ر

فهرست

    رابطپیوندگر، میانجی، واسطه
    رابطهارتباط، انتساب، انس، بستگی، پیوستگی، پیوند، تماس، ربط، سروکار، نسبت، وابستگی & ضابطه
    راپرتاخبار، خبر، گزارش
    راتب1 حقوق، راتبه، مستمری، مقرری، مواجب، وظیفه 2 دایم، مدام، برقرار
    راجع‌بهدرباب، درباره، درخصوص
    راجل1 پیاده 2 سست، ضعیف، عاجز، کم‌مایه، مسکین 3 کم‌سواد & سواره
    راح1 باده، شراب، صهبا، مل، می 2 سرور، شادمانی، شعف، نشاط
    راحت1 آرام، آسوده، ساکت، فارغ، فارغ‌البال، فارغ‌بال 2 آسایش، آسودگی، استراحت، سلامت، عیش، فراغ & ناراحت، مشقت
    راحتیآرامش، آرمیدگی، آسایش، آسودگی، خاطرجمعی، رفاه & تعب، ناراحتی
    راخاندوه، حزن، غصه، غم، محنت
    راد1 جوانمرد، حر، فتا 2 باهمت، بخشنده، سخی 3 دلاور، دلیر، شجاع 4 حکیم، خردمند، دانشمند، فاضل & ناجوانمرد
    رادع1 جلوگیر، حاجب، حایل 2 بند، سد، مانع 3 عایق
    رادمنشآزاده، بافتوت، جوانمرد، حر، راد، رادمرد & بی‌فتوت
    رادی1 جوانمردی، حریت، حمیت، فتوت، مردانگی 2 بخشنده، کریم 3 دلاوری، شجاعت 4 افتاده، ساقط & ناجوانمردی
    رادیکال1 اساسی، ریشه‌ای 2 ریشه & توان، قوه
    رادیولوژیستپرتوشناس، رادیولوگ
    راز1 پوشیده، رمز، سر، غیب، مصاص، نهفته 2 رنگ، فام، لون 3 گلکار & علانیه
    رازآلوداسرارآمیز، رازآگین، رازناک، سرآمیز، سری، مرموز
    رازداررازبان، رازپوش، سرپوش، سرنگهدار، محرم، محرم‌راز، همراز
    رازناک1 اسرارآمیز، مرموز 2 رازگویی، مناجات
    رازنگهداررازپوش، رازدار، سرنگهدار، محرم، & پرده‌در
    راسبتفاله، ته‌مانده، ته‌نشین، درد، گل‌ولای
    راست1 حق، درست، صائب، صحیح، صدق، صواب 2 سهی، شق 3 مستقیم 4 مستوی 5 یمین 6 امین، صدیق 1 & غلط، نادرست 2 ناراست 3 کج 4 ناصاف 5 یسار 6 نادرست & ناراست
    راست‌گوحقیقت‌گو، صادق، صدوق، صدیق & دروغگو، کذاب
    راستا1 راستی 2 امتداد، محاذی 3 جهت، سمت، سو، صوب & کجی، کژی
    راستکار1 درستکار، صحیح‌العمل 2 امانتدار، امین 3 باتقوا، متدین 4 عادل & نادرستکار
    راستگوصادق، صدیق & دروغگو، کاذب
    راستگوییصداقت، صدق & کذب
    راسته1 درخور، سزاوار، شایسته، قابل 2 راستگو، صادق، صدیق 3 دادگر، عادل 4 برزن، کوی، محله، منطقه، ناحیه 5 رده 6 بازار، تیمچه، سوق 7 رده، ردیف، صف، قطار
    راستی1 صحت، صدق، صواب، هوده 2 صحت‌عمل، صداقت 3 حق، حقیقت 4 حقیقی، واقعی 5 راستین & بیهوده، دروغین
    راستین1 بی‌ریا، صادق، صمیمی، مخلص 2 حقیقی، واقعی & دروغین
    راسخاستوار، پابرجا، پایدار، ثابت، ثابت‌قدم & نااستوار
    راشد1 ره‌شناس، متدین، متقی
    راشیرشوه‌ده، رشوه‌دهنده، باج‌ده، پاره‌ده & رشوه‌ستان، رشوه‌گیر، مرتشی
    راضی1 رضا، قانع، متقاعد 2 خرسند، خشنود 2 خوشدل & ناراضی
    راعی1 چوپان، رمه‌بان، شبان، گله‌بان 2 امیر، سرپرست 3 حامی، نگهبان
    راغدامنه‌کوه، صحرا، مرغزار & باغ
    راغبآرزومند، خواستار، خواهان، داوطلب، شایق، مایل، مشتاق & بیزار
    راقمدبیر، قلمزن، ، کاتب، ، محرر، منشی، منصف، نگارنده، نویسنده
    راقیهپیشرفته، توسعه‌یافته، راقی، مترقی
    راک1 قوج 2 کاسه 3 رشته‌سوزن، نخ
    راکبسوار، سواره & پیاده
    راکد1 ایستا 2 ایستاده، بی‌حرکت، ساکن، ناروان 3 بی‌رونق، کاسد، کساد & جاری، روان
    رام1 آمخته، اهل، تابع، دست‌آموز، فرمانبردار، مانوس، مطیع، منقاد 2 نرم‌شانه 3 آرام & وحشی، سرکش
    رامش1 خنیا، طرب، موسیقی، نوا 2 آرامش، آسودگی، فراغت
    رامشگرخنیاگر، رقاص، سرودخوان، مطرب، مغنیه، موسیقیدان، نوازنده
    رانآلست، پا، لنگ
    راندمانبازده، حاصل، عملکرد، کارآیی، کارکرد
    راندن1 رانندگی کردن 2 بیرون کردن، دور کردن، رانش 3 تاراندن، طرد کردن 4 تبعید کردن، نفی‌بلد کردن
    رانده1 رجیم، مطرود، منفور 2 تبعید
    رانده‌وو1 قرار، وعده‌ملاقات 2 میقات
    رانندهشوفر
