جیم

فهرست

    جا1 اطاق، خانه، مسکن، منزل 2 جایگاه، ماوا، ماوی 3 محل، مقام، مقر، مکان 4 فضا 5 موضع 6 بستر، رختخواب 7 اندازه، حد 7 توانایی، جرات
    جاافتاده1 باوقار، بزرگسال، پیر، سالدیده، سالمند، سنگین، کهنسال، متین، مسن، معمر 2 پخته، سردوگرم‌چشیده، کارکشته، کامل 3 رسیده
    جابه‌جا1 بلافاصله، دردم، فوراً
    جابجایی1 انتقال، نقل، نقل‌مکان 2 حمل 3 سفر، کوچ 4 منتقل & استقرار
    جابر1 بیدادگر، جبار، زورگو، ستمگر، ظالم، قهار 2 شکسته‌بند & عادل، دادگر
    جابرانهبیدادگرانه، جبارانه، ستمگرانه، ظالمانه، قهرآمیز & عادلانه، دادگرانه
    جادارظرفیت‌دار، فراخ، فضادار، گشاد، واسع، وسیع & تنگ
    جادوافسون، تسخیر، چشم‌بندی، ساحری، سحر، طلسم، فسون
    جادوگر1 افسونگر، جادوکار، ساحر، سحار 2 کاهن، معزم، نیرنگ‌باز 3 فریبنده
    جادوگری1 ساحری، سحر، فسون 2 افسونگری
    جادهاتوبان، راه، شارع، شاهراه، طریق، طریقه
    جاذب1 دلربا، دلفریب، دلکش، رباینده، فریبنده، گیرا 2 جذب‌کننده، کشنده
    جاذبه1 جذب، جذبه، جلب، گیرایی 2 کشش، ملاحت & دافعه
    جار1 بانگ، داد، صدا، صلا، صوت، فریاد، ندا 2 مجاور، همسایه 3 چلچراغ 4 نگهبان 5 هم‌سوگند، هم‌قسم
    جارچیجارزن، جارکش، صلازن، منادی
    جارو1 جاروب 2 درمنه
    جاروجنجالدادوفریاد، غریو، غلغله، هلهله، هیاهو
    جارو کردنجاروکشی، رفتن، نظافت
    جاروکشرفتگر، سپور، نظافتچی
    جاری1 روان، ساری، سیال 2 جریان 3 عادله، فعلی 4 رایج، شایع، عادی، متداول، معمول 5 جاریه
    جازم1 برا، برنده، قاطع 2 بی‌گمان، قطعی 3 خبر، قضیه
    جاسازی1 تعبیه 2 جعبه‌مخفی
    جاسوسخبرآور، خبرچین، خبرگیر، راید، کارآگاه، مفتش، منهی
    جاشوملاح، ملوان
    جاعل1 جعل‌کننده، سندساز 2 سازنده 3 واضع 4 متقلب
    جاکتابیقفسه، کتابخانه
    جاکشپاانداز، دیوث، قرمساق، قواد
    جاکشیپااندازی، قرمساقی، قوادی، لحاف‌کشی
    جالبجاذب، گیرا، رباینده
    جالیزبستان، پالیز، فالیز، کشتزار، لته، مزرعه
    جام1 پیاله، ساتکین، ساغر، صراحی، قدح، کاسه 2 شیشه
    جامدجماد، سخت، سفت، منجمد
    جامعتام، فراگیر، کامل، مستوفا، مشروح، مفصل & ناقص
    جامعه1 اجتماع 2 جمعیت، سازمان، گروه، مجمع
    جامه1 پوشش، پوشیدنی، پوشاک، پیراهن، پیرهن، ثوب، حله، دثار، رخت، قمیص، لباس، ملبوس 2 جام، صراحی
    جامه‌دانبقچه، چمدان
    جان1 روان، روح 2 حیات 3 نفس 4 هوش 5 عزیز، گرامی 4 جن & تن، بدن، انس، پری، پریان
    جان‌آفرینآفریننده، ایزد، پروردگار، خالق، یزدان
    جانانجانانه، دلبر، دوست، محبوب، معشوق، یار
    جانانه1 جانان، محبوبه، معشوقه، یار 2 تمام‌عیار، حسابی، کامل
    جان‌پرورجانبخش، جانفزا، روحبخش، روح‌پرور
    جان‌پناه1 پناهگاه، سنگر 2 آلونک، کلبه، ماوا
    جان‌کندن1 احتضار، نزع 2 رنج‌کشیدن
    جان‌نثار1 برخی، جانباز، جان‌فدا، فدایی 2 چاکر، مخلص
    جان‌نثاری1 جانبازی، جانفدایی، فداکاری 2 اخلاص، چاکری
