، دلجویی، ملاطفت، نوازش 3 سرایش، سرودن 4 احسان، بر، نکویی، نیکی 5 انعام، بخشش، کزم
    نواختن1 دلجویی کردن، ملاطفت کردن، موردتفقدقراردادن، نوازش کردن 2 به‌نوادرآوردن، ساززدن 3 زدن
    نوادهفرزندزاده، نبیره، نتیجه، نواسه، نوه
    نوار1 کاست 2 باند، روبان 3 رشته
    نوازشتفقد، دلجویی، شفقت، مرحمت، ملاطفت، مهربانی، نواخت
    نوازندهخنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنیه، موسیقی‌نواز، موسیقیدان
    نواسازآهنگ‌ساز، تصنیف‌ساز، خنیاگر، رامشگر، مطرب، نوازنده
    نواشناسیموزیک، موسیقی
    نواگرخنیاگر، رامشگر، ساززن، مطرب، مغنی
    نوالبهره، دهش، عطا، نصیب
    نوالهروزی، طعمه، لقمه، وظیفه
    نواله‌خورروزی‌خوار، وظیفه‌خور
    نوان1 ضعیف، لاغر، ناتوان، نحیف 2 خمیده، گوژ 3 نالان 4 لرزان
    نوایبآلام، شداید، مشقات، مصایب
    نوبالغمراهق، نوجوان
    نوباوگیبچگی، صباوت، طفولیت، کودکی، نوجوانی
    نوباوهاندک‌سال، بچه، خردسال، صغیر، طفل، کم‌سال، کم‌سن، کودک، نابالغ، نارسیده، نوبر، نوجوان
    نوبت1 پاس، دور، دوره، فصل، موسم، هنگام 2 تناوب، سیر، گردش 3 بار، دفعه، نوبه، وهله 3 اقبال، دولت 4 فرصت، مجال 5 نقاره
    نوبت‌زننقاره‌چی، نوبتی
    نوبر1 تازه‌رسیده، نوباوه، نورس 2 طرفه
    نوبنیادتازه‌بنیاد، جدیدالاحداث، جدیدالتاسیس، نوبنیان، نوپا & قدیم‌الاحداث
    نوبه1 نوبت 2 تب، مالاریا
    نوپا1 نوخاسته، نوخیز، نوزاد 2 نوچه 3 نوبنیاد
    نوپردازتازه‌گو
    نوپردازیابداع، تازه‌گویی
    نوپرستمتجدد، نوگرا & کهنه‌پرست، کهنه‌گرا، مرتجع
    نوجوانبرنا، جوان، شاب، طفل، کودک، نوبالغ، نوخاسته، نورسته & پیر
    نوجوانیبرنایی، شباب، طفولیت، کودکی، نوباوگی، نوخاستگی & پیری
    نوچهپادو، تازه‌کار، زیردست، شاگرد، نوآموز، نوپا، نوخاسته، نوزخمه، نوکار
    نوحهتعزیه، رثا، سوگ‌سرود، فغان، مرثیه، مصیبت، مویه & سرود
    نوحه‌خوانیسوگ‌سرایی، سوگواری، مرثیه، نوحه‌سرایی، نوحه‌گری
    نوخاستگینوباوگی، نوجوانی، نوخیزی
    نوخاستهطفل، نوباوه، نوجوان، نوخیز، نوشکفته
    نوخطبرنا، ساده، طفل، نوجوان
    نودولتتازه‌به‌دوران‌رسیده، نوکیسه
    نور1 پرتو، تابش، تلاء‌لو، روشنایی، سو، ضیاء، فروغ 2 شعاع & تاریکی، ظلمت
    نورافشانپرتوافکن، فروغ‌بخش، نوربخش، نورپاش، نورگستر
    نورافکن1 پروژکتور 2 پرتوافکن، نورافشان
    نورانیافروزنده، تابناک، درخشان، روشن، فروزان، منور & تاریک، ظلمانی
    نورپاشپرتوافکن، نورافشان، نوربخش، نورگستر
    نورچشمدردانه، عزیز، فرزند، نوردیده
    نورد1 تاب، چین 2 پیچنده، لاپیچ 3 اندوخته، ذخیره 4 جنگ، رزم، کلنجار، ناورد، نبرد
    نوردارروشن، منور، منیر، نورانی & مستنیر
    نوردیدهعزیز، فرزند، نورچشم