    راویداستانسرا، روایتگر، گوینده، محدث، ناقل
    راه1 جاده، سبیل، سلک، شاهراه، صراط، طریق، گذرگاه، مسلک، مسیر، معبر، ممر، منهاج، منهج، نهج 2 روال، روش، شعار، شیوه، ، طرز، طریقت، طریقه، ، منوال، 3 رسم، عادت 4 مجرا 5 وضع
    راه‌بردزد، راهدار، سارق، قطاع‌الطریق، گردنه‌بند
    راه‌بندانازدحام، ترافیک
    راه‌حلالگوریتم، پاسخ، جواب
    راه‌شیریکهکشان، مجره
    راهبتارک، صومعه‌نشین، عزلت‌گزین
    راهبرامام، بلد، پیشوا، دلیل، راهنما، رهبر، هادی
    راهدار1 راهبان، رهبان، رهدار 2 دزد، راهزن
    راهرو1 پاساژ، تونل، دالان، دهلیز، نقب 2 رهرو، سالک 3 راه‌پیما، سیاح، مسافر
    راهزندزد، راه‌بر، راهدار، رهزن، سارق، طرار، عیار، غارتگر، قاطع‌الطریق، گردنه‌بند
    راهزنیدزدی، رهزنی، سرقت، طراری، عیاری
    راهگذر1 رونده، رهسپار، رهگذر، عابر، گذرنده 2 شارع، کوچه، گذرگاه، معبر
    راهنما1 امام، بلد، پیشوا، دلیل، راهبر، رهبر، رهنما، مربی، هادی 2 دفترچه‌راهنما
    راهنماییارشاد، رهنمونی، هدایت
    راهوارتندرو، تیزرو، راه‌گستر، رهوار & کندرو
    راهی1 روان، رونده، رهسپار 2 روانه، عازم 3 قاصد، مسافر 4 راه‌نشین 5 بنده، چاکر، غلام، نوکر
    رای1 اندیشه، رای، فکر، نظر 2 اعتقاد، باور، زعم، عقیده 2 تدبیر، شور، مشورت 3 حدس، قیاس 4 راه
    رایتبیرق، پرچم، درفش، علامت، علم، لوا
    رایجباب، رواج، شایع، متداول، متعارف، مد، مرسوم، معمول & منسوخ، نامتداول
    رایحهبو، ریح، شمیمه، شمیم، عطر، نکهت
    رایزنمستشار، مشاور
    رایزنیتدبیر، شور، مشاوره، مشورت
    رایگانبادآورد، بلاعوض، مجانی، مفت، مفتکی
    راس1 سر، کله 2 انتها، قله، نوک 3 بالا، فوق تا، عدد، واحد 5 بزرگ، رئیس، مهتر & مرئوس
    راسرافترحمت، شفقت، عطوفت، ملاطفت، مهربانی
    رای1 اندیشه، رای، فکر، ، نظر 2، اعتقاد، باور، زعم، عقیده 3، حکم، فتوا 3 رایزنی، شور، مشاوره، مشورت 4 آهنگ، تصمیم، عزم، قصد
    رئوفبامحبت، بامهر، دلسوز، رحیم، مشفق، مهربان
    رئیسامیر، باشی، بزرگ، پیشوا، زعیم، سر، سرپرست، سردار، سردسته، سرکرده، سرور، سید، صدر، صندید، عمید، لیدر، مافوق، مدیر، مهتر، نقیب، & مرئوس
    رئیس‌الوزرادستور، صدراعظم، نخست‌وزیر، وزیراعظم
    رویااحلام، خواب، نوم، واقعه & بیداری، یقظه
    رویتدید، دیدار، دیدن، مشاهده، نظر
    رب1 آفریدگار، الله، باریتعالی، پروردگار، خدا، مرق، یزدان 2 ارباب، صاحب، مالک، مخدوم
    رب‌النوعالهه، بت، خداگونه، صنم
    رباتنزیل، ربح، سود، فایده، مرابحه، نزول
    رباخوارتنزیل‌خوار، رباخور، سودخوار، سودخور، نزول‌خور
    رباخورتنزیل‌خوار، رباخوار، سودخوار، نزولخوار
    رباط1 خانقاه، خوان، کاروانسرا، لنگر، مرزبانی 2 سواران 3 بند، رشته، زردپی
    رباعیچهارتایی، چهارپاره، شعر
    ربانی1 الهی، اهورایی، ایزدی، خدایی، رحمانی، یزدانی 2 خداجو، زاهد، متعبد
    ربانیتالوهیت، ربوبیت
    ربایش1 اختلاس، دزدی، ربودن 2 آشام، جذب، کشش
    ربحبهره، تنزیل، ربا، سود، فایده، فرع، مرابحه، نزول، نفع & سرمایه
    ربطاتصال، ارتباط، بند، پیوستگی، پیوند، رابطه، مناسبت، وصل، وفاق
    ربع1 خانه، سرا، محل، مکان، منزل 2 برزن، کوی، محله
    ربودندزدیدن، ربایش، سرقت، قاپیدن
    ربیعبهار، بهاران & 1 تموز 2 خریف
    رپرتاژگزارش
    رپرترخبرنگار، گزارشگر
    رتبه1 اشل 2 پایگاه، پایه، جاه، درجه، مرتبه، مقام، منزلت
    رثاسوگ، مرثیه، مرثیه‌خوانی، مرثیه‌سرایی، نوحه، نوحه‌گری
    رج1 خط، رده، ردیف، صف 2 بند، رسن، ریسمان
    رجاآرزو، امل، امید، امیدواری، توقع، چشم‌داشت & یاس
    رجالاکابر، بزرگان، مردان، نجبا، نجیبان & نسوان
    رجحاناولویت، برتری، ترجیح، تفضل، تفوق، تقدم، رجاحت، مزیت
    رجس1 اثم، گناه، معصیت 2 کفر 3 پلید، ناپاک، نجس & پاک، طهر