    جانبپهلو، جهت، سمت، سو، طرف، عرض، کرانه، کران، کنار، ناحیه، ور
    جانبازجان‌نثار، دلیر، فداکار، فدایی
    جانبازیایثار، جان‌فشانی، سربازی، فداکاری
    جانبخشجان‌افزا، جان‌پرور، روح‌انگیز، روحبخش، روح‌پرور
    جانبدارحامی، طرفدار، هوادار & مخالف
    جانبداریحمایت، طرفداری، هواخواهی، هواداری & مخالفت
    جاندارجانور، جنبنده، حی، حیوان، ذی‌نفس، زنده & بی‌جان
    جانسوزجانکاه، جانگداز، جگرسوز، دلخراش، دلگداز، سوزناک
    جانشینبدل، جایگزین، خلف، خلیفه، عوض، قائم‌مقام، نایب، وارث، ولیعهد
    جانشینی1 خلافت، قائم‌مقامی، نیابت 2 ولایتعهدی 3 وکالت
    جانفزاجان‌پرور، روح‌انگیز، روح‌پرور، روح‌نواز & جانکاه، جانگداز
    جانکاهجانسوز، جانگداز، جگرخراش، دلخراش، دلخراش، دلگداز، رنج‌آور، مولم & جان‌پرور
    جانگدازجانگزا، رقت‌آور، روان‌سوز، روح‌گداز، فجیع، مولم & روح‌نواز
    جانمازتسلیخ، تشلیخ، سجاده، مصلی
    جانور1 جاندار، حیوان، دابه، دد، سبع، وحش 2 جاندار & آدمی، انسان
    جانی1 صمیمی، عزیز، گرامی، یکرنگ 2 آدمکش، تبهکار، جنایتکار، قاتل 1 & دورنگ، دورو، 2 سلیم، بی‌آزار
    جاودانپایا، جاویدان، سرمد، فناناپذیر، مخلد، مدام، مستدام & فانی
    جاودانگیپایایی، دیرینگی، قدم، نامیرایی، همیشگی & فنا
    جاودانه1 ابدی، پایا، جاویدان، مخلد، مستمر، همیشگی 2 دایماً، همواره & موقت
    جاودانیپایا، دیرینگی، سرمدی، نامیرا & میرایی، ناپایایی
    جاویدابدی، پایا، پایدار، جاویدان، خالد، دایم، دایمی، سرمد، فناناپذیر، قیوم، لایزال، مانا، ماندنی، مدام، همیشگی & زودگذر
    جاویدانابدی، ازلی، پایدار، جاودانه، جاودان، جاوید، دایم، دایمی، سرمد & موقتی
    جاهآبرو، اعتبار، جلال، دبدبه، درجه، رتبه، شان، شکوه، شوکت، عرض، فر، مجد، مسند، مقام، منزلت، منصب
    جاهدپرتلاش، تلاشگر، جدی، ساعی، کوشا، مجد & کاهل
    جاه‌طلبریاست‌طلب، زیاده‌طلب، مسندجو، مقام‌پرست، منصب‌جو
    جاه‌طلبیریاست‌طلبی، مسندجویی، مقام‌پرستی، منصب‌جویی، نامجویی
    جاه‌وجلالاحتشام، تشخص، تعین، جلال، حشمت، شکوه، فر
    جاهل1 بی‌دانش، بی‌علم، بی‌معرفت، غافل، نادان 2 لات، لوطی & دانا
    جاهلانه1 سفیهانه، نابخردانه 2 لات‌وار & عاقلانه
    جایبه‌ازا، عوض
    جای‌پااثر، پی، رد، نقش
    جایز1 حلال، روا، شایست، مباح، مجاز 2 روان، نافذ & ناروا
    جایزهاجر، انعام، پاداش، جزا، خلعت، صله، عطیه، مدال
    جایگاه1 جا، قرارگاه، ماوا، محل، مرکز، مسکن، مقر، مکان، منزل، موضع، موقف، موقعیت 2 درجه، مرتبه، مقام
    جایگزین1 جانشین 2 ثابت، مستقر
    جایگیر1 ثابت، مستقر، مقیم 2 جسیم، دست‌وپاگیر، متمکن
    جباربیدادگر، جابر، ستم‌پیشه، ستمکار، ستمگر، ظالم، قاهر، قهار & دادگر
    جبارانهبیدادگرانه، جابرانه، ستمگرانه، ظالمانه & دادگرانه، عادلانه
    جبانبزدل، ترسو، جبون، کم‌جرات، کم‌دل & شجاع، شیردل
    جبر1 ضرورت 2 اجبار، زور، ستم، ظلم، عنف، فشار، قهر 3 ریاضی & اختیار، تفویض