    نورسنوبر، نوشکفته، نوظهور
    نورسته1 نوخاسته، نوشکفته، نونهال 2 جوان، نوجوان
    نورهآهک‌زرنیخ، واجبی
    نوسازتازه‌ساز، جدیدالبناء، نوساخت، نوساخته & قدیمی‌ساز
    نوسازیبازسازی، تعمیر، مرمت
    نوسان1 ارتعاش، اهتزاز، تکان، جنبش، لرزش 2 تغییر 3 افت‌وخیز
    نوش1 آشامیدن، گساردن 2 گوارا، مهنا 3 شهد 4 انوشه، جاوید، جاویدان 5 پادزهر، تریاق & نیش
    نوش کردنآشامیدن، گساردن، نوشیدن
    نوشابه1 آشامیدنی، شربت، نوشیدنی 2 شراب، مشروب
    نوشت‌افزارقلم‌وکاغذ، لوازم‌التحریر
    نوشتنتحریر، ترقیم، رقم‌زدن، کتابت، نگاشتن & خواندن
    نوشتهاثر، خط، دستخط، رقعه، رقیمه، عریضه، کاغذ، کتیبه، مراسله، مرقوم، مرقومه، مسطور، مکتوب، مندرج، منشور، نامه، نبشته & گفته
    نوشخندتبسم، شکرخند، لبخند & نیشخند
    نوشخوار1 شادخوار، نوشگوار 2 خوش‌خوراک، خوش‌غذا
    نوشداروپازهر، پادزهر، تریاق، تریاک، فادزهر، مرهم & زهر
    نوشکفتهتازه‌شکفته، نوخاسته، نودمیده، نورس، نورسته، نورسیده & پژمرده
    نوشه1 گوارا، نوش 2 پایا، پایدار، جاوید، جاودان 3 خرم، خوشحال، شاد 4 خوشبخت
    نوشیدنآشامیدن، خوردن، درکشیدن، گساردن، نوش کردن
    نوشیدنیآشامیدنی، شربت، نوشابه
    نوشینشیرین، گوارا، ملایم
    نوظهور1 بدیع، تازه، نو 2 نوآمده، نورس
    نوع1 سنخ، صنف، قسم، گونه 2 جنس، جور، رقم، روش، سیاق، طرز، قبیل، قسم، قماش 3 تیره، گونه
    نوع‌پروریاحسان، نوع‌پرستی، نوع‌دوستی
    نوفه1 پارازیت، خش‌خش 2 سروصدا
    نوکارتازه‌کار، کارآموز، مبتدی، نوپیشه، نوچه & آزموده، کهنه‌کار
    نوک1 نیش 2 منقار، نول 3 راء‌س، سر، فرق، قله 4 انتها، بن، بیخ، ته، ته، تی
    نوکرپادو، پیشخدمت، چاکر، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، عبد، غلام، گماشته، مستخدم، هندو & ارباب، کنیز
    نوکیسهتازه‌بدوران‌رسیده، ندیدبدید، نودولت
    نوگراتجددگرا، روشنفکر، متجدد، مدرن، مدرنیست، منورالفکر & کهنه‌گرا، مرتجع
    نوگل1 شکوفه، غنچه 2 نوجوان
    نومچرت، خفتن، خواب، رویا & بیداری، یقظه
    نومیددلسرد، مایوس، ناامید، ناکام، وازده & امیدوار
    نومیدیحرمان، دلسردی، ناامیدی، ناکامی، یاس & امیدواری
    نوند1 پیک، خبرآور، قاصد 2 تندپا، تندرو، جلد & کند
    نوهفرزندزاده، نبیره، نواده
    نویبداعت، تازگی، تجدید، جدت، طرفگی & کهنگی
    نویدبشارت، خبرخوش، مژده
    نویدبخشبشارت‌ده، بشارت‌رسان، بشیر، مبشر، مژده‌رسان، نویدگر
    نویسندگیکتابت، منشیگری
    نویسنده1 ادیب، مصنف 2 دبیر، راقم، کاتب، محرر، منشی، نگارنده، وراق & خواننده
    نویسهحرف
    نوینتازه، جدید، مدرن، نو & قدیم
    نهخیر، لا، نی & آری، بلی
