ف

فهرست

    فاتحپیروز، پیروزمند، جهانگشا، جهانگیر، چیره، غالب، فایق، فیروز، فیروزمند، قاهر، مظفر، منصور، ناصر & مغلوب
    فاتحانهپیروزمندانه، ظفرمندانه، فیروزمندانه
    فاتحهآغاز، اول، بدایت، فاتحت، گشایش، مقدمه & خاتمه
    فاجر1 بدکار، فاسق، هرزه 2 زانی، زناکار 3 تبهکار، فاسد، گناهکار & درست‌کردار
    فاجعهبلا، رزیه، سانحه، سقطه، مصیبت
    فاجعه‌آمیزغم‌انگیز، غمبار، فاجعه‌بار، فجیع، مصیبت‌بار، ناگوار
    فاحش1 زشت، قبیح 2 بسیار، کثیر 3 آشکار، روشن، واضح 4 جسور، گستاخ 5 بی‌شرف
    فاحشگیجندگی، خودفروشی، روسپیگری، فاحشه‌گری، قحبگی & نجابت
    فاحشهبی‌عصمت، جلب، جنده، خودفروش، خانم، دستوری، روسپی، زن‌بدکار، غر، قحبه، لکاته، معروفه، نامستور، هرجایی & نجیب
    فاحشه‌خانهجنده‌خانه، عشرتکده، لانه‌فساد
    فاختهصلصل، طوقی، قمری، کوکو
    فاخر1 پرقیمت، گرانبها، نفیس 2 باشکوه، عالی 3 فخرکننده
    فادزهرپادزهر، تریاق، نوشدارو
    فارس1 ایران، پارس 2 عجم
    فارس1 سواره 2 جنگاور، شجیع، گرد & پیاده، راجل
    فارسی1 ایرانی، عجم 2 پارسی، دری 3 فرس
    فارغ1 آزاد، آسوده، خلاص، راحت، رها، شاد، فارغ‌البال، نجات 2 پرداخته، سترده 3 بی‌خبر 4 بی‌نیاز، مستغنی 5 تهی، خالی 6 زائو، زاییده
    فارغ‌البالآزاد، آسوده، بی‌تشویش، بی‌دغدغه، آسوده‌دل، آسوده‌خاطر، خاطرجمع، راحت، رها، فارغ، مرفه & مضطرب
    فارغ‌التحصیلدانش‌آموخته
    فارغ‌بالآرام، آسوده، راحت
    فازهچادر، خیمه، سایبان، مظله
    فاسد1 تبهکار، ضال، طالح، فاجر، فاسق، گمراه، مخبط، منحرف، منحط، ناخلف، هرزه، هرزه‌کار 2 تباه، خراب، ضایع، معیوب، ناسالم 3 پوسیده، گندیده، لهیده، له 4 باطل، غلط & سالم، صالح
    فاسقبدپیشه، بی‌تقوا، بی‌عفاف، بی‌ناموس، تبهکار، رفیق، رفیقه، زناکار، فاجر، فاسد، لات، معشوق، معشوقه، نابکار، ناپارسا، نادرست، نامتقی، هرزه & صالح
    فاشآشکار، آشکارا، ابراز، افشا، برملا، جلوه‌گر، ذایع، رسوا، ظاهر، عالم‌گیر، علنی، عیان، لو، مشخص، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدا & مخفی، ناآشکار، نهان
    فاصله1 بعد، دوری، مسافت 2 فرجه 3 جدایی 4 خلال، عرض 5 بین
    فاضلحکیم، خردمند، دانا، دانشمند، دانشور، عالم، علامه، علیم، فرهیخته & بی‌خرد، جاهل، نادان
    فاضلانهحکیمانه، خردمندانه، دانشمندانه، عالمانه & جاهلانه
    فاعل1 عامل، عملگر، کنا، کنشگر، کننده 2 تاثیرگذار & تاثیرپذیر، قابل، مفعول
    فاق1 ترک، چاک، شکاف 2 دشت، هامون
    فاقهافلاس، تنگدستی، تنگی، تهیدستی، عسرت، فقر، نداری، نیازمندی
    فاکتور1 سیاهه، صورت، صورتحساب 2 عامل، عملگر
    فاکههفاکه، میوه
    فال1 شگون، مروا، نفوس 2 استخاره، تطیر، تفال 3 کپه 4 بخت، طالع
    فال‌اندازطالع‌بین، فال‌بین، فالگو، فالگیر
    فال‌بینیطالع‌بینی، فال‌شناسی، فالگویی، فالگیری
    فال‌نیکشگون، مروا
    فالگوطالع‌بین، غیب‌گو، فالچی، فال‌زن، فالگیر، کاهن
    فالگوییطالع‌بینی، فال‌اندازی، فال‌بینی، فال‌شناسی، فالگیری
    فالگیررمال، طالع‌بین، عراف، فالچی، فال‌زن، فالگو، کاهن
    فالیزپالیز، کشتزار، لته، مزرعه
    فام1 رنگ، صبغه، گونه، لون 2 شبیه، مانند، نظیر 3 دین، قرض، وام
