ز

فهرست

    زائوتازه‌زا، زاج، زاچ
    زاپاساضافی، رزرو، یدکی
    زاد1 توشه، خوراک، ره‌توشه، زادراه، قوت‌لایموت 2 فرزند 3 عمر
    زادگاهزادبوم، مسقطالراس، مولد، میهن، وطن
    زادن1 زادوولد، زایش، زاییدن 2 ایجاد کردن، تولید
    زاده1 فرزند، مولود، ولد 2 متولد
    زار1 پریشان‌حال، ضعیف، ناتوان، نحیف، نزار 2 صرع، غش 3 تضرع، زاری، فغان، ناله 4 بیچاره، خوار، زبون
    زارعبرزگر، برزیگر، حارث، دهقان، زراعت‌پیشه، فلاح، کشاورز، کشتکار، کشتگر
    زاری1 افغان، الحاح، بی‌تابی، تضرع، ضجه، ضرع، فغان، گریه، لابه، ناله، ندبه 2 بیچارگی، خواری
    زاغ1 زاغج، زاغچه، زغن، غراب، کلاغ 2 کبود 3 زاج
    زاغهآلونک، بیغوله، شکفت، غار، کلبه، کهف، مغاره
    زالسالخورده، سالدیده، سالمند، سپیدمو، کهنسال، مسن & جوان
    زالوشلوک، علق
    زامرزمار، نای‌زن، نی‌زن، نی‌نواز
    زانیبدکار، زناکار، فاسق
    زانیهروسپی، زناکار، فاسقه، معروفه
    زاویه1 کنج، گوشه 2 بیعت، خانقاه، دیر، صومعه، عبادتخانه، معبد، تکیه 3 خلوتخانه، خلوتکده 4 خانه، مسکن 5 حجره، غرفه
    زاویه‌نشینانزواطلب، خلوت‌گزین، خلوت‌نشین، خلوتی، رهبان، گوشه‌گیر، گوشه‌نشین، معتزل، معتکف، منزوی
    زاهدباتقوا، پارسا، پرهیزگار، عابد، متشرع، متعبد، متقی، معتکف، ناسک & بی‌تقوا
    زاهدانهپارسایانه، پرهیزگارانه، عابدانه، متشرعانه & ناپارسایانه
    زایاخلاق، زاینده، مولد & سترون، عقیم
    زاید1 اضافه، اضافی، زایده، زیاده، زیادی 2 غیرضروری، غیرلازم & ضروری
    زایردیدارکننده، زائر، زیارتگر
    زایش1 تناسل، تولیدمثل، زادوولد، زاییدن 2 تولد، میلاد، ولادت & مرگ
    زایلتباه، زدوده، سترده، محو، معدوم، نابود، نیست
    زایمانزایش، وضع‌حمل
    زایندهزایا، مولد & نابارور
    زاییدنتولید، زایش، ولادت & مرگ
    زاییده1 متولد، مولود 2 حاصل، نتیجه
    زبالهآشغال، خاشاک، خاکروبه
    زباله‌دانآشغالدانی، مزبله
    زبان1 لسان 2 کلام، لهجه 3 اصطلاح
    زبان‌آوربلیغ، تیززبان، خوش‌صحبت، خوش‌کلام، رسا، سخن‌گزار، سخنور، شاعر، فصیح، ناطق، نطاق
    زبان‌آوریبلاغت، سخنوری، فصاحت
    زبان‌بازچاپلوس، چاخان، چرب‌زبان، زبان‌بمزد، متملق
    زبانزد1 مثل 2 مصطلح 3 مشهور، معروف
    زبانه1 سعیر، شعله، لهب، لهیب 2 پره، ناره، میله
    زبانیشفاهی، فمی & قلمی، کتبی
    زبده1 برگزیده، صفی، گزیده، منتخب 2 سرآمد، ممتاز 3 خلاصه، مجمل، مختصر 4 جوهر، خالص
    زبربالا، فوق، کسره & پایین، زیر
    زبرخشن، درشت، زمخت، ضخیم، ناصاف & لین، نرم
    زبردست1 استاد، حاذق، خبره، کاردان، ماهر، متبحر 2 زبل، زرنگ 3 باکفایت، مقتدر
    زبردستی1 تبحر، چابکی، چالاکی، خبرگی، زرنگی، قدرت، مهارت 2 اقتدار، توانایی
    زبریخشونت، ناهمواری & لینت
    زبرینبالایی، فرازین، فوقانی & زیرین، فرودین
    زبلچموش، زبردست، زرار، زرنگ، زیرک، شیطان & چلمن، دست‌وپاچلفتی