    جبراًبزور، عنفاً، قهراً، کرهاً، مجبوراً & مختاراً
    جبرانتاوان، ترمیم، تلافی، عوض، غرامت، مغرم
    جبرئیلجبرائیل، جبریل، روح‌الامین، سروش، فرشته، ملک
    جبروت1 جلال، حشمت، دبدبه، شکوه، شوکت، کبریا 2 عالم‌علیا، جهان‌برین & ناسوت
    جبریاجباری، قسری، قهری & اختیاری
    جبلکتل، کوه، کوهپایه، کوه‌زار، کوهستان
    جبلتخصلت، خو، ذات، سرشت، غریزه، فطرت، نهاد
    جبلیاصلی، ذاتی، طبیعی، غریزی، فطری، نهادین
    جبنباک، بزدلی، بیم، ترس، خوف، رعب، محابا، مهابت، هراس & شجاعت
    جبونبزدل، ترسو، جبان، کم‌جرات & شیردل، شجاع
    جبه‌پوشزره‌پوش، سلاحدار، مسلح
    جبهه1 نما 2 پیشانی، جبین، ناصیه 3 میدان‌جنگ
    جتهواپیما
    جثهاندام، بدن، پیکر، تن، هیکل
    جحدانکار، تکذیب، رد، نفی
    جحیمآتش، جهنم، درک، دوزخ، سقر، نار، هاویه & بهشت
    جد1 پافشاری، تکاپو، جدیت، جهد، سعی، مداومت، مساعی 2 جدی & هزل، شوخی
    جد1 اسلاف، پدربزرگ، سلف، نیا، نیاکان 2 بزرگی، عظمت 3 بهره، حظ، نصیب 4 بخت، نیکبختی 5 بی‌نیازی، توانگری
    جدا1 سوا، مستثنا 2 قطع، وا 3 تنها، فرد، مطلقه، مطلق، منفرد، مهجور 4 جداگانه، علی‌حده، مجزا، منتزع، منفک 5 ممتاز 6 متباین 7 پراکنده، 8، بریده، گسسته، گسیخته، منفصل، منقطع، ناپیوسته & وصل، متصل، پیوسته
    جداًاکیداً، حقیقتاً، شدیداً، قویاً & شوخی
    جداافتادهتنها، دورافتاده، متروک، مهجور
    جداجداجداگانه، سواسوا، علی‌حده
    جدار1 پوسته، قشر 2 دیواره، دیوار
    جداسازیافراز، انتزاع، تفکیک، فصل، فک
    جداگانهجدا، جداجدا، سوا، علی‌حده
    جدالآرزم، بحث، پرخاش‌جویی، پیکار، جر، جنگ، حرب، خصومت، رزم، زدوخورد، ستیز، ستیزه، عناد، کشمکش، گیرودار، مجادله، مخاصمه، مرافعه، مشاجره، معرکه، مقاتله، منازعه، مناقشه، نبرد، نزاع، نقار
    جدایی1 دوری، فراق، فرقت، مفارقت، مهجوری، هجر، هجران 2 طلاق 3 انفکاک 4 انفصال، برش، قطع & وصال، وصل
    جدت1 تازگی، طراوت، نوی 2 توانگری، دارایی، مال & کهنگی
    جدلپیکار، جنگ، خصومت، داوری، ستیزه، مباحثه، محاجه، منازعه، مناقشه، نزاع
    جدول1 طرح، نمودار 2 جو، جویبار، نهر
    جدهآبی‌بی، بی‌بی، مادربزرگ، ننه & جد، نیا
    جدی1 بهمن‌ماه 2 بزغاله‌نر
    جدی1 جاهد، ساعی، سختگیر، کوشا، مجد، وظیفه‌شناس 2 جد 3 اکید & شوخی
    جدیتاهتمام، تلاش، جد، جهد، سخت‌کوشی، سعی، فعالیت، کوشش، مداومت
    جدیداخیر، تازه، تازه، طری، موخر، نو، نوین & قدیم
    جدیداًاخیراً، بتازگی، تازگی، مجدداً & دور، گذشته
    جدیدالتاسیستازه‌بنیاد، نوبنیاد & قدیم، قدیم‌التاسیس، قدیمی
    جذاب1 فریبنده، گیرا 2 تودل‌برو، دلربا، زیبا، ملیح 3 خوشایند، دلپذیر، دلکش
    جذابیتدلربایی، گیرایی، ملاحت
    جذامآکله، ابرص، خوره
    جذبانجذاب، جاذبه، ربایش، کشش
    جذبه1 دلربایی، گیرایی، ملاحت 2 انجذاب، سلطه 3 خلسه
    جذربن، پایه، ریشه
    جرجدال، دعوا، کشمکش & صلح
    جر1 اوقات‌تلخی، عصبانیت، لج 2 پاره، دریدگی 3 بهانه، دبه