    نهاد1 اداره، بنیاد، سازمان، موسسه 2 اساس، پایه 3 آفرینش، خلقت، فطرت 4 طینت، جبلت، جوهره، خمیره 5 باطن، درون، ذات، ضمیر 6 سرشت، طبع، طبیعت، عریکه، غریزه، مزاج 7 سجیه، سیرت، منش 8 رسم، سنت 9 وضع، هیئت 10، ترتیب، قرار، قرارداد، مواضعه، 1 1 ادا، پرداخت، تادیه، گزارش
    نهار1 روز، یوم 2 ناشتا 3 تن‌گدازی، گدازش، لاغری 4 کاهش & لیل
    نهادن1 قراردادن، گذاشتن، نصب کردن 2 مقرر کردن، مواضعه کردن، وضع کردن، وضع 3 قرارگذاشتن، قرادادبستن، معاهده‌بستن 4 تعیین کردن، معین کردن 5 ادا کردن، پرداختن & برداشتن
    نهال1 درختچه، درخت، شجر، گیاه 2 بستر، تشک‌نهالی 3 شکار، کنین
    نهالیبستر، تشک، رختخواب، فراش، نهال، نهالین & روانداز
    نهامی1 آهنگر، حداد، نهامین 2 درودگر، نجار
    نهانباطن، پنهان، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، مختفی، مخفی، مضمر، ناآشکار، نامرئی، نهفته & آشکار، آشکارا، ظاهر، هویدا
    نهان کردناختفا، استتار، پنهان کردن، پوشاندن، پوشیدن، مخفی کردن، نهفتن & آشکار ساختن
    نهانگاهبزنگاه، کمینگاه، مخفی‌گاه، مکمن، نخیزگاه
    نهانیپنهانی، خفی، درخفا، زیرجلکی، محرمانه، مخفیانه & آشکارا
    نهایتآخر، اختتام، انتها، پایان، خاتمه، ختام، عاقبت، غایت، فرجام & بدایت
    نهاییآخرین، پایانی، غایی، واپسین & آغازین
    نهبایلخانی، تاراج، تالان، چپاول، چپو، حمله، غارت، غنیمت، یغما
    نهجاسلوب، جور، حالت، راه، روال، رویه، طرز، طور، گونه، مسلک، منوال، نحو، وضع
    نهر1 جدول، جویبار، جوی 2 جیحون، رود
    نهضتاغتشاش، انقلاب، جنبش، حرکت، خیزش، شورش، غائله، قیام
    نهفتناختفا، پنهان کردن، پوشاندن، پوشیدن، مخفی کردن، نهان کردن & افشا، فاش کردن
    نهفتهپنهان، پوشیده، راز، مختفی، مخفی، مخفی، مستتر، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپدید، ناپیدا، نهان & آشکار، بارز، پیدا، ظاهر، مرئی، مشهود، هویدا
    نهمار1 بسیار، بی‌حد، بی‌شمار، بی‌مر، بی‌نهایت، زیاد، فراوان، کثیر، وافر 2 براستی، حقیقتاً، کاملاً، واقعا 3 مدام، همواره، همیشه
    نهمت1 احتیاج، حاجت، نیاز 2 آرزو 3 اهتمام، سعی، کوشش، همت
    نهنگتمساح، وال
    نهوض1 رحلت، عزیمت، کوچ 2 جنبش، حرکت، نهضت
    نهی1 بازداشت، جلوگیری، منع 2 بازداشتن، نهی کردن & امر
    نهیب1 بانگ، داد، فریاد، نعره 2 بیم، ترس، وحشت، هراس 3 سطوت، عظمت، هیبت
    نی1 شهنا 2 قلم 3 کبر 4 خیر، نه
    نی‌زنزامر، زمار، نای‌زن، نای‌نواز، نایی، نی‌نواز
    نی‌نواززامر، زمار، نای‌زن، نای‌نواز، نایی، نی‌زن
    نیاپدربزرگ، جد، سلف، نیاکان، نیاک
    نیابتجانشینی، قائم‌مقامی، معاونت، نایبی، وکالت
    نیاز1 احتیاج، اقتضا، تلنگ، تمنا، حاجت، دربایست، درخواست، ضرورت، لزوم، نذر، وسن 2 نذری 3 تحفه 4 اظهارعشق & 4 ناز