    رجعتبازگشت، برگشت، برگشتن، عود، مراجعت، نکس & عزیمت
    رجلپا & دست، ید
    رجلبزرگ، مرد & نسا
    رجم1 سنگسار 2 دشنام، فحش، ناسزا، نفرین 3 رانش، طرد
    رجوعبازآیی، بازگشت، رجعت، مراجعه
    رجولیتذکر، مردانگی، مردی، نری
    رجهدسته، رج، ریسمان، صف، قطار
    رجیمرانده، مطرود، نفرین‌شده، نفرینی
    رحل1 بار، رخت 2 جایگاه، ماوا، منزل 3 رحلت، کوچ 4 جزوه‌کش
    رحلت1 حرکت، درگذشت، فوت، مردن، مرگ، موت، نزع، وفات 2 حرکت، سفر، کوچ، کوچیدن، مهاجرت، نهوض & 1 ولادت 2 توقف، حضر
    رحم1 ترحم، دلسوزی، رافت، رحمت، شفقت، مهربانی، مهرورزی 2 بخشایش، عفو، گذشت
    رحمبچه‌دان، بون، پوگان، تخمدان، زهدان، مشیمه
    رحم‌دلدلسوز، رئوف، رحیم، مشفق، مهربان & قسی‌القلب
    رحمت1 بخشش، رافت، رحم، شفقت، مهربانی 2 برکت 3 بخشایش، عفو
    رحیق1 بی‌غش، صاف، ناب 2 باده، خمر، شراب، صافی، مروق، مل & درد
    رحیلسفر، عزیمت، کوچ، کوچیدن، مسافرت، هجرت
    رحیمدلسوز، رئوف، رحم‌دل، مهربان & سخت‌دل، سنگدل، شقی، قسی
    رخرخنه، شکاف
    رخ1 چهره، رخسار، رخساره، رو، سیما، صورت، عارض، عذار، قیافه، وجه 2 برج، قلعه 3 پهلوان، جنگجو، گرد 4 سیمرغ، عنقا
    رخاممرمر
    رخت1 پوشاک، جامه، لباس 2 اثاث‌البیت، اثاثه، اسباب، اشیا، باروبنه، دارایی 3 کالا، متاع
    رخت‌بربستندرگذشتن، رحلت کردن، فوت کردن، مردن & متولدشدن
    رخت‌بستنسفررفتن، عزیمت کردن، مسافرت کردن
    رختخواببستر، تختخواب، تشک، خوابگاه، فراش، نهالی
    رختشوگازر
    رخداداتفاق، پیشامد، حادثه، رویداد، ماجرا، واقعه
    رخسارچهر، چهره، رخ، رخساره، روی، سیما، صورت، عارض، عذار، گونه، وجنات، وجه
    رخسارهچهر، چهره، رخ، رخسار، رو، روی، سیما، عارض، عذار، وجنات، وجه
    رخشانتابنده، تابان، درخشنده، رخشان، روشن، مشعشع، نیر & تیره، کدر
    رخشندهتابان، تابناک، تابنده، درخشان، منور، نورانی & تیره، تار
    رخصت1 اجازت، اجازه، اذن، دستوری، مرخصی 2 پروانه، جواز
    رخنه1 سرایت، نفوذ 2 ثقبه، ثلمه، چاک، درز، روزن، سوراخ، شقاق، شکاف، منفذ
    رخوتبیحالی، رخام، سستی، شلی، ناتوانی، نرمی، وارفتگی، وهن
    رخیصارزان، کم‌بها، مناسب & گران
    رد1 اثر، پی، رگه، علامت، نشان، نقش 2 اعراض، اقاله، امتناع، انکار، بطلان، تقبیح، تکذیب، طرد، فسخ، نفی، نقض، نکول 3 استرداد، واپس 4 رفوزه، مردود 5 وازده
    ردابالاپوش، جبه، خرقه، طیلسان، لباده
    ردائتبداندیشی، بدجنسی، بدطینتی، پستی، تباهی، خبث، غرض، فساد
    ردپااثر، پی، رد، نقش‌پا
    ردشدن1 رفوزه‌شدن، مردودشدن 2 عبور، گذر 3 عبور کردن، گذشتن
    ردهدسته، رسته، صف، طبقه، قطار، کلاس، گروه
    رده‌بندیتقسیم‌بندی، طبقه‌بندی، گروه‌بندی
    ردی1 بد، سیئه 2 تباه 3 هالک
    ردیابیپی‌جویی، پیگیری، ردگیری
    ردیف1 خط، رج، صف، قطار 2 توالی
    رذالتپست‌فطرتی، پستی، دنائت، شرارت، فرومایگی، ناکسی، نانجیبی
    رذلبخیل، بی‌شرف، پست، حقیر، خسیس، دنی، دون، رذیل، سفله، فرومایه، لئیم، ناکس
    رذیلپست، رذل، سفله، فرومایه، ناکس، نانجیب
    رذیلتپستی، دون‌همتی، رذیله، فرومایگی، ناکسی & فضیلت
    رزانگور، تاک، مو
    رزازبرنج‌فروش، برنجکوب
    رزاقرزق‌رسان، روزی‌ده، روزی‌رسان
    رزانتاستواری، سنگینی، معقولی، وقار، وقر & سبکی
    رزرو1 پس‌انداز، ذخیره 2 یدکی
    رزق1 روزی 2 معیشت، نان 3 توشه، درآمد، عایدی
    رزمآرزم، پیکار، جدال، جنگ، حرب، کارزار، مبارزه، محاربه، مصاف، ناورد، نبرد، وغا
    رزم‌آراجنگاور، جنگجو، حربی، صف‌آرا، فرمانده
    رزم‌آورپرخاشگر، جنگ‌آزموده، ، جنگاور، جنگجو، دلیر، رزم‌آزما، رزم‌توز، ، رزمجو، غوغایی، فتنه‌جو
    رزم‌پوشرزم‌آور، رزمجو، رزمی، محارب
    رزمگاهحربگاه، رزمگه، عرصه، میدان
    رزمناوناو، ناوشکن
    رزمندگیجنگاوری، جنگجویی، جنگندگی، دلاوری، گردی