    جراتبی‌باکی، بی‌پروایی، تهور، جربزه، جسارت، دلیری، زهره، شهامت، عرضه، گستاخی، وثبه
    جراتمندباجربزه، باعرضه، پردل، دلیر، شجاع & ترسو، جبون
    جراحت1 جریحه، ریش، زخم، قرحه 2 چرک، ریم 3 صدمه
    جراید1 روزنامه‌ها، مطبوعات 2 دفاتر، دفترها 3 نیزه‌ها
    جرباگزما، سودا، گر، گری
    جربزه1 جرات، شهامت 2 قابلیت، شایستگی، لیاقت 3 زیرکی
    جرثومه1 اصل، جرثوم، ریشه، مایه 2 انگل، میکرب
    جرح1 جریحه، خستن، ضرب 2 پس‌زدن، رد
    جرسجلاجل، درای، زنگ
    جرعهآشام، چکه، قطره، قلپ
    جرعه‌نوش1 باده‌گسار، شرابخوار، میخوار 2 مست
    جرقهاخگر، بارقه، برق، شراره، شرار، شرر، شعله
    جرگهجمعیت، حلقه، زمره، گروه، مجلس، مجمع، محفل
    جرم1 جسم، ماده 2 رسوب 3 آلودگی، چرک 4 میکرب 5 شیره
    جرماثم، بزه، تقصیر، جسم، جنایت، جنحه، حرج، خطا، خلاف، گناه، معصیت
    جروبحثگفتگو، مباحثه، مجادله، مکابره
    جری1 بی‌آزرم، بی‌پروا، گستاخ 2 دلیر، شجاع
    جریان1 روانی، ریزش، سیلان 2 تداول، رواج 3 روند 4 حیص‌وبیص، خلال 5 قضیه، ماجرا 5 سیر، کوران 6 گردش
    جریحهجراحت، جرح، خستگی، زخم
    جریحه‌دارافگار، خسته، زخمدار، زخمناک، زخمی، مجروح
    جریده1 روزنامه، مجله، نامه، نشریه 2 دفتر 3 تنها، مجرد، منفرد
    جریده‌نگارروزنامه‌نگار، روزنامه‌نویس، ژورنالیست، خبرنگار
    جریمهبادافره، تاوان، خسارت، غرامت، کفاره
    جزبجز، بغیر، به‌استثنای، سوای، غیر، غیراز، مگر، مگراین‌که، مگر
    جزابادافره، پاداش، تادیب، تلافی، تنبیه، جایزه، سزا، عقوبت، عوض، مجازات، مزد، مکافات
    جزء1 پاره، تکه، قطعه 2 شمه 3 عنصر & کل
    جزئیاندک، کم، ناچیز & کلی
    جزرغیض، کش & مد، واکش
    جزعالتماس، الحاح، بی‌تابی، بی‌قراری، تضرع، جزوع، زاری، فزع، ناشکیبایی، ناله، ندبه
    جزماستوار، بی‌تردید، قطع، قطعی، محکم، مستحکم
    جزو1 بخش، پاره، قسمت، لخت 2 عداد، عضو، عضو 3 رهرو، سالک
    جزوهدفترچه، رساله، کتابچه
    جزوه‌دانکارتن، کلاسور
    جزوه‌کشرحل
    جزیرهآبخست، آبخوست، آبخو، آداک
    جزیل1 بسیار، بی‌شمار، قابل‌ملاحظه 2 بزرگ، عظیم
    جزیهباج، باژ، خراج، گزیت، مالیات
    جسارتبی‌پروایی، تهور، جرات، دلیری، شوخی، شهامت، گستاخی، وقاحت
    جسارت‌آمیزبی‌باکانه، تهورآمیز، جسورانه، شجاعانه، متهورانه
    جسامتتناوری، تنومندی
    جستپرش، جهش، خیز
    جستاربحث، تفحص، جستجو، مبحث
    جستجواستفسار، بررسی، پژوهش، تجسس، تفتیش، تفحص، جستار، سراغ، طلب، کاوش، کنجکاوی، کندوکاو، وارسی
    جستجو کردنتجسس، تفحص، جستن، طلب کردن
    جستجوگرپژوهنده، متتبع، متجسس، متفحص
    جستنپژوهیدن، تجسس کردن، تفتیش کردن، تفحص کردن، جستجو کردن، طلب کردن
    جسدتن، جنازه، کالبد، لاش، لاشه، میت، نعش
    جسرپل، خدک
    جسم1 بدن، پیکر، تنه، تن، کالبد 2 جرم
    جسور1 بی‌باک، بی‌پروا، پردل، شجاع، شیردل، نترس 2 بی‌آزرم، بی‌ادب، بی‌حیا، پررو، گستاخ 3 متجاسر & کم‌دل