    فامیلآل، اهل‌بیت، خانواده، خویش، دودمان، طایفه، قوم
    فانتزی1 تفنن، هوس 2 خیالی، غیرواقعی 3 شیک، لوکس
    فانوس1 چراغ 2 مصباح، برج‌دریایی
    فانی1 تباهی‌پذیر، زوال‌پذیر، معدوم، میرا، میرنده، هالک 2 بی‌ثبات، زودگذر، ناپایدار & ابدی، باقی، جاوید
    فایده1 صرفه، منفعت، نفع 2 بهره، ربح، سود 3 اثر، تاثیر، خواص، خاصیت 4 حاصل، نتیجه
    فایز1 پیروز، غالب، فاتح، فایق 2 یابنده، مرادمند 3 رستگار
    فایض1 فیاض، فیض‌رسان 2 سرشار، لبریز
    فایق1 پیروز، چیره، غالب، فاتح، فایز، فایز، مستولی، مسلط 2 برتر، عالی، والا & مغلوب
    فواددل، قلب
    فئودالبزرگ‌مالک، زمیندار، مالک، ملاک
    فتا1 برنا، جوان، شاب 2 آزاده، جوانمرد، راد
    فتان1 افسونگر، فتانه، فتنه‌انگیز، فتنه‌جو، فتنه‌گر، فریبا 2 دلربا، دلفریب، زیبا
    فتح1 پیروزی، تسخیر، چیرگی، ظفر، غلبه، مسخر، نصرت 2 باز کردن، گشادن، گشایش، گشودن & شکست
    فتراکترک‌بند، زین
    فترت1 ایستایی، توقف، سکون، کندی، وقفه 2 سستی، ضعف
    فتنه1 آشوب، بلوا، جنجال، شورش، غائله، هنگامه 2 جنگ، ستیز 3 آفت، بلا 4 تباهی، شر، فساد 5 آزمودن، آزمون، امتحان 6 اختلاف، اختلاف‌انگیزی 7 گمراه‌سازی
    فتنه‌انگیز1 آشوبگر، مغرض، مفتن، مفسده‌جو، مفسد 2 دلربا، شوخ، فتان
    فتنه‌انگیزیآشوبگری، تفتین، حادثه‌جویی، شورشگری، غوغاطلب، فتنه‌جویی، فتنه‌گر، فساد، فسادانگیزی، واقعه‌طلبی
    فتنه‌جوآشوبگر، اخلالگر، رزم‌آور، ماجراجو، مفتن، مفسد، مفسده‌جو، واقعه‌طلب
    فتنه‌جوییآشوبگری، بلواطلبی، جنگجویی، شورشگری، فتنه‌انگیزی
    فتنه‌گرافسونگر، عشوه‌ساز، فتان، فتنه‌انگیز، فریبنده، فریبا
    فتوااجازه، حکم، رای، فتوی
    فتوت1 ایثار، جوانمردی، رادمردی، رادی، مردانگی، همت 2 جوانی 3 سخا، سخاوت، کرم، بخشندگی
    فتور1 بیحالی، سستی، ضعف، وهن 2 آرامی، کندی 3 کوتاهی
    فجات1 سکته 2 بغتتا، ناگهان، یکهو 3 ناگهانی
    فجربامداد، پگاه، سپیده‌دم، سحر، صباح، صبح، طلوع، غدا، غدات، فلق
    فجورالواطی، تباهی، تبهکاری، فساد، فسق، لواط، معصیت، ناپارسایی، ناپاکی، ناشایست، هرزگی
    فجیعجانگداز، دردناک، رقت‌آور، رقت‌بار، فاجعه‌آمیز، مصیبت‌بار، ناگوار، هولناک
    فحاشبدزبان، دشنام‌گو، ناسزاگو، هتاک & خوش‌زبان
    فحشبددهانی، بدزبانی، دشنام، زشتیاد، سب، سخط، سقط، شتم، ناسزا، هتک
    فحشا1 زنا 2 معصیت 3 زشتکاری، فجور، فسق
    فحصتفتیش، جستجو، کاوش، وارسی
    فحل1 برجسته، چیره‌دست، مبرز، نامدار 2 نذیر 3 گشن، نر
    فحوامحتوا، مضمون، معنا & صورت، لفظ
    فخار1 سفال‌پز، سفالگر، کاسه‌گر، کوزه‌گر 2 خزف‌سبو، کوزه 3 سفالینه
    فخرافتخار، بالندگی، تفاخر، سرافرازی، غرور، مباهات، ناز، نازش، نازیدن
    فخرفروختنافتخار کردن، بالیدن، تفاخر، مباهات کردن، مباهی‌بودن، مفتخربودن، نازیدن
    فدابرخی، سربها، قربان، قربانی، نثار
    فداکارازخودگذشته، ایثارگر، جانباز
    فداکاریازخودگذشتگی، ایثار، جان‌نثاری، قربانی
    فدایی1 برخی، جان‌نثار، فدوی، قربانی 2 عاشق
    فدویبرخی، جان‌نثار، فدایی
    فدیهجانبها، سربها، قربانی
    فر1 تاب، چین، شکن، کرس 2 تازگی، طراوت، نوی 3 دلال، غنج، کرشمه، ناز 4 تنور، تنوره