    رزمندهپیکارجو، تکاور، جنگاور، جنگجو، جنگنده، چریک، مبارز، مجاهد
    رزمیجنگی، حربی
    رزین1 آرام، بارزانت، باوقار، سنگین، متین، موقر، وزین 2 بردبار، حلیم، شکیبا، صابر، صبور 3 گرانمایه
    رژهسان، مارش، مشق
    رژیم1 نظام 2 ترتیب، روش، سبک، طرز 3 احتماء، برنامه‌غذایی، پرهیز 4 خوشه & ناپرهیزی
    رسا1 پخته، رسیده، یانع 2 واضح 3 بلند 4 بلیغ، زبان‌آور، شیوا & نارسا
    رسالت1 ماموریت، مسولیت، وظیفه 2 پیام‌آوری، پیغامبری، پیغمبری، نبوت، وخشوری 3 ایلچی‌گری، سفارت
    رساله1 جزوه، دفتر، صحیفه، کتاب 2 پایان‌نامه، تز 3 توضیح‌المسایل 4 رقیمه، مرقومه، مکتوب، نامه
    رسامتصویرگر، صورتگر، نقاش، نقش‌بند، نگارگر
    رساناغیرعایق، هادی & عایق، غیرهادی، نارسانا
    رساندن1 حمل کردن 2 تحویل‌دادن، تسلیم کردن 3 هدایت کردن 4 ابلاغ
    رسایی1 بلاغت، کمال 2 بلوغ، پختگی، رسیدگی & نارسایی
    رستاخیز1 آخرت، حشر، عقبا، عقبی، غاشیه، قارعه، قیامت، محشر، معاد، نشور 2 بعث، بیداری، جنبش، قیام
    رستخیز1 آخرت، حشر، رستاخیز، قیامت، محشر 2 بعث، بیداری، جنبش، قیام
    رستگارپیروز، رستار، سعادتمند، مفلح
    رستگاریخلاصی، رهایی، فلاح، فوز، نجات، نجاح
    رستنخلاصی‌یافتن، رهایی، رهایی‌یافتن، رهیدن، نجات
    رستنرشد کردن، روییدن، نمو کردن
    رستنیعلف، گیاه، نامیه، نبات، نبت
    رستورانبار، غذاخوری، کاباره، کافه، مطعم، مهمانخانه
    رسته1 دسته، رده، صف، صنف، طبقه، کلاس، گروه 2 خلاص، رها، نجات‌یافته 3 وارسته
    رستی1 رسی 2 آسایش، فراغت 3 بهره، حظ، نصیب 4 رزق، روزی 5 استیلا، چیرگی، غلبه 6 دلاوری، دلیری، شجاعت 7 استحکام، استواری
    رسد1 جوخه، دسته، گروه 2 بهره، حصه
    رسم1 آداب، آیین، تداول، راه، روش، رویه، سنت، طریقه، طور، عرف، قاعده، قانون، قرار، مرسوم 2 رستاد، مستمری، مشاهره، مقرری، وظیفه 3 ترسیم 4 باب، داب، عادت 5 حق‌العمل، عوارض
    رسماًرسمی، عرفاً، علناً، قانوناً & اسماً
    رسمی1 عرفی، قانونی 2 رایج، متداول، مرسوم 3 فاحشه، معروفه & شرعی، غیررسمی 3 تک‌پران
    رسن1 بند، پالهنگ، ریسمان، طناب، مقود 2 افسار، زمام، لجام، لگام
    رسوا1 انگشت‌نما، بدنام، بی‌آبرو، بی‌حرمت، بی‌حیا، روسیاه، لجن‌مال، مفتضح، مهتوک، ننگین 3 افشا، برملا، علنی، فاش، لو
    رسواسازیافشاگری، پرده‌دری، هتاکی
    رسواگرافشاگر، پرده‌در، هتاک & رازپوش
    رسواییافتضاح، بدنامی، بی‌شرمی، پرده‌دری، تفضیح، روسیاهی، عار، عیب، فضاحت، فضیحت، ننگ
    رسوببقایا، تفاله، ته‌نشست، ته‌نشین، جرم، درد، لای، لرد
    رسوخ1 تاثیر، رخنه، نفوذ 2 استواری، پابرجایی
    رسولایلچی، پیام‌آور، پیغامبر، پیغمبر، پیک، سفیر، فرستاده، مرسل، نبی، وخشور
    رسوم1 آداب، آیین‌ها، قواعد 2 روحیات 3 شعایر، مراسم 4 باج، باژ، خراج، عوارض
    رسومات1 حقوق، عوارض 2 خمخانه، میخانه، میکده
    رسید1 ورود، وصول 2 قبض
    رسیدگی1 بازبینی، بررسی، پژوهش، تحقیق، ممیزی، وارسی 2 بلوغ، کمال 3 پختگی
    رسیدن1 آمدن، واردشدن 2 اتصال، نیل، وصول 3 پختن، کامل‌شدن، نضج 4 سرآوری کردن، مراقبت کردن، مواظبت کردن 5 فرصت کردن، مجال‌یافتن 6 وقوع
    رسیده1 پخته، رسا، منضوج، یانع 2 آمده، وارد 3 بالغ، پخته & خام، نرسیده
    رشادتجلادت، دلاوری، شجاعت، مردانگی
    رشته1 بند، تار، ریسمان، نخ 2 سلسله 3 رگه 4 ماکارونی 5 شعبه 6 شاخه 7 زنجیره، سلسله 8 گرایش 9 پیوک
    رشد1 رویش، نشو، نمو 2 بلوغ، کمال 3 صلاح، هدایت & 3 ضلالت، غی، گمراهی
    رشک1 حسادت، حسد، حسرت 2 حمیت، غیرت 3 بخل، غبطه
    رشکین1 حاسد، حسود 2 غیرتی، غیور
    رشوتارتشا، باج، رشوه
    رشوه1 ارتشا، باج، باج‌سبیل، پاره، رشوت، لاج 2 کود
    رشوه‌ستانباج‌ستان، رشوه‌خوار، رشوه‌خواه، رشوه‌گیر، لاج‌گیر، مرتشی
    رشید1 بالغ، عاقل، کبیر 2 بلندبالا، بلندقامت، خوش‌قدوقامت، رشیق 3 دلیر، شجاع، گرد