    زبون1 بیچاره، درمانده، عاجز، ناتوان 2 حقیر، خفیف، خوار، ذلیل 3 پست، جلب، سقط، فرومایه، ناکس 4 مغلوب 5 ضعیف، ضعیف‌النفس، نژند
    زبونگیرضعیف‌چزان، ضعیف‌کش، عاجزکش & عاجزنواز
    زبونی1 بیچارگی، درماندگی، عجز، ناتوانی 2 خواری، ذلت 3 پستی، فرومایگی 3 ضعف
    زجاجآبگینه، بلور، شیشه
    زجرآزار، اذیت، تعب، رنج، سختی، شکنجه، عذاب
    زحلکیوان
    زحمت1 عذاب، مزاحمت، مشقت 2 تعب، تقلا، رنج، سختی، کد 3 آزار، رنجه، محنت 4 تصدیع، دردسر
    زحمتکشرنجبر، زجرکش، ستمکش، سختی‌کش، محنت‌کش
    زخمجراحت، جریحه، خراش، خستگی، ریش، ضرب، قرح، ناسور، نیش
    زخم‌زبانسرزنش، سرکوفت، طعن، طعنه، ملامت، نکوهش
    زخمدارافگار، جریح، زخمناک، زخمی، مجروح، مصدوم، مضروب
    زخمهزخ، شکافه، مضراب
    زخمیافگار، جریح، جریحه‌دار، زخمدار، زخمناک، مجروح
    زدایشازاله، امحا، پاکسازی، پالودن، زدودن، محو
    زدن1 نواختن 2 ضرب، ضربه، ضربت 3 دزدیدن، ربودن، قاپیدن 4 ضربان 5 کوفتن 6 شکار کردن، صید کردن 7 اتفاق‌افتادن، واقع‌شدن
    زدوبندبندوبست، تبانی، توطئه، دسیسه، ساخت‌وپاخت
    زدوخوردبرخورد، جدال، جنگ، دعوا، کشمکش، نزاع
    زدودن1 ستردن 2 پاک کردن، محو کردن 3 جلادادن، صیقل‌دادن 4 ازاله، زدایش، محو
    زدودهزایل، محذوف، محو
    زده1 خورده، ضربت‌دیده، مصدوم، مضروب 2 بی‌رغبت، بی‌میل، دلزده، متنفر، منزجر، وازده 3 بیدخورده 4 بریده
    زر1 ذهب، طلا، عسجد 2 پول، دینار 3 تمول، ثروت 4 پیر، سالمند، فرتوت، کهنسال 5 زرد، زردفام 1 & فضه، نقره 3 برنا، جوان
    زربفتزرباف، زربافت، زردوز، زرکش، زری، زری‌دوز
    زرادخانهاسلحه‌خانه، قورخانه
    زرارتردست، چالاک، زبل، زیرک & چلمن
    زراعت1 حراثت، حرث، زرع، فلاحت، کاشت، کشاورزی، کشت 2 زراعت، مزرعه
    زراعت‌پیشهدهقان، زراع، فلاح، کشاورز، کشتگر
    زراندودمذهب، مطلا
    زرتشتیبهدینی، زردشتی، زندیک، گبر، مجوس
    زرخرید1 برده، بنده، عبد 2 غلام، کنیز
    زرد1 صفرا 2 پژمرده، پلاسیده، خشک
    زردابصفرا، لو
    زردشتزرتشت
    زردشتیزردتشتی، زندخوان، گبر، مجوس
    زردفاماصفر، زردرنگ، زردگون، زرین‌فام، طلایی
    زردکگزر، هویج
    زرعحراثت، حرث، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشت
    زرق1 تزویر، حقه‌بازی، ریا، سالوس، ظاهرنمایی، فریب 2 تزریق
    زرگرجواهرساز، جواهری، طلاساز، طلاکار
    زرنگ1 باهوش، داهی، زیرک 2 جلد، جلید، چابک، چالاک، چست، ، فرز 3 درس‌خوان 4 رند 5 زبردست، ماهر 5 زبل، شیطان & تنبل
    زرنگی1 جلد، چابکی، چالاکی، چستی، فرزی 2 باهوشی، زیرکی 3 رندی 4 بی‌باکی 5 زبردستی، مهارت & تنبلی
    زرهجوشن، درع
    زرینزرگون، زری، زرین‌فام، طلایی & سیمین
    زشت1 بدریخت، بدشکل، بدمنظر، بدهیکل، بی‌ریخت، کریه، کریه‌المنظر 2 پچل، بد، سوء، مذموم 3 ذمیمه، رکیک، سخیف، شنیع، فاحش، قبیح، مستهجن، مکروه 4 ناپسند، نازیبا، نفرت‌انگیز، نکوهیده، ننگین & قشنگ