    نیازمندتهی‌دست، حاجتمند، درویش، عایل، گدا، محتاج، مستمند، مسکین، مفتقر & بی‌نیاز، غنی
    نیازمندیاحتیاج، افلاس، بینوایی، حاجت، دربایست، فاقه، فقر & بی‌نیازی، غنا
    نیاکانآباء، اجداد، اسلاف، پدران، نیا، نیاگان & اخلاف
    نیاکجد، سلف، نیا
    نیامپوشش، غلاف
    نیایشآفرین، پرستش، دعا، سبحه، طاعت، عبادت، عبودیت، مناجات، نماز، ورد
    نیتآهنگ، اندیشه، باطن، ضمیر، عزم، عزیمت، غرض، فکر، قصد، مراد، مقصد، میل، نقشه
    نیرتابناک، تابنده، روشن، روشنی‌بخش، منور، منیر، نورانی
    نیرانجهنم، دوزخ، سقر، نار، هاویه & بهشت
    نیرنج1 حقه، فسون، کلک، مکر، نیرنگ 2 افسون، جادو، سحر
    نیرنگافسون، تزویر، تغابن، حقه، حقه، حیله، خدعه، دستان، دغا، ریو، شید، شیله‌پیله، طلسم، فریب، فریب، فسون، فسوس، گول، مکر
    نیرنگ‌بازجادوگر، حقه‌باز، حیله‌گر، شارلاتان، شعبده‌باز، فریبنده، محتال، مکار
    نیروتوان، توانایی، زور، طاقت، قدرت، قوا، قوت، قوه، کارمایه، مقاومت، یارا
    نیروبخشانرژی‌زا، مقوی، نیروزا
    نیرومندباقوت، بانیرو، پرزور، پرزور، پرقوت، توانا، زورمند، قوی، قوی، قوی‌جثه، مقتدر & ضعیف
    نیزایضاً، باز، هم، همان، همچنین
    نیزاربیشه، بیشه‌زار، نیستان
    نیزهخنجر، دشنه، رمح، زوبین، شمشیر
    نیستتلف، زایل، قلع‌وقمع، محو، مضمحل، معدوم، منهدم، نابود، نیستی، هلاک
    نیستانبیشه‌زار، غابه، نیزار
    نیستیاضمحلال، تباهی، زوال، عدم، فقر، فنا، لاوجود، مرگ، نابودی، نبود، نیست، هلاکت & هستی
    نیش1 نشتر، نیشتر 2 زخم 3 نوک & نوش
    نیش‌وکنایهزخم‌زبان، سرزنش، طعنه
    نیشترنشتر، نیش
    نیشداراهانت‌آمیز، تند، زننده، کنایه‌آمیز، گزنده
    نیک1 خوب، نکو، نیکو، هژیر 2 خوش، مطبوع 3 پسندیده، ستوده، مستحسن 4 زیبا، ظریف 5 تمام، کامل 6 بسیار، خیلی، زیاد، سخت & بد، ناپسند
    نیکاحبذا، خنکا، خوشا & وای، بد
    نیک‌اختربختیار، خوش‌اقبال، خوش‌شانس، خوش‌طالع، سعید، نیکبخت & بداقبال، سیه‌روز
    نیک‌اندیشخیراندیش، خیرخواه، مصلح، نیک‌سگال، نیک‌فطرت & بداندیش، بدسگال
    نیک‌بختبختیار، خوش‌اقبال، خوشبخت، دولتمند، سعادتمند، نیک‌اختر & بداختر، بدبخت
    نیک‌پیخوش‌قدم، خوش‌یمن، مبارک‌پی، میمون & بدقدم
    نیک‌خصلتخوش‌خلق، خوشخو، نیک‌خصال، نیک‌خلق، نیک‌سیرت & بدخصلت
    نیک‌خلقخوش‌اخلاق، خوش‌خلق، خوشخو، فرشته‌خو، نیک‌خصلت، نیک‌سیرت، نیکوخصال & بدخلق
    نیکخوباعاطفه، خوش‌خلق، خوشخو، مهربان، نرم‌خو، نیک‌خلق، نیک‌سیرت & بدخو
    نیکخواهخوش‌فطرت، خیراندیش، مصلح، نیک‌دل، نیک‌سرشت، نیک‌سگال، نیک‌فطرت، نیک‌نفس & بدخواه
    نیکخوییخوش‌اخلاقی، خوش‌خلقی، خوشخویی، مهربانی & بداخمی، بدخلقی، بدخیمی، ترشرویی، ترشرویی، تندخویی، درشتخویی، زشت‌خویی، عبوسی