    جسورانهجسارت‌آمیز، دلیرانه، شجاعانه، گستاخانه
    جسیمپرحجم، تناور، تنومند، حجیم، عظیم‌الجثه
    جشنبزم، جشنواره، چراغانی، سور، شادی، ضیافت، عید، فستیوال، مهمانی
    جشنوارهجشن، فستیوال
    جعبه1 بسته، صندوق، قوطی، مجری 2 تیردان، تیرکش
    جعدزلف، گیسو، مو
    جعل1 غایط، فضله، نجاست 2 سوسک
    جعل1 تقلب، دروغ 2 درآوردن 3 ساختگی 4 ازخوددرآوردن، درآوردن، ساختن
    جعلیتقلبی، ساختگی، قلابی، مجعول، مستعار، موهوم & اصلی، اصیل
    جعودتپر، پرپشت، مجعد & تنک
    جغدبوف، بوم، کنگر، کوف
    جفاآزار، اذیت، بی‌وفایی، بی‌مهری، تطاول، جور، ستم، ظلم، غدر، نامهربانی & مهر
    جفاپیشهآزارپیشه، ستمگر، ظالم، متعدی، نامهربان & مهربان
    جفاجوجفاپیشه، جفاکار، ستم‌پیشه، ستمکار، ستمگر، ظالم، غدار، نامهربان & مهرورز
    جفاکاربیدادگر، بی‌رحم، بی‌مهر، جفاجو، ستمگر، سنگدل، ظالم، غدار، نامهربان & مهربان
    جفت1 خمیده، کج 2 چوب‌بست 3 سقف
    جفت1 زن، زوجه، زوج، همسر 2 جور 3 مانند، مثل 4 عدیل، لنگه 5 بغل، کنار 6 مزدوج & تک، طاق، فرد
    جفتگیری1 بارورسازی، گشن، لقاح 2 جماع، لقاح، مباشرت، مقاربت
    جفنگبی‌اساس، بی‌پایه، بی‌ربط، بی‌سروته، بی‌معنی، بیهوده، ترهات، مزخرف، مهمل، یاوه
    جگر1 ریه، شش، کبد 2 عزیز، نازنین 3 دلاوری، دلیری، شجاعت
    جگربندجگرپاره، رود، فرزند
    جگرخراشجانسوز، جگرسوز، دل‌خراش، سوزناک
    جگرسوزجانسوز، جگرخراش، حزن‌انگیز، دردانگیز، سوزناک
    جل1 پلاس، پوشش، گلیم، نمد 2 همه
    جلا1 برق، تلالو، درخشش، درخشندگی، صیقل 2 پرداخت 3 آب‌وتاب، رونق 4 آوارگی
    جلاددژخیم، سلاخ، میرغضب
    جلاداردرخشان، درخشنده، صیقلی & بی‌جلا
    جلالاحتشام، بزرگی، جاه، جبروت، حشمت، شکوه، شوکت، عظمت، فر، فره، کبریا، مجد
    جلالتبزرگواری، بزرگی، دبدبه، شکوه، فر، فره، کوکبه
    جلای‌وطنآوارگی، تبعید، مهاجرت، هجرت
    جلب1 احضاریه، احضار، توقیف 2 جذب، ربایش 3 آوردن، بردن، کشیدن & دفع
    جلب1 حقه‌باز، دغل، متقلب، محیل، مکار، نادرست 2 پست، خوار، دون، زبون، سفله، فرومایه 3 روسپی، زناکار، غر، فاحشه، قحبه، هرجایی
    جلباب1 پوشه، حائل، حاجز، سجاف، غشا، قشر 2 پوشش، حجاب، ستر 3 پیراهن، جامه
    جلد1 بشره، پوست 2 پوشش، غلاف 3 لاک 4 محفظه 5 رویه، مقوا
    جلدبه‌تعجیل، تند، تندوتیز، تندی، جلید، چابک، چالاک، چست، زرنگی، زرنگ، سریع، شتابناک، فرز & کند
    جلدسازصحاف
    جلدی1 چابکی، چالاکی، چستی، دلیری 2 سرعت، شتاب، عجله & کندی
    جلسهاجلاس، انجمن، گردهمایی، مجلس، مجمع، نشست
    جلف1 بی‌وقار، تهی‌مغز، سبک، سبکسر، سخیف 2 بی‌باک، خودسر 3 خودآرا، خودنما & سنگین، متین
    جلفی1 بی‌وقری، سبکسری 2 خودآرایی & متانت
    جلقاستمنا، خودارضایی، طبق
    جلگهدشت، هامون
    جلو1 برابر، روبرو، رویاروی، مقابل 2 قبال، قدام 3 پیش، نزد 4 لگام، عنان & پشت، خلف، دبر
    جلو1 شنگ، شوخ 2 سیخ