    زشت‌خوبداخلاق، بدخلق، تندخو، عصبی & خوش‌خلق
    زشت‌روبدگل، بدمنظر، بی‌ریخت، زشت، کریه‌المنظر، کریه‌منظر، ناخوش‌دیدار & خوشگل، وجیه
    زشتیبدی، شناعت، عیب، قباحت، معرت
    زشتیاد1 شتم، غیبت، مذمت 2 فحش، ناسزا
    زعامتپیشوایی، رهبری، ریاست، سروری، قیادت
    زعم1 باور، تصور، توهم، حدس، رای، ظن، عقیده، گمان، نظر 2 پایندانی، پذرفتاری، ضمانت، کفالت 3 ریاست، زعامت، سروری
    زعیمپیشرو، پیشوا، رئیس، رهبر، صندید، قاید، مقتدا، مهتر
    زغنخاد، خرجل، زاغ، غراب، کلاغ
    زفافعروسی، وصلت
    زفت1 ستبر، سفت، شدید، قوی، هنگفت 2 پر، لبالب، مالامال 3 بسیار، هنگفت 4 مومیایی
    زفت1 بخیل، لئیم، ممسک 2 بداخلاق، بدعنق، ترشرو، خشن، ستیزه‌خو
    زفتی1 خشونت، درشت، زمختی، ستبر، فربه 2 امساک، بخل، خست، لئامت
    زکامآنفلوآنزا، چایش، ریزش، سرماخوردگی، نزله
    زکی1 پاک، پاکیزه، پالوده، مطهر 2 پارسا، مهذب
    زلالپاک، روشن، شفاف، صاف، صافی، گوارا
    زلتخطا، گناه، لغزش
    زلزلهپس‌لرزه، زمین‌لرزه
    زلفبشک، جعد، شعر، طره، کاکل، گلاله، گیسو، گیس، مو
    زلهبستوه، بیچاره، خسته، درمانده، مستاصل
    زمامافسار، دهانه، عنان، لجام، لگام، مهار
    زمامدارپیشوا، رئیس، سیاستمدار، صندید، مهتر
    زمان1 دوران، روزگار، زمانه 2 دوره، عصر، عهد، فصل، موسم، نوبت، هنگام 3 فرصت، مجال، وقت 4 مدت، موعد
    زمانه1 جهان، دنیا، دهر، گیتی 2 دوران، روزگار 3 دوره، زمان، عصر، عهد 4 آفت
    زمختخشن، درشت، زبر، نابهنجار، ناخوار، ناموزون، ناهنجار & لطیف، نرم
    زمختیدرشتی، زفتی، ستبری & لطافت، نرمی
    زمره1 جمع، جمله، عداد، مقوله 2 جماعت، دسته، طبقه، گروه
    زمزمه1 پچ‌پچ، ترنم، درگوشی، نجوا 2 سرود، نغمه
    زمستانشتا
    زمستانیزمستانه، شتوی
    زمهریربرد، برودت، سرما، صندید، یخزدگی & حرارت، گرما
    زمین1 ارض، اقلیم، بوم، سرزمین، مرزوبوم 2 حد، مرز 3 تراب، ثری، خاک، گل 4 بر، خشکی 5 ملک
    زمین‌دارفئودال، ملاک، دهقان
    زمینگیر1 خانه‌نشین، عاجز، علیل 2 ازپاافتاده، افلیج، فلج
    زمینهاساس، سابقه، شالوده، طرح، عرصه، متن، نقشه، نمودار
    زمینه‌سازیتمهیدمقدمه، مقدمه‌چینی
    زمینیارضی، بری، خاکی، خشکی & آسمانی، بحری، دریایی، سماوی
    زن1 امراء، نسا 2 بانو، جفت، حرم، زوجه، عیال، متعلقه، منکوحه، همسر 3 پردگی، مستوره & مرد، همسر
    زن‌بمزدجاکش، دیوث، قرمساق، نامرد
    زنامجامعت، وطی
    زنازادهحرامزاده، غیرزاده، نغیل & حلال‌زاده
    زناشوییازدواج، مناکحت، نکاح، وصلت & طلاق
    زناکارجلب، روسپی، زانی، شهوی، فاجر، فاسق، معروفه
    زنبارهزن‌باز، زن‌پرست، زن‌دوست
    زنبیلتبنگو، سبد، سله
    زنجیربند، سلسله، غل
    زنخچانه، ذقن، زنخدان
    زنخدانچانه، ذقن، زنخ