    رصد1 زیج 2 نظاره‌گری، نظردوختن 3 مراقبت، مواظبت، نظارت، نگهبانی
    رضاتراضی، خشنود، خوشحال، خوشدل، راضی، رضایت، قانع، قبول، مجاب، موافقت، همداستانی
    رضادادنارتضا، تراضی، رضایتمندی
    رضامندیخرسندی، خشنودی، خوشدلی، رضایت، قبول، قناعت، & نارضایی
    رضایتتراضی، خشنودی، رضا، رضامندی، قبول
    رضایت‌بخشپذیرفتنی، راضی‌کننده، رضایت‌آمیز، قابل‌قبول
    رضوان1 ارم، بهشت، جنان، جنت، جنت، خلد، فردوس، مینو 2 خشنودی، رضامندی 3 پذیرش، قبول
    رطوبتتری، نمداری، نمناکی & خشکی
    رطوبت‌دارتر، خیس، مرطوب، نمناک، نم‌دار & خشک
    رعایت1 احترام، ادب، اعتنا، بزرگداشت، پاس، تکریم، توجه، حرمت، مراعات، مراقبت، ملاحظه، نگرش، وقع 2 چرانیدن
    رعببیم، پروا، ترس، جبن، سطوت، صولت، واهمه، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت
    رعب‌آمیزترس‌آور، ، ترسبار، تهدیدآمیز، هول‌آمیز، هول‌انگیز، ، وحشت‌آلود، وحشت‌بار
    رعب‌آورترسناک، خوفناک، سهمناک، مهیب، وحشتزا، وحشتناک، هولناک
    رعب‌انگیزترسناک، خوفناک، سهمناک، مهیب، مهیل، وحشتناک، وهمناک، هراس‌انگیز، هولناک
    رعدآسمان‌غره، تندر، غرش، کنور & آذرخش
    رعدآساتندرآسا، تندروار، غران، غرش‌کنان
    رعشهارتعاش، تشنج، لرز، لرزش، لرزه، لقوه
    رعشه‌ناکلرزان، مرتعش
    رعنا1 ابله، احمق 2 خوشگل، دلربا، زیبا، قشنگ 3 خودپسند، خودخواه، متکبر
    رعیت1 برزگر، روستایی 2 تبعه
    رغبتآرزو، آرزومندی، اشتیاق، تعشق، تمایل، خواست، میل، هوس
    رفسکو، طاقچه
    رفاقتدمسازی، دوستی، مرافقت، مودت، ولا، همدلی، همدمی، همراهی، هموثاقی، یاری & عداوت
    رفاهآسایش، آسودگی، بهبود، ترفه، ترفیه، تنعم، راحتی، شادکامی، نازپروردگی، ، نعیم
    رفت1 ذهاب، گذر 2 رفتار، روال، شیوه، قلق
    رفت‌وآمدآمدوشد، ترافیک، ، تردد، عبورومرور
    رفتار1 اقدام، حرکت، سلوک، سیره، صفت، عمل، فعل، کردار، کنش 2 روش، سبک، سلوک، روال، سیر، طریقه، مشی، هنجار
    رفتگرپیک‌بهداشت، جاروکش، سپور
    رفتنجارو کردن، روبیدن، روفتن
    رفتن1 حرکت کردن، ذهاب، عازم‌شدن، کوچ کردن، نقل‌مکان کردن 2 سپری‌شدن، گذشتن 3 شباهت‌داشتن، شبیه‌بودن & آمدن، ایاب
    رفتنی1 عازم، مسافر 2 محتضر، مردنی
    رفته‌رفتهبتدریج، تدریجاً، کم‌کم، یواش‌یواش
    رفراندمهمه‌پرسی
    رفض1 ارتداد، الحاد، بیدینی 2 ترک، رد، طرد
    رفع1 ازبین‌بردن، برطرف کردن 2 دفع، مدافعه 3 حل، ساماندهی 4 ضمه
    رفعتارتفاع، اوج، بزرگی، بلندی، تعالی، شرف، علو، والایی
    رفقلطف، مدارا، ملایمت، مهربانی، نرمی
    رفقااحبا، دوستان، رفیقان، صدیقان، همگنان، یاران & دشمنان
    رفوزهردشده، مردود، ناکام، ناموفق & قبول
    رفیع1 بلند، مرتفع 2 بلندپایه، بلندقدر، جلیل، شامخ، منیع، والا
    رفیق1 انیس، حبیب، خلیل، دمخور، دوست، دوستدار، مصاحب، همدم، همراه، همنشین، هم‌نفس، 2 یار، فاسق & دشمن
    رفیقهفاسق، معشوقه، نشمه، & رفیق
    رق1 بردگی، بندگی، عبودیت، غلامی 2 برگ
    رقابت1 هم‌چشمی 2 هم‌چشمی کردن، 3 انتظار، توقع، چشمداشت
    رقاصبالرین، پایکوب، رامشگر، رقصنده
    رقاصیپای‌کوبی، دست‌افشانی، رقص، وشت
    رقت1 تاثر، تالم، دلسوزی 2 لطافت، نازکی، نرمی 3 کم‌رنگی
    رقت‌آورترحم‌برانگیز، جانگداز، دردناک، رقت‌انگیز، رقت‌بار
    رقت‌انگیزترحم‌انگیز، ترحم‌برانگیز، رقت‌آور، رقت‌بار
    رقص1 سماع 2 پایکوبی، دست‌افشانی، وشت 3 بالت، والس
    رقعه1 پینه، وصله 2 عریضه، مراسله، مکتوب، منشور، نامه، نوشته
    رقم1 شمار، عدد 2 شماره، عده 3 قلم 4 نمره 5 قسم، نوع 6 خط، دستخط، فرمان 7 علامت، نشان
    رقیب1 حریف، مدعی، معارض، هماورد، هم‌چشم 2 موکل 3 مراقب، نگهبان
    رقیتبردگی، بندگی، غلامی، & حریت
    رقیقآبدار، آبکی، باریک، تنک، روان، سیال، شل، کم‌رنگ، مایع، نازک، نرم & غلیظ