    جلوتآشکارا، آشکارایی، پیدایی، حضور & خلوت
    جلوخانپیشخوان، درگاه
    جلودار1 مهاردار 2 پیشقراول، طلایه
    جلوسقعود، نشست، نشستن
    جلوگیربازدارنده، رادع، مانع، مزاحم
    جلوگیریپیشگیری، خودداری، دفع، قدغن، ممانعت، منع، نهی
    جلوه1 حضور، ظهور 2 خودنمایی، نمایش، نمود، وانمود 3 تلالو، جلال، حشمت، رونق، شکوه 4 آراستن
    جلوه‌گاه1 حجله‌خانه، حجله 2 تجلی‌گاه
    جلوه‌گرآشکار، پدیدار، پدید، پیدا، ظاهر، متجلی، منجلی، نمایان
    جلوه‌گریبروز، تجلی، جلوه‌نمایی، ظهور، نمایش، نمود
    جلیآشکار، روشن، منجلی، واضح، هویدا & خفی
    جلید1 جلد، چالاک، چست، زرنگ 2 چابک‌سوار 3 زورمند، قوی، نیرومند 4 بشک، ژاله، شبنم
    جلیسمحشور، مصاحب، معاشر، همدم، هم‌صحبت، همنشین
    جلیلباحشمت، رفیع، شامخ، عالی‌قدر، عظیم، محتشم، والا
    جمادبی‌جان، حجر، سنگ، لهنه & جاندار، ذیروح
    جماز1 تندپا، تندرو، سریع، سریع‌السیر 2 جمازه، شترتندرو
    جماشافسونگر، دلفریب، شنگ، شوخ، فسونکار
    جماعآرمش، جفتگیری، مباشرت، مجامعت، مقاربت، نزدیکی، وطی، همبستری، همخوابی
    جماعت1 انجمن، باند، جمع، جمعیت، فرقه، گروه، معشر 2 طایفه، قبیله
    جمالحسن، خوشگلی، زیبایی، صباحت، قشنگی، نیکویی، وجاهت & بدگلی، بدمنظری
    جمع1 تجمع، جماعت، جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه، مجمع 2 زمره 3 اضافه، علاوه 4 عده، مجموع، همه 5 گردآوری
    جمع‌آوریتالیف، گردآوری، گردآوردن
    جمعاًباتفاق، تمام، تماممن‌حیث‌المجموع، همه
    جمعهآدینه
    جمعیعمومی، گروهی، همگانی، همگی & خصوصی
    جمعیت1 سامان 2 اسباب 3 ازدحام، انبوه، شلوغی، کثرت 3 انجمن، باند، جامعه، جرگه، جماعت، جمع، دسته، عده، فرقه، کانون، گروه، مجتمع، مجمع، محفل، معشر، نفوس
    جملاشتر، شتر
    جملگیتمام، تماماً، سراسر، سرتاسر، همه
    جمله1 تمام، کاملاً، کل، همه، یکباره، یکسر، یکسره 2 عبارت 3 زمره، عداد
    جمله‌فروشعمده‌فروش، کلی‌فروشی & جزیی‌فروشی
    جمهورتوده، گروه، همگی، همه
    جمیععموم، کافه، کل، کلاً، مجموع، همگان، همگی، همه
    جمیعاًتماماً، جمعاً، کلاً، یکسر & فرداً، انفراداً
    جمیلآراسته، پریچهر، خوب، خوبرو، خوشنما، خوش‌آیند، خوشکل، خوشگل، زیبا، زیبارو، شکیل، صبیح، قشنگ، ناز، نیکو، وجیه
    جنآل، اجنه، پری & انس، پری
    جن‌زدهپری‌زده، مجنون، مصروع
    جنابآستان، حضرت، درگاه، عتبه
    جناح1 بال 2 سمت، سو، طرف 3 شاخه، فراکسیون، گروه
    جنازهجسد، لاشه، لاش، نعش
    جناستجنیس، هم‌جنسی
    جنایت1 بزه، جرم، خلاف، گناه 2 آدمکشی، جنحه، قتل
    جنایتکارآدمکش، تبهکار، جانی، قاتل
    جنبآلوده، محتلم، ناطاهر، نجس & طاهر
    جنبپهلو، جوار، سمت، کنار
    جنب‌وجوشتحرک، تکان، تلاطم، تهییج، جنبش، حرکت
    جنبش1 اختلاج، اهتزاز، تکان، تلاطم، حرکت، لرز، لرزش، لرزه، لول، وول 2 بعث، تشنج، جوشش، رستاخیز، شورش، نهضت
    جنبنده1 متحرک 2 جاندار، دابه & جماد