    زنداناسارتگاه، بازداشتگاه، بند، بندیخانه، توقیفگاه، حبس، دوستاق، دوستاق‌خانه، سجن، سلول، سیاهچال، محبس، هلفدونی
    زندانیاسیر، بازداشت، بندی، توقیف، حبس، دربند، شهربند، گرفتار، محبوس
    زندخوان1 بلبل، عندلیب، هزاردستان 2 زردشتی، گبر، مجوس
    زندقهالحاد، شرک، ارتداد، کفر
    زندگانی1 حیات، زندگی، زیست، عمر، هستی 2 تعیش، عیش، گذران
    زندگیتعیش، حیات، زندگانی، زیست، هستی
    زندهجاندار، حی، موجود، هست & مرده، میت
    زنده‌دلخرم، خوشحال، خوشدل، سرزنده، شاد & دلمرده
    زندیقبیدین، دهری، کافر، مرتد، مشرک، ملحد & خداباور
    زنگاراکسید، زنگ
    زنگارفامزنگارگون، سبزرنگ
    زنگ1 جرس، جلاجل، درای، زنگوله، ناقوس 2 اکسیده، زنگار
    زنگولهجلاجل، جلجل، زنگ
    زنگیحبشی، زنگباری، سیاه‌پوست
    زننده1 ضارب 2 برخورنده، تلخ، تند، سخت، موهن، نیشدار 3 انزجارآور، نامطبوع، نفرت‌انگیز
    زنهار1 پناه، زینهار 2 امان، مهلت
    زوالاضمحلال، افول، انحطاط، انحلال، انقراض، انهدام، بطلان، ستردگی، سقوط، عدم، محو، مرگ، نابودی، نسخ، نقص، نقصان، نیستی، هلاک
    زوال‌ناپذیرباقی، پایا، پایدار، جاوید، جاویدان، جاوید، سرمد، فناناپذیر، قیوم، لایزال، ماندنی، مستدام، نوشه
    زوبینرمح، شمشیر، مطرد، نیزه
    زوججفت، شوهر، شوی، مرد، مزدوج، همسر، همسر & فرد
    زوجهبانو، جفت، حرم، زن، همخانه، همسر & زوج
    زودپگاه، سریع، سریعاً، فی‌الحال، گاه & دیر
    زودباوراحمق، ساده، ساده‌لوح، کانا، مغفل & دیرباور
    زودرسپیشرس & دیررس
    زودرنجحساس، طبع، منش، نازک، نازک، نازک‌خلق
    زودرنجیحساسیت، نازک‌خلقی، نازک‌طبعی، نازک‌نارنجی، نازنازی
    زودگذرفانی، مستعجل، موقت، موقتی & دیرپا
    زور1 اجبار، تعدی، جبر، عنف، فشار، قسر 2 توان، قدرت، طاقت، قوت، قوه، نیرو
    زورخانهباشگاه، ورزشگاه
    زورستانغاصب، متعدی
    زورستانیتعدی، دست‌درازی، غصب
    زورقبلم، قایق، کلک
    زورکیاجباری، اکراه، به‌جبر، جبراً، متنکراً & اختیاری
    زورگوجابر، ستمگر، قلدر، مستبد
    زورمند1 پرزور، تنومند، توانا، زورآور، قوی، نیرومند، یل 2 متنفذ، مقتدر & ضعیف
    زوریاجباری، عنفاً، قسری، متنکراً & اختیاری، دلبخواهی
    زوزهجیغ، ضجه، فریاد، مویه، ناله
    زهآفرین، احسنت، زهاب، مرحبا، نداوت، وتر
    زهابچشمه، چشمه‌سان
    زهدپارسایی، پرهیزگاری، تعبد، تقدس، تقوا، تورع، ورع & فسق، ناپارسایی
    زهدانبچه‌دان، بون، پوگان، تخمدان، رحم
    زهدگراتقواگرا، زاهد، متقی، مرتاض
    زهر1 حمه، رز، سم، شرنگ، شوکران، هلاهل 2 شکوفه، گل، ورد
    زهرآگینزهرآلود، زهردار، سم‌آلود، سمی
    زهرآلودزهرآگین، زهردار، سم‌آلود، سمی، مسموم
    زهرابادرار، پیشاب، شاش
    زهردارزهرآگین، زهرآلود، سم‌آلود، سمی، مسموم
    زهره1 جرات، شهامت 2 زهره‌دان، مراره
    زهرهناهید
    زهریزهرآگین، زهرآلود، سمدار، سمی، مسموم
    زهوارحاشیه، کناره، لبه
    زهیآفرین، احسنت، اینت