    فر1 جلال، شان، شکوه، شوکت 2 فروغ‌ایزدی، لمعه 3 حسن، زیبایی
    فرا1 بالا، فوق، ماورا، ورا 2 پیش، نزد، نزدیک 3 بلند، عالی 4 گورخر
    فراخبسیط، پهن، جادار، رحب، عریض، فسیح، فضادار، گشاد، گشاده، متسع، واسع، وسیع & تنگ
    فراخنافراخی، گشادی، گنجایش، وسعت & تنگنا
    فراخوردرخور، سزاوار، شایسته، لایق، متناسب، مناسب
    فراخیسعه، فراخنا، فراوانی، گشادگی، گشادی، گنجایش، وسعت & تنگی
    فرارانهزام، رم، عقب‌نشینی، گریز، هرب، هزیمت
    فرارگریزپا، گریزنده
    فراریرمیده، گریخته، گریزان، گریزپا، متنفر، متواری، نفور
    فراز1 ارتفاع، اوج، بالا، بلندی 2 قله 3 جمله، عبارت 4 سربالایی 5 عرشه 6 باز، گشاده 7 بسته، مسدود & پستی، نشیب
    فرازینبالایی، فوقانی & فرودین
    فراست1 ادراک، تفرس، دانایی، درایت، دریافت، زیرکی، کیاست، مهارت، هشیاری، هوش، هوشمندی، هوشیاری 2 قیافه‌شناسی
    فراشبستر، خدمتکار، رختخواب، فرش
    فراش1 پیشخدمت، پیشکار، خدمتگزار، مستخدم، ملازم، نوکر 2 فرش‌باف 3 پیک، نامه‌رسان
    فراغ1 آسانی، آسایش، آسودگی، استراحت، راحت 2 خلاص، رهایی، نجات 3 اتمام
    فراغت1 آرامش، آزادی، آسایش، آسودگی، استراحت، فرصت، قرار 2 فرصت، مجال، وقت
    فراقجدایی، دوری، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران & وصال
    فراگیرجامع، جهان‌شمول، عام، پرشمول، کلی
    فراگیری1 آموزشی، آموزش، تحصیل 2 شمول، احاطه، اشتمال 3 گسترش
    فراموشکارذاهل، ناسی
    فراموشیذهول، غفلت، نسیان & یاد
    فراوانانبوه، بابرکت، بس، بسیار، بی‌حد، بی‌شمار، بی‌نهایت، جزیل، خیلی، زیاد، شایگان، عدیده، کثیر، متراکم، معتنابه، وافر & کم، نادر
    فراوانی1 ارزانی 2 بسیاری 3 فراخی، کثرت، وفور 4 بسامد، تکرروقوع & تنگی، قلت
    فرآوردهتولید، ساخته، کالا، محصول
    فرآوریتولید، ساخت
    فراویزحاشیه، یراق
    فراهم1 آماده، حاضر، مهیا، میسر 2 کسب، تحصیل 3 اندوخته، جمع‌آوری، گردآوری
    فربهپرگوشت، پروار، تناور، تنومند، چاق، درشت، ستبر، سمین، گوشتالو، لحیم & لاغر
    فربهیپرواری، تنومندی، چاقی، سمن & لاغری
    فرتوتازکارافتاده، بی‌حال، پیر، سالخورده، فرسوده، کهنسال، مسن، معمر & برنا
    فرتوتیازکارافتادگی، فرسودگی، کهنسالی، کهولت & جوانی
    فرجادحکیم، دانا، دانشمند، عالم، فاضل
    فرجامآخر، آخرالامر، اختتام، انتها، انجام، پایان، پسین، خاتمه، ختم، سرانجام، عاقبت‌الامر، عاقبت، غایت، نهایت، واپسین & آغاز، ابتدا، اول، بدایت، شروع
    فرجه1 امان، ضرب‌الاجل، فاصله، فرصت، مهلت 2 درز، رخنه، شکاف
    فرحابتهاج، انبساط، بهجت، سرور، شادی، شادمانی، مسرت، نشاط & غم
    فرح‌افزابهجت‌انگیز، سرورانگیز، فرح‌آور، فرح‌بخش، فرحناک، مسرت‌بخش، نزهت‌بخش، نشاطبخش & غم‌افزا
    فرح‌بخشسرورانگیز، شادی‌بخش، فرح‌آور، فرح‌افزا، فرحناک، مفرح، نزهت‌بخش، نشاطآور، نشاطانگیز، نشاطبخش & غمبار
    فرحناکخوشحال، دلگشا، شادمان، شادی‌افزا، فرح‌بخش، مسرور، نزهت‌بخش، نشاطآور، نشاطانگیز & اندوهناک
    فرخ1 خجسته، خوش‌یوم، سعد، فرخنده، مبارک، میمون، همایون 2 تابان، درخشان، رخشنده 2 زیبا، مفخم & مشئوم