    رقیق‌القلباحساساتی، حساس، مهربان، نازک‌دل & قسی‌القلب
    رقیمهخط، دستخط، عریضه، مراسله، مرقومه، مکتوب، منشور، نامه، نوشته
    رکآشکار، بی‌پروا، بی‌پرده، بی‌تعارف، بی‌تکلف، ساده، صاف‌وپوست‌کنده، صریح & درلفافه
    رک‌گوصریح، صریح‌اللهجه
    رک‌گوییصراحت، صراحت‌لهجه
    رکن1 اسطقس، بالار، پایه، ستون، عماد 2 عمده، مهم
    رکودایستایی، بی‌حرکتی، توقف، خمودی، سکون، کسادی، وقفه، & رونق
    رکیک1 زشت، سخیف، قبیح، ناپسند، نامعقول 2 سست، ضعیف
    رگ1 آوند، پی، حبل، عصب، وتر، ورید، وعا 2 عرق، عصب 3 حمیت، غیرت
    رگزنحجام، فصاد
    رگزنیحجامت، فصد
    رگلبی‌نمازی، طمث، عادت، قاعده
    رگه1 آثار، اثر، رد، نشانه، نشان 2 رشته 3 ریشه
    رل1 فرمان 2 عمل، کارکرد، نقش، وظیفه
    رلهایستگاه، تقویت، تقویت‌کننده، تقویت‌سازی
    رم1 رمیدن، فرار، گریز، وحشت 2 اکراه، نفرت 3 رمه، گله 4 دسته، گروه
    رمالدعانویس، ساحر، طالع‌بین، عراف، فالگیر، کاهن، کف‌بین
    رمالیطالع‌بینی، فالگیری
    رمانافسانه، حکایت، داستان، قصه، نوول
    رمان‌نویسداستان‌نویس، نوولیست
    رمحزوبین، نیزه
    رمز1 استعاره، اشاره، ایما، سمبل، کنایه، نکته، نماد، نمون 2 راز، سر 3 فن، قلق، لم
    رمزآلوداسرارآمیز، رازآلود، رازناک، مرموز
    رمزی1 سری، مرموز 2 سمبلیک، نمادین
    رمق1 تاب، توان، طاقت، قوت، نا 2 رمه، گله
    رمل1 ریزه‌سنگ، ریگ، شن، ماسه 2 پیشگویی
    رمل‌زاررملستان، ریگزار، ریگستان، شن‌زار، ماسه‌زار
    رملستانرمل‌زار، ریگزار، ریگستان، شن‌زار، ماسه‌زار
    رمنده1 گریزان، نافر 2 وحشی 3 رموک
    رمه1 احشام، رمق، رمک، سیله، فسیله، گله 2 دسته، گروه 3 جیش، سپاه، لشکر
    رمه‌بانچوپان، راعی، رامیار، شبان، گله‌بان
    رمیدگی1 فرار، گریز 2 بیزاری، کراهت، نفار، نفرت
    رمیدن1 دورشدن، رمش، رم کردن 2 فرار کردن، گریختن، گریزان‌شدن 3 استیحاش، ترسیدن، وحشت کردن 4 احتراز کردن، دوری‌گزیدن
    رمیدهفراری، گریزان
    رمیمپوسیده، فرسوده، کهنه، له
    رنجآزار، اضطراب، الم، اندوه، بلا، تعب، داء، درد، دشواری، زجر، زحمت، سختی، عذاب، غم، کد، گرفتاری، محنت، مرارت، مشقت، مصیبت، ملال، نکبت
    رنج‌آوردردآور، دردانگیز، دردناک، رنج‌آمیز، رنجبار، مشقت‌زا، مولم
    رنجباردردانگیز، مشقت‌بار، مشقت‌زا، ملال‌آور
    رنجبرزحمت‌کش، کارگر
    رنجشآزردگی، تاذی، دلتنگی، رنجیدگی، شکراب، کدورت، ملال، ملالت، ناراحتی، نقار
    رنجورآزرده، بستری، بیمار، رنجه، علیل، غمگین، مریض، ناتوان، ناسالم، نالان
    رنجوریآزردگی، بیماری، عارضه، علیلی، مرض
    رنجهآزار، افگار، رنجور، زحمت، مزاحمت، ملول
    رنجیدگیآزردگی، تاذی، رنجش، کدورت، نژندی
    رنجیدهآزرده، آزرده‌خاطر، افسرده، سرگران، کدر، مکدر، ملول، ناراضی
    رندعیار، زرنگ، قلاش، لاابالی، لاقید، محیل
    رندیزرنگی، زیرکی، عیاری، لاقیدی
    رنگارنگالوان، رنگ‌برنگ، رنگین، گونه‌گون، متلون، ملون
    رنگ1 صبغه، فام، گون، لون 2 حیله، مکر 3 طرح، نقش، نقشه
    رنگ‌باختهپریده‌رنگ، رنگ‌پریده، رنگ‌ورورفته، کم‌رنک
    رنگ‌پریدهپریده‌رنگ، رنگ‌ورورفته، رنگ‌باخته، مات
    رنگرزصباغ
    رنگرزیصباغت
    رنگینالوان، پرنقش‌ونگار، رنگارنگ، متلون
    رنگین‌کمانآزفنداک، قوس‌وقزح، کرکم
    رو1 چهره، رخ، رخسار، سیما، صورت، عارض، وجه 2 پررویی، گستاخی، وقاحت 3 رویه، سطح، عرشه & پشت، ظهر
    رواجایز، حق، حلال، سزاوار، شایست، شایسته، مباح، مجاز، مشروع، معقول & ناروا
    رواجتداول، جریان، رایج، رونق، متداول & کسادی
    روادیدجواز، ویزا
    رواقایوان، پیشخانه، درگاه، سایبان، سقف، هشتی
    روالراه، روش، روند، سیاق، سیرت، سیره، شیوه، طریقه، طور، گونه، متد، مشی، منوال، نحو، نمط، نهج، هنجار