    زی1 پیش، سوی، نزد 2 پوشش، کسوت، لباس، هیئت 3 شعار
    زیادبابرکت، بس، بسیار، بی‌شمار، بی‌نهایت، جزیل، خیلی، عدیده، فراوان، کثیر، معتنابه، مفرط، وافر، هنگفت
    زیادتافزونی، بیشی، فراوانی & قلت، کمی
    زیاده‌روی1 افراط، تبذیر، تفریط 2 اغراق، مبالغه
    زیاده‌طلبافزون‌خواه، افزون‌طلب، جاه‌طلب، زیادت‌خواه & قانع
    زیادیاضافی، زاید، فرط، فزونی، کثرت، مازاد، مزید، وفور & کمی
    زیارتپابوسی، تشرف، تطوف، حرم، دیدار، طواف
    زیارتگاهحرم، مرقد، مزار
    زیارتگرزائر، زایر
    زیانآسیب، اضرار، تغابن، خسارت، خسران، صدمه، ضرر، غبن، فسوس، گزند، لطمه، مضرت & بهره، سود، منفعت، نفع
    زیان‌آورزیانبار، زیان‌بخش، زیانمند، ضرردار، مضر، ناسودمند & سودمند
    زیان‌بخشزیانبار، زیان‌بخش، مضر، ناسودمند، نامفید & مفید
    زیان‌دیدهخاسر، متضرر، مغبون & منتفع
    زیانبارزیان‌آور، زیان‌بخش، مضر & سودبخش
    زیانکارمتضرر، مغبون
    زیبآذین، آرایش، تزیین، حلیه، زینت، زیور
    زیبا1 پریچهر، پریرو، جمیل، خوبرو، خوب‌صورت، خوش‌اندام، خوشگل، خوش‌منظر، رعنا، زیبارو، شیک، صبیح، ظریف، قشنگ، لطیف، لعبت، مطبوع، مقبول، ملیح، نازنین، نیک‌منظر، نیکورو، وجیه، وسیم 2 باطراوت، تماشایی، خوش، شکیل & زشت
    زیباروجمیل، خوشگل، زیبا، قشنگ، نیک‌منظر، وجیه & زشت‌رو
    زیباییجمال، حسن، خوبرویی، صباحت، نیک‌منظری، وجاهت & زشتی
    زیبقجیوه، سیماب
    زیبنده1 برازنده، درخور، سزاوار، شایسته، شایسته، لایق، مستوجب، مناسب 2 آراسته، چشم‌نواز، خوش‌نما
    زیتچربی، دهن، روغن
    زیرپایین، تحت، ته، ذیل & بالا، زبر، فوق
    زیرابرای‌اینکه، چون
    زیراندازتشک، زیرافکن، مفرش، نهالی & روانداز
    زیرجامهپیژاما، پیژامه، زیرپوش، شلوار
    زیرجلکیدرخفا، زیرپرده، زیرجلی، نهانی & آشکارا
    زیرجلیدرخفا، زیرپرده، محرمانه، مخفیانه & آشکار
    زیردست1 دونپایه، فرودست، مادون، مرئوس 2 مطیع، مقهور 3 نوچه & بالادست
    زیرزمینیدخمه، سردابه، سرداب، نقب
    زیرشلواریازار، پیژامه، پیژاما، تنبان
    زیرکانهاستادانه، ماهرانه، محیلانه، هوشمندانه، هوشیارانه
    زیرک1 باذکاوت، باهوش، بیدار، تیزخاطر، تیزرای، تیزهوش، خردمند، دانا، داهیه، داهی، ذکی، زرار، زرنگ، عاقل، فرزانه، فطن، مراقب، مواظب، نبیل، نبیه، وقاد، هوشمند، هوشیار 2 زبل، محیل، ناقلا & پخمه
    زیرکیبصارت، بصیرت، چاره‌گری، دها، شطارت، فراست، فطنت، کیاست، هشیاری، هشیاری، هوش، هوشمندی، هوشیاری & پخمگی
    زیرینپایینی، تحتانی، فرودین & بالایی، زبرین
    زیستتعیش، حیات، زندگانی، زندگی، زیستن & ممات
    زیلوجاجیم، فرش، گبه، گلیم
    زینبند، سرج، فتراک
    زینتآذین، آرایش، پیرایه، تزیین، حلیه، زیب، زیب، زیور
    زینهارامان، زنهار
    زینهاری، پناهجو، پناه‌خواه، متوسل، ملتجی
    زیورآذین، آرایش، پیرایش، پیرایه، تزیین، زیب، زینت