    فرخندگیتبرک، تیمن، مبارکی، میمنت، یمن & نحوست
    فرخندهباسعادت، باشگون، خجسته، خوش‌یمن، سعد، فرخ، فرخ‌پی، مبارک، متبارک، متبرک، میمون، همایون & نحس
    فرد1 تک، تنها 2 مفرد، واحد 3 جدا 4 دیار، شخص، کس، نفر 5 بی‌مانند، بی‌نظیر، وحید، یکتا، یگانه 6 طاق 7 عزب، مجرد، منفرد & جفت
    فردارپرتاب، فرفری، مجعد & شلال، لخت
    فردوس1 ارم، بهشت، پردیس، جنان، جنت، خلد، دارالسلام، رضوان، مینو، نعیم 2 باغ، بستان & دوزخ
    فردیاختصاصی، انفرادی، خصوصی، شخصی & جمعی
    فرزتند، تیزرو، جلد، چابک، چالاک، چست، زرنگ، شاطر، شهم، قبراق & سست، کند
    فرزانگیحکمت، خردمندی، دانایی، ذکاوت، هشیاری، هوشمندی، هوشیاری & جهالت، حماقت
    فرزانهبخرد، حکیم، خردمند، دانا، عاقل، هوشمند & نادان
    فرزندآقازاده، اولاد، بچه، پور، رود، زاد، زاده، سلیل، صبی، غلام، نسل، نورچشم، ولد & پدر
    فرزندزادهنتیجه، نواده، نوه
    فرزیتردستی، جلادت، چابکی، چالاکی، شطارت & کندی
    فرسادهم، اسب، باره، توسن، سمند
    فرستادنارسال‌داشتن، اعزام، ایفاد، راهی کردن، صدور، گسیل
    فرستاده1 ایلچی، پیک، سفیر، قاصد، مرسل 2 پیغمبر، رسول، نبی
    فرسنگفرسخ
    فرسودگی1 پوسیدگی، کهنگی 2 خستگی، فرتوتی، واماندگی
    فرسودن1 خستن، خسته کردن 2 پوسیدن، پوساندن 3 ساییدن، مالیدن 4 زدودن، محو کردن، نابود کردن 5 به‌ستوه‌آوردن، عاجز کردن، درمانده کردن
    فرسوده1 اسقاط، فکسنی 2 پوسیده، رمیم 3 خسته، کسل، وامانده 4 ضعیف، فرتوت، ناتوان 5 خلق، ژنده، کهنه، مستعمل، مندرس
    فرشبساط، زیرانداز، زیلو، قالی، گلیم، مفرش
    فرشته1 جبرئیل، سروش، ملک 2 ایزد 3 پری & دیو
    فرصت1 فراغت، مجال 2 امکان، یارا 3 زمان، نوبت، وقت 4 درنگ، ضرب‌الاجل، فرجه، مجال، مهلت، وقت، وقفه
    فرض1 ضروری، لازم، مهم 2 انگاره، انگار، پنداشت، پندار، تصور، خیال، فکر، گمان، وهم 3 تخمین، حدس 4 سنت، واجب
    فرضاًبالفرض، ولو
    فرضیموهوم، نظری، واهی & حقیقی
    فرضیه1 تئوری، نظریه 2 انگاره، حدس
    فرضیه‌سازتئوری‌پرداز، تئوریسین، نظریه‌پرداز
    فرط1 بسیاری، زیادی، فراوانی، فزونی، کثرت 2 افراط، زیاده‌روی
    فرع1 شاخه، شعبه 2 تنزیل، ربح، سود، نزول 3 اثر، محصول، نتیجه & اصل
    فرعیتابع، ضمیمه، منشعب & اصلی
    فرق1 تارک، هباک، چکاد، راس، سر، کله 2 اختلاف، امتیاز، تباین، تفاوت، تمایز، توفیر 3 قله، نوک
    فرقتجدایی، دوری، فراق، مفارقت، هجر، هجران & وصال، وصل
    فرقهجماعت، جمع، جمعیت، حزب، دسته، صنف، طایفه، طبقه، فریق، گروه
    فرمشکل، صورت، قالب & محتوا
    فرمالیتهآیین، تشریفات، ظاهرسازی
    فرمان1 امر، امریه، توقیع، حکم، دستور، رقم، سفارش، طغرا، فرمایش، منشور 2 رل، سکان 3 اجازه، پته، پروانه، فته
    فرمانبر1 خادم، خدمتکار، گماشته، مستخدم، نوکر 2 تابع، فرمانبردار، مطیع & فرمانده
    فرمانبردارتابع، حرف‌شنو، رام، مطیع، منقاد
    فرمانبرداریاطاعت، انقیاد، پیروی، حرف‌شنوی
    فرمانبری1 اطاعت، فرمانبرداری، مطاوعت 2 نوکری
    فرماندارحاکم، حکمران، فرمانروا، والی
    فرمانداری1 دارالحکومه 2 حکمرانی، والیگری
    فرمانده1 آمر 2 امیر، سالار، سپهسالار، سردار، سرکرده، سرلشکر & فرمانبر