    جنبه1 جهت، دیدگاه، لحاظ، نظر، وضع 2 گنجایش
    جنتارم، بهشت، پردیس، جنان، خلد، دارالسلام، رضوان، فردوس، مینو، نعیم
    جنجالازدحام، سروصدا، غوغا، فتنه، همهمه، هنگامه، هیاهو
    جنجالیغوغایی، هوچی
    جنگجودلاور، رزم‌آور، رزمجو، رزمنده، ستیزه‌جو، غازی، مبارز، محارب
    جنحهبزه، جرم، جنایت، گناه
    جندارتش، خیل، سپاه، فوج، قشون، گند
    جندگیخودفروشی، روسپیگری، فاحشگی، قحبگی
    جندهخودفروش، روسپی، فاحشه، لکاته، معروفه
    جنده‌خانهفاحشه‌خانه، قحبه‌خانه، نجیب‌خانه
    جنس1 کالا، مال‌التجاره، متاع 2 تیره، سلسله، طایفه، قسم، نوع 3 سرشت 4 صنف، قبیل
    جنگاورجنگجو، حربی، دلاور، دلیر، رزمنده، سپاهی، شجاع، مبارز، محارب، نبرده
    جنگاوریجلادت، جنگجویی، دلاوری، رزمندگی، شجاعت
    جنگتذکره، دفتر، سفینه، کشکول، گلچین، مجموعه
    جنگآرزم، آشوب، پرخاش، پیکار، تنازع، جدال، حرب، خصومت، رزم، ستیزه، غزا، غزوه، کارزار، کشمکش، مبارزه، مجادله، محاربه، مشاجره، مصاف، معرکه، مقاتله، منازعه، مواقعه، ناورد، نبرد، وغا، وقعت، وقعه
    جنگ‌افروز1 پیکارجو، جنگ‌طلب، ستیزه‌جو، متحارب 2 مفسده‌جو & صلح‌طلب
    جنگ‌افزاراسلحه، تفنگ
    جنگجوجنگاور، جنگی، چالشگر، حربی، رزم‌آور، رزمنده، سپاهی، ستیزه‌جو، ستیزه‌گر، ستیزنده، سرباز، سلحشور، شجاع، غازی، مبارز، مبارزه‌جو، متحارب، محارب
    جنگجوییجنگاوری، چالشگری، رزمجویی، سلحشوری، شجاعت، میدانداری
    جنگلبیشه، درخت‌زار
    جنگنده1 حربی، رزمنده 2 جنگی، سلحشور، مبارز
    جنگی1 دلاور، مبارز، نستوه 2 جنگنده، حربی
    جنوب1 قبله، نیمروز 2 جهات، نواحی 3 پهلوها، کنارها & شمال
    جنوندیوانگی، شوریدگی، شیدایی، عقل‌باختگی & عقل
    جنون‌آمیزدیوانه‌وار، شوریده‌وار & عاقلانه
    جوآتمسفر، فضا، هوا
    جوجوغ، یوغ
    جواب1 پاسخ 2 راه‌حل & پرسش
    جوادبخشنده، جوانمرد، سخاوتمند، سخی، کریم، مکرم & خسیس، لئیم
    جوار1 جنب، قرب، کنار، نزدیکی، نزدیک 2 پناه، زنهار & بعید
    جوارحاعضا، اندام‌ها
    جوازاجازه، اذن، پته، پروانه، تجویز، تصدیق، رخصت، رخصت‌نامه، روادید، گذرنامه، گواهی، مجوز
    جوالجانخانی، خرجین، عدل، گونی
    جوانبرنا، شاب، غلام، کودک، نوباوه، نوجوان، نوچه، نورسته & پیر
    جوانب1 جهات 2 اطراف، حوالی، حول‌وحوش
    جوانمرد1 بافتوت، بامروت، بخشنده، بزرگ‌همت، جواد، حر، سخاوتمند، سخی، عیار، فتا، کریم، مرد 2 داش، لوطی & ناجوانمرد، ناکس
    جوانمردیبخشش، بخشندگی، حمیت، سخا، سخاوت، فتوت، لوطی‌گری، مردانگی، همت & ناجوانمردی
    جوانیبرنایی، شباب & پیری، کهولت
    جواهرجواهرات، گوهرها
    جواهرشناسجواهری، گوهرشناس، گوهری
    جواهرفروشجواهری، زرگر
    جواهرنشانمرصع
    جواهریجواهرفروش، زرگر، گوهرشناس، گوهری
    جوخهدسته، فوج، گروه
    جود1 بخشش، بذل، بلندنظری، سخاوت، سخا، کرم 2 جوانمردی، رادی & خست
    جور1 قبیل، قسم، گونه، نوع 2 شق، شیوه، طور، نحو، نمط، نوع، نهج، وجه 3 سازگار، متناسب، موافق، هماهنگ 4 شبیه، مانند، متشابه، مثل 5 جفت، مرتب & ناجور