    روان1 رقیق، سیال، مایع 2 جاری، ساری، متداول 3 جان، روح، نفس 4 سلیس، شیوا 5 راهی، روانه، عازم 6 لینت، نرمی & جامد
    روانبخشجانبخش، جان‌پرور، جانفزا، روح‌افزا، روح‌انگیز، روحبخش، روحپرور
    روانه1 اعزام، گسیل 2 راهی، رونده، عازم
    روانی1 جریان 2 روحی 3 سلاست، طلاقت
    روایتحدیث، حکایت، داستان، نقل
    روایتگر1 راوی، محدث 2 داستانسرا، قصه‌گو
    روایی1 حلیت، سزاواری 2 رواج، رونق
    روبانبند، نوار
    روبراه1 سالم، مجهز، مرتب 2 آماده، مهیا 3 سرحال، کوک
    روبروبرابر، پیش‌رو، جلو، حضوراً، رویارو، قبال، متقابل، محاذی، مقابل، مواجه، نزد & عقب
    روبندبرقع، غشا، ماسک، نقاب
    روبندهبرقع، نقاب
    روبوسیمصافحه
    روبیدنجارو کردن، رفتن، روفتن
    روح1 جان، روان 2 امر، وحی 3 فرشته، ملک 4 صفا & جسد، جسم، کالبد
    روح‌الامینجبرئیل، فرشته، ملک
    روحانی1 آخوند، کاتوزی، مجتهد، ملا 2 روحی، معنوی، ملکوتی 1 & غیرروحانی 2 جسمانی
    روحپرورجانفزا، روانبخش، روح‌افزا، روحبخش
    روحی1 روحانی، معنوی 2 روانی & مادی
    روحیاتخلقیات، رسوم، عادات
    رود1 جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر 2 جگربند، جگرپاره، فرزند، کودک 3 ساز
    رودخانهرود، شط، نهر
    روده‌درازپرحرف، پرگو، وراج
    روده‌درازیپرحرفی، پرگویی، وراجی
    روز1 نهار، یوم 2 دوره، زمان، گاه، وقت & شب، لیل
    روزافزونمتزاید
    روزانهروزمره، هرروز، یومیه
    روزگار1 اوقات، ایام، دوره، زمان، زمانه، ساعت، عمر، عهد، وقت 2 جهان، دنیا، دهر، گیتی
    روزمرهروزانه، هرروزه، یومیه
    روزنپنجره، درز، دریچه، رخنه، روزنه، سوراخ، شکاف، شکافتگی، منفذ
    روزنامه1 جریده، ژورنال، نشریه 2 کارنامه
    روزنامه‌چیخبرنگار، روزنامه‌نویس، ژورنالیست
    روزنامه‌نگارجریده‌نگار، خبرنگار، روزنامه‌نویس، ژورنالیست
    روزنامه‌نویسجریده‌نگار، خبرنگار، روزنامه‌نگار، ژورنالیست
    روزنهپادگانه، پنجره، دریچه، روزن، سوراخ، شکاف، منفذ
    روزه1 صوم 2 امساک
    روزیتوشه، رزق، روزینه، قسمت، معیشت، نصیب
    روسپیجلب، جنده، خودفروش، زانیه، زناکار، غر، فاحشه، قحبه، لکاته، معروفه، معروفه، نامستور، هرجایی
    روسپیگریجندگی، خودفروشی، فاحشگی، قحبگی
    روستاآبادی، ده، دهات، دیه، رستاق، قریه، قصبه
    روستایی1 دهاتی، ده‌نشین، روستانشین 2 دهقان، رعیت
    روسریچارق، چارقد، حجاب، مقصوره، مقنعه
    روسیاهبدکار، رسوا، شرمسار، گناهکار، مقصر، ننگ‌آور، ننگین
    روسیاهیافتضاح، خجالت، رسوایی، شرمساری، ننگ
    روشآیین، ادب، اسلوب، باب، راه، رسم، رفتار، روال، روند، رویه، سبک، سنت، سیاق، سیر، سیرت، سیره، شعار، شیوه، طرز، طریق، طریقت، طریقه، طور، عادت، قاعده، قانون، متد، مذهب، مسلک، منوال، نحو، نحوه، نظام، نمط، نوع، وجه، وضع، هنجار
    روشن1 مشعشع، منور، نورانی، نوردار 2 آشکار، بارز، بدیهی، صریح، عیان، قطعی، مبرهن، محقق، مشخص، مشهود، معلوم، معین، واضح، واضح 3 کوک 4 گویا 5 براق، تابان، جلی، رخشان، متجلی 6 زلال، شفاف & تاریک، تیره، مبهم، ناگویا، کدر، غیر شفاف
    روشن‌بینتیزبین، تیزچشم، روشن‌ضمیر، عاقبت‌نگر، مال‌اندیش
    روشن‌سازی1 تنویر، توضیح 2 چراغانی
    روشن‌ضمیرپاکدل، سلیم، سلیم‌القلب، صافدل، صافی‌ضمیر، & تیره‌روان، تیره‌ضمیر
    روشن کردن1 افروختن 2 باز کردن، راه‌انداختن
    روشناییروشنی، فروغ، نور & تاریکی، ظلمت
    روشندلاعمی، باریک‌بین، روشن‌بین، نابینا
    روشنفکرفکور، متجدد، منورالفکر & متحجر
    روشنیپرتو، تابش، درخشش، روشنایی، رونق، شعاع، صراحت، ضیا، فروغ، وضوح
    روضه1 باغ، بوستان، گلزار 2 روضه‌خوانی، عزاداری 3 قبر، گور، مزار
    روغن1 پیه، چربی، دهن، زیت 2 مرهم
    روغن‌دارچرب، روغنی
    روگردانیاعراض، تمرد، رویگردانی، سرپیچی
    روندجریان، روال، روش، رویه، شیوه، طریقه، منوال