    فرماندهیامارت، پیشوایی، حکمرانی، سرداری
    فرمانرواحاکم، حکمران، صاحب‌اختیار، فرماندار، مخدوم، مطاع، والی
    فرمانرواییامارت، پادشاهی، پیشوایی، تسلط، حکومت، سلطنت
    فرمایشامر، حکم، دستور، فرمان، فرموده
    فرمندبشکوه، شکوهمند، مجلل
    فرمودهامر، حکم، دستور، فرمان، فرمایش
    فرمول1 دستور، قاعده، نسخه 2 سرمشق، نمونه
    فرنگاروپا، افرنگ، غرب، فرانسه
    فرنگی‌ماب1 اروپایی‌ماب، فرنگی‌خصلت 2 متجدد 3 غرب‌زده
    فرنودبرهان، بینه
    فروپایین، تو، داخل، دخول، فرود & فرا
    فروتنافتاده، خاشع، خاضع، خاکسار، شکسته‌نفس، متواضع، محجوب & خودخواه، خویشتن‌بین، متکبر
    فروتنانهخاشعانه، خاضعانه، خاکسارانه، متواضعانه & متکبرانه، مغرورانه
    فروتنیافتادگی، تواضع، خاکساری، خشوع، خضوع & استکبار، برتنی، غرور
    فرودپایین، تحت، زیر، نزول، هبوط & فراز، فوق
    فرودست1 زیردست 2 پست، دون، فرومایه 3 حقیر، ناتوان & بالادست، فرادست
    فرودماستنشاق، دم، شهیق
    فرودینپایینی، زیرین & بالایی، زبرین، علوی
    فرورفته1 گود، مقعر 2 غر 3 غرق
    فروزانتابان، درخشنده، روشن، منور، نورانی، وهاج
    فروزشاشتعال، پرتو، نور
    فروزندهپرفروغ، درخشان، روشن، فروغمند
    فروزینهآتش‌زنه، چخماق، مرو
    فروشگاهدکان، سوپر، سوپرمارکت، مغازه
    فروغپرتو، تاب، تابش، تابندگی، درخشش، درخشندگی، روشنایی، روشنی، روشنایی، شعشعه، ضیا، لمعان، نور، وراغ
    فروکش1 انقطاع، تسکین، کاهش 2 انطفاء، نشست
    فروکشیاطفا، خاموشی
    فروگذاریاهمال، ترک، قصور، کوتاهی، مضایقه، مهمل‌گذاشتن
    فروماندگیبی‌نوایی، پریشانی، خستگی، درماندگی، سرگشتگی، عجز، ناتوانی، نژندی، یاس
    فروماندهبیچاره، بی‌نوا، تهی‌دست، حیران، درمانده، سرگشته، عاجز، متحیر، وامانده
    فرومایگیبخل، پستی، حقارت، خست، دون‌همتی، رذالت، سفلگی
    فرومایهبدسرشت، بی‌آبرو، بی‌اعتبار، بی‌سروپا، بی‌قدر، پست، پست‌فطرت، جلب، حقیر، خسیس، خوار، دنی، دون، دون‌همت، ذلیل، رذل، رذیل، زبون، سفله، کنس، متذلل، ناچیز، ناستوده، ناکس، نانجیب، وغب & جلیل
    فرونشینی1 انطفاء 2 نشست
    فروهشتهآویخته، رهاشده، معطل
    فرویش1 اهمال، تنبلی، سستی، غفلت، کوتاهی 2 اهمالگر، سست
    فرهابهت، احتشام، جلال، جلالت، حشمت، شکوه، شوکت، عظمت، فر
    فرهمند1 بخرد، خردمند، عاقل، هوشمند 2 پرشوکت، شکوهمند، شوکتمند
    فرهنگ1 دائره‌المعارف، قاموس، لغت‌نامه، مرجع، معجم، واژگان، واژه‌نامه 2 آداب‌دانی، ادب، تربیت 3 آموزش‌وپرورش، معارف 4 ادبیات، بینش، تمدن، خرد، دانش، علم، فرهیختگی، فضل، معرفت، معلومات
    فرهنگ‌نامهانسیکلوپدی، دائره‌المعارف، دانشنامه
    فرهومندپرهیزگار، دیندار، متقی & ناپرهیزگار
    فرهیخته1 بافرهنگ، دانشمند، عالم، فاضل 2 مودب، متادب، متین & نافرهیخته
    فریادبانگ، جیغ، خروش، دادوبیداد، زوزه، شیون، صیحه، ضجه، عربده، غریو، غلغله، فغان، غیه، ناله، نعره، نفیر، ولوله، هیاهو
    فریادخواهیتظلم، دادخواهی
    فریادرسدادرس، دادگر، شفیع، یاریگر
    فریادرسیدادگری، غوث، مدد، یاری، یاریگری