    نیک‌سرشتخوب‌سرشت، خوش‌ذات، خوش‌طینت، خوش‌نیت، نیک‌خواه، نیک‌نهاد، نیکوسرشت & بداصل، بدذات، بدطینت، بدنهاد
    نیک‌فالاقبالدار، اقبالمند، خوش‌شانس، خوش‌طالع & بداقبال، بی‌طالع
    نیک‌فرجامخوش‌عاقبت، خوش‌فرجام، عاقبت‌بخیر & برعاقبت، بدفرجام
    نیک‌محضرخوش‌صحبت، خوش‌معاشرت، نیکومحضر & بدمعاشرت
    نیک‌منظرجمیل، خوبرو، خوشکل، زیبا، شکیل، صبیح، ماهرخ، مهسا & بدمنظر
    نیک‌نهادخوش‌فطرت، نیک‌سرشت، نیک‌سیرت، نیکوسرشت، نیکونهاد & بدنهاد
    نیکبختخوش‌اقبال، خوشبخت، سعادتمند، سعید، کامیاب، نیک‌اختر، همایون & بدبخت
    نیکبختیبختیاری، خوشبختی، سعادت، فلاح & بدبختی
    نیکچهرپریچهر، خوش‌سیما، خوشگل، دلارا، زیبا، قشنگ، ماهرو، مقبول، مه‌جبین، مهوش
    نیکخوخوش‌اخلاق، خوش‌خلق، خوشخو، نیکوخصال & بدخو
    نیکخواهخوش‌باطن، خیراندیش، خیرخواه، نیک‌نفس، نیکوسرشت & بدخواه
    نیکخواهیاحسان، خیراندیشی، نیک‌منش & بدخواهی
    نیکخوییخوش‌اخلاقی، خوشخویی، نیک‌نفس & بدخویی
    نیکروزخوشبخت، رستگار، سعادتمند، سعید & سیه‌روز
    نیکنامخوشنام & بدنام
    نیکوآراسته، بدیع، پاکیزه، پسندیده، جمیل، حسنه، خوب، خوب، خوش، زیبا، شایسته، لعبت، مستحسن، نکو، نیک، نیکوروی، هژیر
    نیکوبیانخوش‌بیان، خوش‌صحبت، نیکوسخن & بدسخن
    نیکوحال1 تندرست، سالم 2 خوشحال، خوشوقت & بدحال
    نیکوروجمیل، خوبرو، زیبا، قشنگ، نکورو & زشت
    نیکوسرشتخوش‌باطن، نیکخواه، نیک‌سرشت، نیکونهاد & بدسرشت
    نیکوکاربخشنده، خیر، درستکار، صالح، کریم، محسن، نکوکردار، نیک‌کنش، نیکوکردار & بدکردار
    نیکوکاریاحسان، بخشش، کرم، نکوکرداری، نیک‌کنشی & بدکرداری
    نیکوکردارخوش‌رفتار، روش، نیک، نیک‌رفتار، نیکوکار & بدکردار
    نیکوگفتارخوش‌بیان، خوش‌سخن، خوش‌کلام، خوش‌گفتار & بدگفتار
    نیکومحضرخوش‌سخن، خوش‌گفتار، خوش‌معاشرت، نیکوگفتار & ناخوش‌محضر
    نیکونهادخوش‌ذات، خوش‌فطرت، خوش‌قلب، نیک‌خلق، نیک‌سیرت، نیک‌فطرت، نیکوخصال & بدنهاد
    نیکونهادیخوش‌ذاتی، خوش‌قلبی، نیک‌سرشتی، نیک‌فطرتی، نیک‌نفس & بدنهاد
    نیکویی1 احسان، خوبی، خوبی، نکویی، نیکی 2 جمال، زیبایی & بدی
    نیکیاحسان، خوبی، خیر، نکویی، نیکویی & بدی
    نیل1 تحصیل، حصول، دستیابی، رسیدن، کسب 2 بخشش، دهش، عطیه
    نیل‌فامکبود، نیلگون، نیلی‌رنگ، نیلی
    نیلگونآبی، ارزق، اغبر، کبود، کبود، نیلی، نیل‌فام
    نیم1 نصفه، نصف، نیمه 2 میان، وسط
    نیم‌گرمولرم & سرد، داغ
    نیمدارکارکرده، مستعمل & نو
    نیمروز1 ظهر 2 خاور، مشرق & 1 پسین، 2 باختر
    نیمه1 شقه، نصف، نصفه، نیم، نیمه، یک‌دوم 2 نیمچه
    نیوپهلوان، دلیر، شجاع، قهرمان، گرد، یل
    نیوشا1 سروش 2 مستمع 3 حرف‌شنو، سامع، شنوا
    نیوشندهسامع، شنونده، مستمع، نیوشا
    نیوهافغان، زاری، لابه، ناله