    روندهذاهب، راهگذر، راهی، رهرو، سالک
    رونقآبادانی، آبرو، آب‌وتاب، اعتبار، پیشرفت، تداول، جلا، جلوه، درخشندگی، رواج، روشنی، عمران، نضج، نمود
    رونوشتسواد، کپی، کپیه، مسوده، نسخه
    رونویسیاستنساخ، کپیه‌برداری، نسخه‌برداری
    روی1 چهر، چهره، رخسار، رخساره، رخ، رو، سیما، صورت، عارض، عذار، گونه، وجه 2 بر، سطح، علو
    روی‌بندبرقع، حجاب، روبند
    رویاروبرابر، روبرو، متقابل، محاذی، مقابل
    رویاروییتقابل، دیدار، صف‌آرایی، معارضه، مقابله، ملاقات، مواجهه
    رویداداتفاق، امر، پیشامد، رخداد، عارضه، قضیه، ماجرا، واقعه
    رویشبالش، رشد، روییدن، نشو، نما، نمو
    رویگردانیاعراض، تمرد، روگردانی، سرپیچی
    رویهپهنه، سطح، سطحه
    رویه1 رفتار، روش، سیرت 2 اسلوب، روند، شیوه، نهج 3 رسم، وضع
    روییبالایی، فوقانی & تحتانی
    روییدنرویش، نشو، نما، نمو
    رها1 آزاد، خلاص، فارغ، مرخص، مستخلص، وارسته 2 بی‌بند 3 پراکنده، پرت، ترک، متروک، واگذار، ول، ولو 4 یله
    رها کردن1 ترک کردن، ول کردن 2 آزاد کردن، خلاص کردن، رهانیدن، نجات‌دادن
    رهاوردارمغان، تحفه، ره‌آورد، سوغات، هدیه
    رهایشآزادی، خلاصی، رهایی، نجات، & اسیری
    رهاییآزادی، خلاص، نجات، وارستگی، & اسارت
    رهبرامام، پیشوا، راهبر، راهنما، زعیم، سرکرده، سلسله‌جنبان، قدوه، قیادت، مراد، مقتدا، هادی
    رهبریامامت، پیشوایی، تمشیت، رهنمایی، زعامت، قیادت، ولایت
    رهرو1 درویش، سالک، عارف 2 راهرو، راهگذر، ، پی‌سپار، رونده
    رهزنحرامی، دزد، راهزن، سارق، عیار
    رهسپارراهگذار، رهسپر، رهگذر، سیاح، عازم، مسافر
    رهگذر1 راهگذر، رونده، عابر 2 گذرگاه، معبر
    رهنگرو، مراهنه، وثیقه
    رهنما1 بلد، راهنما، هادی، هدایتگر 2 قافله‌سالار
    رهنماییارشاد، دلالت، رهبری، رهنمونی، رهنمون، هدایت
    رهنمودارشاد، پند، دلالت، راهنمایی
    رهواربفرمان، راهوار، سربه‌راه، مطیع، منقاد
    رهیدن1 خلاصی، نجات 2 رستن
    رهین1 درگرو، مدیون، مرهون، مقروض، وام‌دار 2 ضامن، کفیل
    رهینهگروی، مرهون، وثیقه
    ریش1 زخم، قرح 2 محاسن
    ریاتزویر، تظاهر، حیله، دورویی، ریو، زرق، سالوس، شایبه، ظاهرنمایی، فریب، نفاق & صدق
    ریاستآقایی، بزرگی، پیشوایی، حکومت، زعامت، سرپرستی، سروری، مدیریت، مهتری
    ریاضت1 سختی، مرارت 2 تمرین، مشق، ممارست 3 سعی، مجاهدت، مجاهده
    ریاضت‌کش1 مرتاض 2 زاهد، زهدگرا
    ریاکاردورو، سالوس، ظاهرساز، ظاهرنما، فریبنده، متظاهر، مرائی، مزور، مکار، منافق
    ریاکارانهمتظاهرانه، مزورانه، منافقانه
    ریاکاریتزویر، تظاهر، تملق، دورویی، سالوس، ظاهرنمایی، نفاق
    ریباشتباه، تردید، حقه، ریو، سالوس، شبهه، شک، ظاهرنمایی، فریب
    ریبتتردید، دودلی، شک
    ریتمایقاع، ضرب، وزن
    ریح1 باد، دم، نسیم، نفخ 2 بو، رایحه 3 تیز
    ریخت1 اندام، شکل، صورت، قیافه، هیات، هیکل 2 ریختن
    ریز1 خرد، کوچک 2 شکسته
    ریزشجریان، چکه، زکام، سیلان
    ریزهتکه، خرده، دانه، ریز، قراضه
    ریزه‌خوارسورچران، سوری، طفیلی
    ریسمانبند، تار، حبل، رسن، رشته، طناب، مقود، نخ
    ریسمان‌تابرسن‌تاب، ریسمان‌باف، ریسنده، نخ‌تاب
    ریسندهتابنده، ریسمان‌تاب، نخ‌تاب، نخ‌ریس
    ریسه1 رشته، نوار 2 ضعف، غش
    ریش1 جراحت، خستگی، زخم، والانه 2 لحیه، محاسن
    ریش‌سفید1 پیر، سالخورده، کهنسال، مسن، معمر 2 بزرگ، کبیر، معمم
    ریشخنداستهزا، تمسخر، شوخی، لودگی، مسخره
    ریشخندآمیزتمسخرآلود، مسخره‌آمیز، تمسخرآمیز
    ریشه1 اصل، بن، بنیاد، بیخ، پایه 2 رگه 3 جذر، رادیکال
    ریشه‌کنانهدام، قلع‌وقمع، نابود، هدم
    ریگزاررملستان، ریگستان، سنگلاخ
    ریمپلیدی، جراحت، چرک، کثافت
    ریم‌آلودچرک‌آلود، چرکین، کثیف
    ریوحیله، خدعه، دستان، ریب، فسون، مکر، نیرنگ
    ریهجگر، شش