    فریباغفال، اغوا، تزویر، تغابن، حقه، حیله، خدعه، دسیسه، دغا، دوزوکلک، ریا، ریب، زرق، عشوه، غبن، غدر، غش، فسون، فند، کید، گول، مکر، نیرنگ
    فریب‌آمیزخداع، خدعه‌آمیز، فریبنده، مکرآمیز
    فریب‌دادنبازی‌دادن، فریفتن، گول‌زدن
    فریب‌کارشیاد، شارلاتان، غدار، گول‌زن، محیل، مخادع، مکار، نیرنگ‌باز
    فریبا1 افسونگر، افسونکار، طناز، فتان، فریبنده، فریفته 2 خوشگل، زیبا، وجیه
    فریبکارحیله‌گر، فریبنده، محیل، مخادع، مکار
    فریبنده1 اغفالگر، اغواگر، دسیسه‌باز، دورو، ریاکار، سالوس، ظاهرنما، فریبکار، گول‌زن، ماکر، محیل، مزور، مکار، نیرنگ‌باز 2 جاذب، جذاب، فریب‌آمیز 3 افسونگر، جادوگر، دلربا، دلفریب، شیوا، شیوه‌گر، فتنه‌گر، فریبا، فریفتار
    فریدبی‌مانند، بی‌همتا، تک، تنها، تنها، واحد، وحید، یگانه
    فریضه1 صلات، نماز 2 تکلیف، وظیفه 3 لازم، واجب
    فریفتنفریب‌دادن، گول‌زدن، مخاتلت
    فریفته1 دلباخته، شوریده، شیدا، شیفته، غاوی، مجذوب، مفتون، وامق 2 فریب‌خورده، گول‌خورده
    فریقجماعت، حزب، دسته، فرقه، گروه
    فریوردرستکار، صحیح‌العمل
    فزع1 بی‌تابی 2 جزع، فریاد، فغان، ناله 3 بیم، ترس، هراس
    فزونیافزایش، افزونی، برکت، بیشی، تزاید، فرط، مازاد، مزیت & کاستی
    فژچرک، ریم، قذرات
    فساد1 الواطی، بی‌عفتی، بی‌ناموسی، تبهکاری، عیاشی، فجور، فسق، هرزگی 2 بدی، تباهی، خدشه، خرابی، خلل، شرارت، عیب، نادرستی، ناشایست 3 آشوب، اغتشاش، بی‌نظمی، تفتین، خرابکاری، شر، شغب، شورش، فتنه، فتنه‌انگیزی، مفسده‌جویی 4 عفونت
    فسادانگیزیبلواطلبی، فتنه‌انگیزی، فتنه‌جویی
    فستیوالجشن، جشنواره
    فسخابطال، الغا، باطل، حذف، زایل، لغو، نقض
    فسقآلودگی، تبهکاری، زنا، زناکاری، فجور، فساد، لواط، ناپاکی
    فسق‌وفجورالواطی، بدکاری، زنا، عیاشی، گناه، معصیت، ناپارسایی، هرزگی
    فسوس1 فسون 2 تزویر، حیله، نیرنگ 3 لاغ 4 تمسخر 5 زیان، غبن
    فسون1 تغابن، خدعه، دستان، دغا، فریب، مکر، نیرنج، نیرنگ 2 افسون، افسونگری، جادو، جادوگری، سحر، شیوه، غمزه، فریب 3 تسخیر، جادو، طلسم، فسوس
    فسونسازدلفریب، شوخ، عشوه‌ساز، فسونکار
    فسونکارافسونگر، طناز، عشوه‌گر، فتان، فسونساز
    فسیلسنگواره
    فسیله1 رمه، غنم، گله 2 نهال
    فشار1 تنگی، سختی، ضیق 2 اختناق، تضییق 3 تنگی، جبر، حرج، زور، عقده
    فشردگی1 تراکم 2 قبض
    فشرده1 مجمل 2 متراکم 3 محکم
    فشنگتیر، گلوله
    فصاحتبلاغت، روانی، زبان‌آوری، سخنوری، طلاقت
    فصادحجام، رگزن
    فصدحجامت، خونگیری، رگزنی
    فصل1 دوران، زمان، عهد، گاه، موسم، موعد، نوبت، وقت، هنگام 2 انفصال، برش، تفکیک، جداسازی، جدایی 3 باب، بخش، بند، ماده، مبحث، مقوله & وصل
    فصیحبلیغ، زبان‌دان، زبان‌آور، شیوا، غرا، گشاده‌زبان
    فضا1 جا، حجم، حیاط، ساحت، صحن، عرصه، محوطه، مکان، میدان 2 آتمسفر، آسمان، سپهر، فلک، کیهان، هوا 3 جو، محیط
    فضاحپرده‌در، رسواگر، هتاک
    فضاحتافتضاح، بدنامی، بی‌آبرویی، تفضیح، رسوایی، فضیحت، ننگ
    فضاحت‌بارشرم‌آور، فضیحت‌آلود، ننگ‌آور، ننگین
    فضادارجادار، فراخ، واسع، وسیع & تنگ
    فضل1 بینش، حکمت، دانایی، دانش، علم، فرهنگ، کمال، معرفت 2 برتری، رجحان 3 افزونی، زیادت 4 احسان، بخشش، کرم، منت