    جور1 بیداد، جفا، ستم، ظلم 2 خط لب جام & داد، عدل، مهر
    جوراجورگوناگون، متنوع، مختلف، نوع‌به‌نوع & همگون، یکسان
    جورپیشهبیدادگر، ستمگر، غدار، ظالم & دادگر
    جوزگردو
    جوش1 اتصال، پیوند، لحیم 2 داغ 3 جوشش، غلیان 4 اوج، بحبوحه، هنگامه 6 دانه 7 اضطراب، شور 8 گره 9 آشفتگی، حرص، خودخوری، عصبانیت 1 فوران 1 شور
    جوششانفجار، جنبش، جوشیدن، غلیان
    جوشنجبه، زره
    جوشیدنجوش‌آمدن، جوشش، غلیان، فوران
    جوعگرسنگی، مجاعت، مجاعه & سیری
    جوفپیوست، تلو، داخل، درون، ضمیمه، لا
    جوکشوخی، لطیفه، هزل & جد
    جولا1 بافنده، جولاه، جولاهه، شعرباف، نساج 2 عنکبوت
    جولان1 تاخت، تاخت‌وتاز 2 تاختن، دورزدن 3 گردش، ویراژ
    جولانگاهتاختگاه، ساحت، عرصه، میدان
    جولاه1 بافنده، نساج 2 تارتن، عنکبوت
    جولاههبافنده، جولاه، نساج
    جولاهیبافندگی، نساجی
    جوهر1 اصل، ذات، عصاره، کنه، گوهر، گهر، ماهیت 2 چکیده، زبده 3 مرکب & صورت
    جوهرهاصل، جوهر، ذات، مایه، نهاد
    جویجدول، جویبار، رود، نهر
    جویاجوینده، متجسس، متفحص
    جویبارجدول، جوی، رود، نهر
    جویدنخاییدن، مضغ کردن
    جویندهجستجوگر، جویا، متجسس، متفحص
    جهاد1 غزا، غزوه، مقاتل 2 مجاهدت
    جهادگر1 جنگجو، رزمنده، غازی 2 تلاشگر
    جهاز1 بلم، زورق، سفینه، قایق، کشتی، کلک 2 جهیز 3 عضو 4 سیستم
    جهان1 آفاق، دنیا، عالم، کره‌ارض، گیتی 2 روزگار، زمانه
    جهانخواریاستعمار، استعمارگری، استکبار
    جهانگردجهاندیده، سیاح
    جهانگردیسیاحت، سیروسفر، مسافرت
    جهانگشاییجهانگیری، ظفر، غلبه، فتح، کشورگشایی & جهانداری
    جهانگیرعالمگیر، فاتح، کشورستان، همگانی & جهاندار
    جهانی1 عالمگیر 2 دنیایی، دنیوی 3 کلی
    جهت1 جانب، سمت، سو، طرف، کرانه 2 بابت، جنبه، حیث 3 انگیزه، دلیل، سبب، علت
    جهداهتمام، اهتمام، تقلا، تکاپو، تلاش، جدیت، سعی، کوشش، مساعی
    جهش1 پرش، جستن، جست، خیز 2 سرشت، طینت
    جهلبی‌اطلاعی، بی‌خبری، بی‌علمی، حماقت، نادانی & دانش، معرفت
    جهنمجحیم، درک، دوزخ، سقر، نار، نیران، هاویه & بهشت
    جهودیجود، کلیمی، موسوی، یهودی
    جهیدنپرش، جستن، جهش، خیز
    جهیز1 جهاز، جهیزیه 2 توسن
    جیب1 گریبان، یخه، یقه 2 دل، سینه 3 خریطه، کیسه
    جیب‌بردزد، سارق، طرار، کیسه‌بر
    جیحونجو، رود، رودخانه، نهر
    جیدبی‌آمیغ، خوب، خوش‌خیم، نیک، نیکو & بد، نکوهیده
    جیرانآهو، غزال
    جیره1 سهم 2 آذوقه، توشه، خوراک، سوروسات، سیوروسات، قوت 3 راتب، رستاد، مستمری، مقرری
    جیره‌خواراجیر، حقوق‌بگیر، مزدور & جیره‌ده، مخدوم
    جیشادرار، بول، پیشاب
    جیشارتش، سپاه، عسکر، فوج، قشون، گند، لشکر
    جیغداد، دادوبیداد، زوزه، شیون، شیهه، صیحه، غریو، فریاد
    جیغ‌وداددادوفریاد، عربده، غریو، فریاد، ولوله، همهمه
    جیفه1 مردار، میته 2 لاشه
    جیوهزیبق، سیماب