    فضله1 جعل، سرگین، مدفوع 2 چرک، شوخ 3 بازمانده، بقیه، پس‌مانده
    فضول1 کنجکاو، گستاخ، یاوه‌گو 2 پس‌مانده
    فضولات1 براز، نجاست 2 پس‌مانده‌ها، زواید
    فضهسیم، نقره & ذهب، زر
    فضیحشرم‌آور، فضاحت‌بار، ننگین
    فضیحتبدنامی، بی‌آبرویی، رسوایی، فضاحت، ننگ، ویله
    فضیلت1 برتری، تقوا، کمال، مزیت، معرفت 2 برتری، رجحان، مزیت 3 حسنات & رذیلت
    فطانت1 دها، زیرکی، هشیاری، هوشیاری 2 درک، فهم
    فطرت1 اصل، ذات، سرشت، طبیعت، طینت، نهاد 2 آفرینش، ابداع
    فطرتاًاصلاً، ذاتاً، طبیعتاً
    فطریاصلی، جبلی، خداداده، ذاتی، طبیعی، غریزی & صناعی
    فطنزیرک، هوشمند، هوشیار
    فطنتدها، زیرکی، هوشیاری
    فعالپرکار، ساعی، سخت‌کوش، کارآمد، کارآ، کاری، کوشا، مجد & تن‌آسا
    فعالیت1 پرکاری، تلاش، جدیت، سخت‌کوشی 2 کار، کوشش، مشغله
    فعل1 عملکرد، عمل، کار، کردار، کنش 2 اثر، تاثیر 3 شغل، مشغله 4 رفتار،
    فعل‌وانفعالتاثیر، تعامل، کنش‌وواکنش
    فعلاًاکنون، الحال، این‌دم، اینک، حالا، عجالتاً & بعداً، قبلاً
    فعلگیعملگی، کارگری، مزدوری
    فعلهعمله، کارگر، مزدور
    فعلیجاری، حالیه، کنونی & بعدی، قبلی
    فغ1 بت، صنم 2 جمیل، خوشگل، زیبا 3 دلارام، محبوب، معشوق، یار
    فغانافغان، زاری، صیحه، ضجه، عربده، غوغا، فریاد، ناله، نفیر، نوحه
    فقاعآبجو، فوگان
    فقاهت1 اجتهاد، تفقه 2 هوشمندی
    فقدان1 درگذشت 2 کمبود، گمشدگی 3 عدم، نابودی
    فقراستیصال، افلاس، بی‌چیزی، بی‌نوایی، تنگدستی، تنگی، تهیدستی، حاجتمندی، درماندگی، درویشی، عسرت، فاقه، فلاکت، مستمندی، گدایی، مسکنت، نداری، نیازمندی، نیستی & غنا
    فقره1 باب، فصل، مبحث 2 بابت، خصوص 3 امر، مسئله، موضوع 4 بند، قطعه 5 حادثه، واقعه
    فقط1 تنها 2 مگر 3 لاغیر، منحصراً 4 بس، محض
    فقهاحکام، تعلیمات‌دینی، شرعیات
    فقیدازدست‌رفته، درگذشته، شادروان، مرحوم & حی
    فقیربیچاره، بی‌نوا، تنگدست، تهی‌دست، بدبخت، درویش، سائل، غریب، کم‌بضاعت، گدا، محتاج، مسکین، مفلس، ندار، نیازمند & غنی
    فقیهدانشمند، شریعتمدار، عالم، مجتهد، مرجع
    فکاهیخنده‌دار، شوخی، طنز، کمدی، مضحک
    فک1 آرواره 2 انفکاک، تفکیک، جداسازی، حذف، قطع
    فکر1 اندیشه، پندار، تامل، تعقل، تفکر، سگالش 2 خاطره، خاطر، یاد 3 نظریه 4 انگار، تصور، خیال، فرض، گمان، وهم 5 رای، عقیده، قصد، نیت 6 کله، مغز 7 صرافت
    فکسنیازکارافتاده، اسقاط، خراب، قراضه
    فکلیژیگولو، کراواتی
    فکوراندیشمند، اندیشناک، اندیشه‌ور، روشنفکر، متفکر
    فگارآزرده، افگار، خسته، رنجور، مجروح، نزار
    فلات1 بادیه، بر، بیابان، پشته، خشکی، دشت، صحرا، نجد 2 تار & 2 پود
    فلاححارث، دهقان، دهقان، زارع، کشاورز، کشتگر
    فلاحپیروزی، رستگاری، سعادت، نجاح، نیکبختی
    فلاحتحراثت، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشتکاری، کشت‌وزرع
    فلاخنقلاب‌سنگ، قلماسنگ
    فلاکتادبار، استیصال، بدبختی، بیچارگی، تنگی، تیره‌بختی، خواری، ذلت، شوربختی، ضراء، فقر، فلک‌زدگی، نکبت
    فلاکت‌بارفلاکت‌آمیز، مفلوکانه، نکبت‌آلود
    فلانبهمان، بیسار
    فلانیبهمان، طرف، فلان، یارو
    فلجافلیج، زمینگیر، معلول
    فلس1 پشیز، پول‌سیاه 2 پولک، فلسه
    فلسفه1 الهیات، حکمت 2 راز، سر
    فلسفه‌دانحکیم، فیلسوف، متاله
    فلشپیکان، سهم
    فلق1 بامداد، پگاه، سپیده‌دم، سحر، شفق، صبح، صبحگاه، صبحگاهان، فجر 2 شکافتگی 3 شامگاه، لیل
    فلکسفینه، غراب، کشتی، ناو
    فلکآسمان، چرخ، سپهر، طارم، عالم، فضا، گردون
    فلکزدهادبار، بدبخت، بیچاره، تهیدست، مفلوک
    فلکه1 دایره، گرد، مستدیر 2 میدان 3 چرخ، چرخه
    فلکی1 آسمانی، سماوی 2 اخترشمار، اخترشناس، منجم
    فمدهان، دهانه، زفر
    فن1 تکنیک، هنر 2 حیله، رمز، شگرد، لم 3 نغمه 4 راه، روش
    فناانهدام، زوال، عدم، مردن، مرگ، موت، نابودی، نیستی، نیستی، هلاک & بقا، هستی
    فناتیکتعصبی، متعصب
    فناناپذیرابدی، ازلی، باقی، جاودان، جاوید، سرمدی، لایموت، موبد، مخلد & فناپذیر
    فندتردستی، ترفند، حاضرجوابی، حقه، حیله، شگرد، عیاری، فریب، کید، گول، مکر، مهارت
    فواید1 مزایا 2 منافع 3 محاسن & معایب
    فوتپف، درگذشت، رحلت، مردن، مرگ، ممات، موت، واقعه، وفات & تولد
    فوت‌وفنشگرد، قلق، لم
    فوجارتش، جند، جوخه، جیش، خیل، رژیمان، سپاه، عسکر، قشون، گروه، لشکر، هنگ
    فوج‌فوجدسته‌دسته، گروه‌گروه، گله‌گله
    فوراًآنی، بزودی، بلادرنگ، بلافاصله، بی‌تامل، بی‌درنگ، درحال، سریعاً، فی‌الحال، فی‌الفور
    فورانانفجار، جوشش، جهش
    فوریآنی، بی‌درنگ، سریع
    فوزپیروزی، رستگاری، رهایی، کامیابی، نجاح
    فوطهبالاپوش، طیلسان، کمربند، لنگ
    فوقبالا، زبر & پایین، تحت، ته، زیر
    فوق‌العاده1 بسیار، زیاد، هنگفت 2 شگرف، عالی 3 شگفت، عجیب، غریب & پیش‌پاافتاده
    فوقانیبالایی، رویی، فرازین & تحتانی
    فوگانآبجو، فقاع
    فولادآهن، پولاد
    فهدپارس، پلنگ، نمر، یوزپلنگ
    فهرستسیاهه، صورت، لیست
    فهمادراک، استنباط، اندریافت، درک، دریافت، دریافت، شعور، مشعر، هوش
    فهمیدن1 ادراک، دانستن، درک کردن، دریافتن، شناختن 2 آگاهی‌یافتن، مطلع‌شدن، واقف‌شدن 3 احساس کردن، باخبرشدن، بوبردن، خبردارشدن
    فهمیدهباشعور، خردمند، عاقل، فهیم، لبیب، هوشیار & بی‌شعور، نفهم
    فهیمادراکمند، باادراک، بافهم، دانا، فهمیده، هوشیار
    فی‌البدیههارتجالاً، فی‌البداهه، مرتجلاً
    فی‌الحالالان، الحال، بلافاصله، زود، فوراً
    فی‌الفورآنی، بلافاصله، فوراً، همین‌لحظه
    فی‌المثلدرمثل، مثلاً
    فی‌الواقعحقیقتاً، درواقع، واقعاً
    فی‌نفسهبالقوه، بالنفسه
    فیاضبخشنده، جوانمرد، فایض، فیض‌رسان
    فیروزبرنده، پیروز، پیروزمند، ظفرمند، غالب، فاتح، مظفر & مغلوب
    فیروزمندپیروز، پیروزمند، فاتح، فیروز، مظفر، منصور & مغلوب
    فیروزمندی1 توفیق، موفقیت 2 غلبه، فتح
    فیروزیپیروزی، ظفرمندی، فتح، کامیابی
    فیسافاده، پز، تبختر، تفرعن، تکبر
    فیشبرگ، برگه، کارت، ورقه
    فیصل1 حاکم، داور، قاضی 2 داوری، قضاوت 3 فیصله، حل‌وفصل
    فیضبخشش، برکت، تفضل، عنایت، فضل، سرشار، فراوانی، لبریز، لطف
    فیض‌بخشبخشنده، فیاض، فیض‌رسان
    فیض‌برفیض‌برنده، مستفیض
    فیض‌رسانبخشنده، فایض، فیاض
    فیلپیل
    فیلترصافی
    فیلسوفحکیم، عالم، فلسفه‌دان